نماد آخرین خبر

متن گفت‌وگوی شمس و مولانا

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی
متن گفت‌وگوی شمس و مولانا

آخرين خبر/ اپراي عروسکي مولوي نخستين بار در سال 1388 به نويسندگي و کارگرداني «بهروز غريب پور» و آهنگسازي «بهزاد عبدي» در تالار رودکي به روي صحنه رفت.
 متن گفت و گوي شمس و مولانا براي علاقه مندان در زير آمده است.

"متن گفت‌وگوي شمس و مولانا"
شمس:
هر زمان نو مي‌شود دنيا و ما
بي‌خبر از نو شدن اندر بقا

پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتي‌ست
مصطفي فرمود دنيا ساعتي‌ست

شمس:
آزمودم مرگ من در زندگي‌ست
چون رهم زين زندگي پايندگي‌ست

مولانا: کيستي تو؟
شمس: کيستي تو؟

مولانا: قطره‌اي از باده‌هاي آسمان

شمس:
اين جهان زندان و ما زندانيان
حفره کن زندان و خود را وارهان

مولانا: کيستي تو؟

شمس:
آدمي مخفي‌ست در زير زبان
اين زبان پرده است بر درگاه جان

مولانا: کيستي تو؟


شمس:
تير پرّان بين و ناپيدا کمان
جان‌ها پيدا و پنهان جانِ جان

مولانا: کيستي تو؟

شمس:
ره نمايم همرهت باشم رفيق
من قلاووزم در اين راه دقيق

مولانا: 
کيستي تو؟ همدلي کن اي رفيق!

شمس:
در عشق سليماني من همدم مرغانم
هم عشق پري دارم، هم مرد پري‌خوانم

هر کس که پري‌خوتر در شيشه کنم زودتر
برخوانمُ افسونش حراقه بجنبانم

هم ناطق و خاموشم، هم لوح خموشانم
هم خونم و هم شيرم، هم طفلم و هم پيرم

مولانا: 
کيستم من؟ کيستم من؟ چيستم من؟

شمس:
تا نگردي پاک‌دل چون جبرئيل
گرچه گنجي در نگنجي در جهان

شمس:
رخت بربند و برس در کاروان

شمس:
آدمي چون کشتي است و بادبان
تا کي آرَد باد را آن بادران؟

مولانا: 
هيچ ننديشم به‌جز دلخواه تو

مولانا:
شکر ايزد را که ديدم روي تو
يافتم ناگه رهي من سوي تو

چشم گريانم ز گريه کُند بود
يافت نور از نرگس جادوي تو

بس بگفتم کو وصال و کو نجاح
برد اين کوکو مرا در کوي تو

جست‌وجويي در دلم انداختي
تا ز جست‌وجو روم در جوي تو

خاک را هايي و هويي کي بُدي؟
گر نبودي جذب هاي و هوي تو

شمس:
مخزن إنّا فتحنا برگشا
سرّ جان مصطفي را بازگو

مستجاب آمد دعاي عاشقان
اي دعاگو آن دعا را بازگو

مولانا:
چون دهانم خورد از حلواي او
چشم‌روشن گشتم و بيناي او

پا نهم گستاخ چون خانه روم
پا نلرزانم نه کورانه روم

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره