نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
کتاب

اشعار بسیار زیبا و دلنشین برای روز مادر

منبع
باشگاه خبرنگاران
بروزرسانی
اشعار بسیار زیبا و دلنشین برای روز مادر

باشگاه خبرنگاران/ به مناسبت روز ولادت بانوي عالم حضرت فاطمه زهرا (س) و فرا رسيدن روز زن و مادر اشعار ويژه اين روز را برايتان گردآوري کرده ايم. با خواندن اين شعرهاي دلنواز روز مادر را خاص تر تبريک بگوييد.

اشعاري در وصف مهرباني مادر

مادرم تنها تويي آواز من . . .
زنم از ديده بر دل روي مادر / منم مست کمان ابــروي مادر

گل از خجلت نقابي بر رخش زد / چو آمد عطر مشکين بــوي مادر . . .
روزت مبارک اي بهترين و برترين

مادر يعني زندگي ، 
مادر يعني عشق ، 
مادر يعني مهر ، 
مادر يعني اون فرشته اي که با اشکت ، اشک ميريزه ، 
با خنده هات مي خنده ، 
مادر يعني اون فرشته اي که نگاهش به توئه و با هر لبخندت ، زندگي ميکنه ، 
مادر يعني اون فرشته اي که موهاش سفيد ميشه براي بزرگ کردنت و به تو ميگه ؛ پير بشي مادر ، درد و بلات به جونم... 
مادر يعني اون فرشته اي که صبح که خوابي آروم ميز صبحونه رو ميچينه تا وقتي بلند شدي زندگي رو لمس کني ، 
مادر يعني اون فرشته اي که شبايي که غم داري يا مريضي تا صبح بالا سرت مي شينه و نگرانه ، 
مادر يعني اون فرشته اي که وقتي موقع کار ميگي خسته شدم ، با اينکه پاهاش درد ميکنه ميگه تو بشين مادر من انجام ميدم ، 
مادر يعني اون فرشته اي که هيچ وقت باور نميکني مرض بشه يا پير بشه ، چون هميشه و توي هر حالتي به روت لبخند ميزنه ، 
مادر يعني اون فرشته اي که طاقت ديدن اشکاش رو نداري ... 
مادر يعني همه زندگي ...
 
اشعار مناسب روز مادر 

شد صفحه روزگار تيره
تا دفتر من گشود مادر

از هستي من، نشانه اي نيست
خود بودن من چه بود، مادر

ناموخت مرا زمانه درسي
رندانه ام آزمود، مادر

من در يتيم و گردش چرخ
از دست توام ربود مادر

در دامن روزگارم افکند
از دامن خود چه زود مادر

حاليست مرا که گفتني نيست
گريم همه رود رود مادر

هر روز سپهر سفله داغي
بر داغ دلم فزود مادر

از اختر من شدست گويي
درياي فلک کبود مادر

اين ابر منم کز آتش دل
بر چرخ شدم چو دود، مادر

ابريشم بخت من تهي گشت
يکباره ز تار و پود، مادر

اين کودک درد آشنا را
اي کاش نزاده بود، مادر

شعريست که در غم تو، فرزند
با خون جگر سرود مادر


مادرم اي بهتر از فصل بهار
مادرم روشن تر از هر چشمه سار
مادرم اي عطر ناب زندگي
مادرم اي شعله ي بخشندگي
مادرم اي حوري هفت آسمان
مادرم اي نام خوب و جاودان
مادرم اي حس خوب عاشقي
مادرم خوشتر ز عطر رازقي
مادرم اي مايه آرامشم
مادرم اي واژه آسايشم
مادرم اي جاودان در قلب من
مادرم اي صاحب اين جسم و تن
مادرم مي خواهمت تا فصل دور
مادرم پاينده باشي پر غرور
مادرم روزت مبارک ناز من

شعر نو درباره مادر با مضامين احساسي
تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن

در بهشت آرزو ، ره يافتن
هر نفس شهدي به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتي چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روي گيتي را منور داشتن

شامگه چون ماهِ رويا آفرين
ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سليماني يافتن
شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زيستن
ملک هستي را مسخر داشتن

بر تو ارزاني که ما را خوش تر است
لذت يک لحظه مادر داشتن !

مادر اولين زيباترين واقعي ترين و پابرجاترين عشقي است
که انسان ها تجربه مي کنند
تا بي نهايت دوستت دارم مادرم
مـــــــادرم
لحظه هاي با تو بودن
از عمرم حساب نمي شوند!
از آخرتم حساب مي شوند، از بهشت
مادر اي لطيف ترين گل بوستان هستي
تو شگفتي خلقتي
تو لبريز عظمتي
تو را دوست دارم و مي ستايمت!

شعر براي تبريک روز مادر 
آسماني پر از ستاره، دشتي پر از گل،
تقديم به آني که بهشت زير پايش جا دارد
به مادرم…
که مهرش تا ابد در دلم جاي دارد.

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سرداشتن

در بهشت آرزو ره يافتن
هر نفس شهدي به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت‌ها و ناز
شب بتي چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روي گيتي را منور داشتن

شامگه چون ماه رويا آفرين
ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سليماني يافتن
شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زيستن
ملک هستي را مسخر داشتن

بر تو ارزاني که ما را خوش‌تر است
لذت يک لحظه «مادر» داشتن
فريدون مشيري

 
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گويي سرم هنوز به بالين نرم تست

پيوسته در هواي تو چشمم به جستجوست
هرلحظه با خيال تو جانم به گفتگوست

در خواب و خيال همه با توام هنوز 
تنهائيم مباد که تيره است بي‌تو روز

دائم حريم قدس تو احساس مي‌کنم
احساس قدس آن دم انفاس مي‌کنم

موسيقي بهشت همانا صداي تست 
گوش دلم به زمزمه لاي لاي تست

مادر به قصه‌هاي تو مي‌خفت غصه‌ها
مي‌رفت چشم و گوش به دنبال قصه‌ها

با شاديت نبود غمي را مجال ايست
امّا به گريه تو هم آفاق مي‌گريست

صد قصه عشق بودي و مي‌خواندمت مدام
رفتيّ و ماند قصه صد عشق ناتمام

اي سينه داشته سپر هر بلاي من 
اکنون بکن شفاعت من با خداي من

امروز هستيم به اميد دعاي توست
فردا کليد باغ بهشتم رضاي توست

اين راز آن حديث که نقل از پيمبر است 
جنت نهاده زير قدم‌هاي مادر است
محمدحسين شهريار

پسر رو قدر مادر دان که دايم
کشد رنج پسر بيچاره مادر

برو بيش از پدر خواهش که خواهد
تو را بيش از پدر بيچاره مادر

ز جان محبوب‌تر دارش که دارد
ز جان محبوب‌تر بيچاره مادر

از اين پهلو به آن پهلو نغلتد
شب از بيم خطر بيچاره مادر

نگهداري کند نه ماه و نه روز
تو را چون جان به بر بيچاره مادر

به وقت زادن تو مرگ خود را
بگيرد در نظر بيچاره مادر

بشويد کهنه و آرايد او را
چو کمتر کارگر بيچاره مادر

تموز و دي تو را ساعت به ساعت
نمايد خشک و تر بيچاره مادر

اگر يک عطسه آيد از دماغت
پرد هوشش ز سر بيچاره مادر

اگر يک سرفه بي‌جا نمايي
خورد خون جگر بيچاره مادر

براي اين که شب راحت بخوابي
نخوابد تا سحر بيچاره مادر

دو سال از گريه روز و شب تو
نداند خواب و خور بيچاره مادر

چو دندان آوري رنجور گردي
کشد رنج دگر بيچاره مادر

سپس چون پا گرفتي، تا نيافتي
خورد غم بيشتر بيچاره مادر

تو تا يک مختصر جاني بگيري
کند جان مختصر بيچاره مادر

به مکتب چون روي تا بازگردي
بود چشمش به در بيچاره مادر

وگر يک ربع ساعت دير آيي
شود از خود به در بيچاره مادر

نبيند هيچ‌کس زحمت به دنيا
ز مادر بيشتر بيچاره مادر

تمام حاصلش از زحمت اين است
که دارد يک پسر بيچاره مادر
ايرج ميرزا

مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرت‌کِش است
هرکسي او را به زخمي تازه مهمان مي‌کند
مژگان عباسلو

اي دل نگران که چشم‌هايت بر در
شرمنده که امروز به يادت کمتر

جز رنج چه بود سهمت از اين همه عشق
مظلوم‌ترين عاشق دنيا! مادر!
ميلاد عرفان پور

گاهي دلم هيچ چيز نمي‌خواهد
جز گپ ريز ريز با مادرم 
هي من حرف بزنم
هي او چاي تازه دم بريزد
هي چاي‌ام سرد بشود
هي دلم گرم
آنجا که چاي‌ات سرد مي‌شود
و دلت گرم
خانه مادر است
نسرين بهجتي

واي بر من، اي خدا
آن دلربا آن مهربان دستان
آن دم گرم و دل بي خار و بي پايان
وز برايم، واي سرد است، واي سرد است
مادر اي مادر، باز مادر باز آن عشق الهي باز آن آغوش گرم جاوداني
چه مي‌بينم خدايا باورم نيست هنوز
گرمي آغوش مادر دست‌هاي پر چروک و گرم مادر
بوسه‌هاي آتشينش حرف‌هاي دلنشينش
نيست ديگر از برايم
هزاران واي بر من
پيکرش سرد است نازنين مادر هم سرد است
علي اکبر ثابتيان

کاشکي مي‌شد بهت بگم؛ چقدر صدات‌و دوست دارم
چقدر مث بچگي‌هام؛ لالايي‌هات‌و دوست دارم

سادگي‌هات‌و دوست دارم، خستگي‌هات‌و دوست دارم
چادر نماز و زير لب، خدا خدات‌و‌ دوست دارم

کاشکي رو طاقچه دلت آينه و شمعدون مي‌شدم
تو دشت ابري چشات، يه قطره بارون مي‌شدم

کاشکي مي‌شد يه دشت گل برات لالايي بخونم
يه آسمون نرگس و ياس تو باغ دستات بشونم

لالايي لا لا لا لا...

بخواب که مي‌خوام تو چشات ستاره‌هام‌و بشمارم
پيشم بمون که تا ابد دنيا رو با تو دوست دارم

دنيا اگه خوب، اگه بد، با تو برام ديدنيه
باغ گل‌هاي اطلسي، با تو برام چيدنيه

مادر ...

کاشکي مي‌شد بهت بگم؛ چقدر صدات‌و دوست دارم
لالايي‌هات‌و دوست دارم، بغض صدات‌و دوست دارم

مادر...

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره