5
2
386
خراسان/ ساعت انشا بود
و چنين گفت معلم با ما:
بچهها گوش کنيد
نظر من اين است
شهدا خورشيدند
مرتضي گفت: شهيد
چون شقايق سرخ است
دانش آموزي گفت:
چون چراغي است که در خانه ما ميسوزد
و کسي ديگر گفت:
آن درختي است که در باغچهها ميرويد
ديگري گفت: شهيد
داستاني است پر از حادثه و زيبايي
مصطفي گفت : شهيد
مثل يک نمره بيست
داخل دفتر قلب من و تو ميماند
ميزبان: سلمان هراتي
عنوان: ساعت انشا