
آشنایی با شاعران معاصر ایرانی که درباره عشق شعرهای زیبا و به یادماندنی سرودهاند
برترين ها
بروزرسانی

برترين ها/ شعر عاشقانه قديميترين روش شعر گفتن و صميمانهترين نحوه ابزار عشق و علاقه است که از ديرباز مورد توجه شاعران و نويسندگان قرار گرفته است. شعر به خودي خود ذاتي عاشقانه دارد و وقتي به موضوع عشق ميپردازد لطيفترين جنبههاي احساسي دو جهان را در هم ميآميزد. اين پيچيدهترين و عميقترين احساسات انساني به حدي منحصر به فرد و خاص است که تاکنون کسي نتوانسته تعريفي دقيق از آن ارائه دهد. اما تقريبا تمامي انسانها ميتوانند ادعا کنند که اين حس را تجربه کردهاند.
به همين دليل است که همه ما فيلمها و ترانهها و کتابها و ادبيات عاشقانه را دوست داريم و جملات احساسي فيلمها و شعرها را به خاطر ميسپاريم و استفاده ميکنيم. در اين مطلب همراه ما باشيد تا با گزيدهاي از شعرهاي عاشقانه ۴ شاعر و نويسنده معروف ايراني که درباره عشق شعرهاي زيبا و به يادماندني سروده اند آشنا شويد.
۱- احمد شاملو
آنکه ميگويد دوستت ميدارم
خنياگر غمگينيست
که آوازش را از دست داده است
اي کاش عشق را زبان سخن بود
شاملو شاعر معاصر براي علاقهمندان شعر امروز چهرهاي محبوب و شناخته شده است که با خلق آثاري در قالب شعر سپيد خود را از بند وزن رهانيد و سبکي جالب توجه را براي علاقهمندان شعر معاصر خلق کرد. شعر عاشقانه شاملو در تمامي مجموعه آثارش نمود دارد. کتابهاي شاملو نظير مجموعه باغ آينه، مجموعه لحظهها و هميشه، ابراهيم در آتش، آيدا در آينه، آيدا، درخت، خنجر مجموعههايي بي نظير از شعرها و متنهاي ادبي عاشقانه شاملو هستند که با زبان فاخر و حماسي در سبک خراساني علاوه بر جنبههاي عاشقانه، صداي جامعه شاملو هم بوده و هستند. شاملو با شعر لطيف عاشقانه خود به خفقان و سياهي جامعه خود نيز اعتراض ميکرد و چشم و صداي مردم خود بود که روشنايي عشق را در ميان سياهي و تاريکيها به مردم زمانه خود نشان ميداد.
۲- فروغ فرخزاد
شايد اين را شنيدهاي که زنان
در دل «آري» و «نه» به لب دارند
ضعف خود را عيان نميسازند
رازدار و خموش و مکارند
آه، من هم زنم، زني که دلش
در هواي تو ميزند پر و بال
دوستت دارماي خيال لطيف
دوستت دارماي اميد محال

موضوع اصلي شعر فروغ، عشق است و کمتر ايراني را ميتونيد بيابيد که با شعر عاشقانه فروغ آشنايي نداشته باشد. شعر عاشقانه فروغ فرخزاد با نام اصلي فروغ فرخزاد عراقي، زباني زنانه و بي پروا دارد که در اشعارش به خوبي خود را نشان ميدهد. فروغ با مجموعههاي ديوار و عصيان و اسير در قالب شعر نيمايي کار خود را شروع کرد و سپس آشنايي با ابراهيم گلستان، نويسنده و فيلمساز ايراني، و همکاري با او، موجب تحول فکري و ادبي در فروغ شد. انتشار مجموعه شعر تولدي ديگر موجب برانگيختن تحسين بسيار در جامعه ادبي آن زمان شد و با مجموعه بي نظير ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد جايگاه خود را به عنوان شاعري بزرگ در شعر معاصر ايران تثبيت کرد.
قالبهاي پنج مجموعه شعر او به قالبهاي: نيمه سنتي، چهار پاره نو، (عامي- آهنگي) نيمايي و نيمايي نو (سبک شخصي فروغ) تقسيم ميشوند. فروغ در ۱۶ سالگي با پرويز شاپور طنزپرداز ايراني ازداج نمود. عمر اين ازدواج کوتاه بود و پس از ۴ سال به جدايي انجاميد. فروغ قبل از ازدواج با پرويز شاپور، با وي نامهنگاريهاي عاشقانهاي داشت. اين نامهها به همراه نامههاي فروغ در زمان ازدواج اين دو و همچنين نامههاي وي به شاپور پس از جدايي از وي، بعدها توسط کاميار شاپور پسر فروغ و عمران صلاحي در کتابي به نام «اولين تپشهاي عاشقانه قلبم» منتشر شد.
۳- فريدون مشيري
شنيدم مصرعي شيوا، که شيرين بود مضمونش
منم مجنون آن ليلا که صد ليلاست مجنونش
ز عشق آغاز کن، تا نقش گردون را بگرداني
که تنها عشق سازد نقش گردون را دگرگونش
به مهر آويز و جان را روشنايي ده که اين آيين
همه شادي است فرمانش، همه ياري است قانونش
غم عشق تو را نازم، چنان در سينه رخت افکند
که غمهاي دگر را کرد از اين خانه بيرونش

شعرهاي عاشقانه فريدون مشيري همچون خود او زباني ساده و زلال و آرام و بي آلايش دارد. شعر عاشقانه نماد قلبي عاشق و صميمي است و مشيري با طبع آرام و لطيف خود واژگان را به زيبايي در بند شعر در ميآورد. فريدون مشيري از جمله شاعراني است که در دو دسته شعر سنتي و شعر نو سروده اند و علاوه بر قالب سنتي غزل شعرهاي زيبايي در قالب شعر معاصر يعني شعر نو دارد که بسيار معروف و زبانزد هستند. مشيري سرودن شعر را از نوجواني و تقريبا از پانزده سالگي شروع کرد. سرودههاي نوجواني او تحت تأثير شاهنامه خوانيهاي پدرش شکل گرفته است. از کتابهاي اين شاعر شعر عاشقانه ميتوان تشنه طوفان، ابر و کوچه، از خاموشي، آواز آن پرنده غمگين، گناه دريا، نايافته، بهار را باور کن، مرواريد مهر، آه باران، از ديار آشتي، با پنج سخن سرا، لحظهها و احساس را نام برد.
شعر مشيري شعري انساني و عاشقانه و آرمان خواهانه است که در عين عاشقانگي لايههايي از واقعيت گرايي را در خود دارد که ان را به شعري آرام و نجيب تبديل کرده است. سبک شعر مشيري را ميتوان به سبک عراقي نزديک دانست. شعر مشيري شعريست که براي عموم قابل درک است.
۴- رهي معيري
ساقي بده پيمانهاي ز آن ميکه بي خويشم کند
بر حسن شور انگيز تو عاشقتر از پيشم کند
زان ميکه در شبهاي غم بارد فروغ صبحدم
غافل کند از بيش و کم فارغ ز تشويشم کند
نور سحرگاهي دهد فيضي که ميخواهي دهد
با مسکنت شاهي دهد سلطان درويشم کند
سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا
وز من رها سازد مرا بيگانه از خويشم کند
بستانداي سرو سهي سوداي هستي از رهي
يغما کند انديشه را دور از بد انديشم کند
رهي معيري شاعر عاشق پيشهاي که هيچگاه ازدواج نکرد، اما اشعار عاشقانه اش زينت بخش نامههاي عاشقان ايراني بوده و هست. محمدحسن معيري (بيوک) متخلص به «رهي» فرزند مويد خلوت نوه معيرالممالک (نظام الدوله) از شاعران غزلسراي بسيار نامي معاصر است. اين شاعر برجسته از دوران کودکي به شعر و موسيقي و نقاشي علاقه فراوان داشت و در اثر تمرين در هر سه اين فنون به مهارت بالايي دست پيدا کرد. ترانههاي بسيار محبوب و خاطره انگيزي توسط اين شاعر توانمند سروده شده است که خوانندگان ايران آنها را ميخواندند و باعث شهرت اين شاعر شدند. ترانههاي معروفي همچون ديدي که رسوا شد دلم، شب جدايي، خزان عشق و ... هنوز هم در بين مردم معروف هستند.
رهي معيري تحت تاثير سعدي، حافظ و صائب شعر ميسرود، اما سعدي تاثيرگذارترين شاعر در اشعار اين شاعر بود که ردپايش در آثار اين شاعر به چشم ميخورد. القاب رهي «زاغچه»، «شاه پريون»، «گوشهگير» و «حقگو» هستند. مجموعهاي از اشعار رهي معيري با عنوان سايه عمر در سال ۱۳۴۵ به چاپ رسيد. رهي بيترديد يکي از چند چهره ممتاز غزلسراي معاصر است.