نوشتن چه کتابهایی به تخیل نویسنده نیاز ندارند؟
ايبنا/نوشتن کتابهاي مستند نياز به تخصص و تجربه کافي و آشنايي به طيف گستردهاي از علوم و دانش دارد اما برخلاف داستان به تخيل نياز ندارد.
به نقل از انترپرينر، در نگاه عمومي به طور حتم نوشتن يک کتاب مسيري دراز براي عموم مردم محسوب ميشود که شايد خيليها نتوانند به انتهاي آن برسند و خيليها هم نتوانند مسير صحيح را تشخيص دهند ولي در بين خواص نيز مشکلاتي براي پيمودن اين مسير دشوار وجود دارد که شايد همين مشکلات باعث شده نويسندگان معدودي در طول تاريخ بتوانند به شهرت برسند.
البته تاريخ چاپ کتاب نشان ميدهد نوشتن کتاب داستان سختتر از انواع مستند باشد و ممکن است اين نظريه تا حدودي از واقعيت دور نباشد ولي خب نوشتن کتابهاي مستند نيز نياز به تخصص و تجربه کافي و آشنايي به طيف گستردهاي از علوم و دانش دارد. معمولاً افراد در تخصص و شغل خود بعد از سالها زحمت و تلاش در حرفه خود توانستهاند کتابهاي مستند موفقي بنويسند ولي در اينجا اصولي وجود دارد که افراد با رعايت آنها ميتوانند کتابهاي مستند خوبي بنويسند.
در مقابل رمان و کتابهاي داستان که موفقيت آنها بيشتر به تخيل نويسنده بستگي دارد، در مورد کتابهاي مستند شاخصها و ابزارهاي متفاوتي وجود دارد که گاهي ممکن است به طور کلي متفاوت با ديگر ژانرهاي کتاب باشد. در اينجا سه مرحله يا شاخصه کلي براي نوشتن يک کتاب مستند پيشنهاد شده است:
1. داشتن يک برنامه و طرح کلي و جامع درباره کتاب مورد نظر يک اصل اساسي براي نوشتن يک کتاب مستند محسوب ميشود. موضوع کتاب مستند هرچه که ميخواهد باشد، نياز به يک سري اطلاعات و زمينههاي تخصصي دارد که نويسنده يا خودش بايد به آنها تسلط داشته باشد يا اينکه در جمعآوري آنها تلاش و برنامهريزي لازم را پيشبيني کرده باشد. مثلاً يک برنامه منظم براي ثبت وقايع مربوط به محيط اطراف خود داشته باشد يا با استفاده از منابع اطلاعاتي اطراف خود مثل تلويزيون بتواند به طور دقيق اطلاعات را دسته بندي کند.
2. مرحله بعدي در نوشتن يک کتاب مستند به طور تنگاتنگي با مرحله اول ارتباط دارد که همان زمانبندي و برنامهريزي زندگي روزمره نويسنده است. نويسندگان موفق بسياري اين موضوع را تاييد کردهاند که در نوشتن کتاب هيچ چيز زندگي خود را تعطيل نکردهاند چون کتاب مستند بر خلاف کتاب داستان به هيچ عنوان نياز به تخيل ندارد بلکه واقعگرايي و ثبت رويدادهاي دنياي اطراف ابزار ضروري در اين نوع از کتابهاست.
3. در نوشتن کتاب داستان نويسنده احساساتش را با ديگران به اشتراک ميگذارد ولي در کتابهاي مستند نويسنده بايد اطلاعات و دانش خود را با ديگران به اشتراک بگذارد. به طور حتم کساني علاقمند به کتابهاي مستند هستند که به دنبال ياد گرفتن چيزهاي جديدي هستند و نويسنده بايد تمام تمرکز خود را در ارائه دقيق محتواي مورد نياز مخاطب معطوف کند. پس نويسنده اينگونه کتابها بايد قبل از هرچيز به زمينه مورد نظر تسلط کافي داشته و تنها به اطلاعات خود اکتفا نکنند و سعي کنند نيازهاي به روز مخاطبان خود را برآورده کنند. حتي در نوشتن خاطرات که يک نوع کتاب مستند محسوب ميشود، نويسنده نميتواند تنها به بيان احساسات شخصي خودش از حوادث و تاريخچه زندگياش اکتفا کند بلکه بايد پيامهاي آموزندهاي براي مخاطب به همراه داشته باشد.