نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
کتاب

نامه عاشقانه غلامحسین ساعدی به طاهره: خواستم گلویت را بفشارم!

منبع
آخرين خبر
بروزرسانی

آخرين خبر/ غلامحسين ساعدي ، پزشک و نويسنده ي مشهور ايراني بيشتر با آثار ادبي ارزشمند و انديشه هاي سياسي اش شناخته مي شود. اما چند سال قبل کتابي منتشر شد که روي عاشقانه ي زندگي اين چهره ي برجسته ي ادبي را براي اولين بار آشکار ساخت.
ساعدي که متولد ۱۳۱۴ در تبريز بود، در جواني درگير عشقي شورانگيز و پنهاني به دختر تبريزي به نام طاهره کوزه‌ گراني شد. سال‌ هاي سال کسي از اين عشق خبر نداشت، حتي دوستان نزديک ساعدي. تا اينکه چند سال پس از مرگ طاهره کوزه‌ گراني ، خواهرزاده ي او نامه هايي که اين نويسنده ي بزرگ به خاله‌ اش نوشته بود را در قالب کتابي به نام «طاهره، طاهره‌ي عزيزم» منتشر کرد.

1_«طاهره عزيز من سر سه راهي واقع هستم. واقعا نمي‌دانم که آيا تو از من نفرت داري؟ اگر چنين است بگو، بنويس، تا من تا آخر عمر از چشم تو دور شوم. چرا مخل تو باشم؟ مي‌روم. از اين شهر خراب شده بيرون مي‌شوم. اين يک راه است»
‏«راه ديگر، نمي‌دانم آيا تو مرا فريب ميدهي؟ اگر واقعا بدانم که تو ميخواهي مرا عاشق و هواخواه خود سازي و با ناز و تکبر مثل زنهاي هر جايي از مقابلم گذرکني، نمي‌توانم تحمل کنم، اگر بدانم که تو واقعا ميخواهي مرا فريب داده و بيچاره کني، ميداني چه خواهم کرد؟ تنها تو را خواهم کشت
‏«…اما آنچه که باعث مي‌شود گاها از اين ياس و بيچارگي خلاص شوم، آن اميد روشن و صافيست که تجلي عشق عظيم من محسوب مي‌شود. مي‌گويم شايد تو مرا دوست بداري، شايد تو هم در عوض اين محبت عظيم، مختصر عشقي به من داشته باشي. من و تو بايد اين همه چيز را از بين برداريم. تو روح من هستي…»

2_ «بگذار دوست قشنگم گله اي دوستانه از تو بکنم آنروز که تو مقابل دانش سرا با آن پسره لات حرف مي زدي  مي داني چه حالي به من دست داد؟به خدا ... خون خونم را خورد. کم مانده بود که با عجله خود را به تو رسانده گلوي ات را بفشارم ...اما ... رفتم...رفتم...ترياک داشتم ( از چند ماه قبل مقداري تهيه ديده ام که هر وقت نفس کشيدن را برايم سخت کردي خود را برهانم) بلي ... ترياک داشتم، خواستم قدري از آن را بخورم. با خودم مي گفتم ببين ... طاهره ...طاهره دارد با مرد بيگانه حرف مي زند ولي باز نتوانستم کاري بکنم با دلي پر درد به خانه رفتم وارد اتاقي شده در به روي خود بستم تا مي توانستم تا قادر بودم گريه کردم اما هر قدر که گريستم سير نشدم  خدا تو را انصاف دهد.
حالا اين نامه را در حالت روحي عجيبي مي نويسم تن ام از شدت درد و نوميدي مي سوزد تب دارم شکنجه عجيبي بر تمام روح و جسم من حکم فرماست حالا تصميم جدي گرفته ام  دفعه اول که به تو نامه نوشتم انتظار داشتم تو هم دو کلمه آن را جواب گويي،  ولي يک کلمه هم ننوشتي ، اما اين دفعه از تو تقاضا دارم از تو عاجزانه مي خواهم به خاطر آن همه رنجي که کشيده ام دو کلمه بنويسي  دو کلمه  تا مرا از اين سرگشته گي رهايي بخشي.»

به گفته ي خواهرزاده ي طاهره کوزه گراني ، فاصله ي طبقاتي دليل اصلي به ثمر نرسيدن اين رابطه عاشقانه بود:

«مادرم مي‌ گفت مادر ساعدي به اين وصلت رضايت نداد. واقعيت ديگري هم بود؛ ميان خانواده ي ما و خانواده ي ساعدي تفاوت طبقاتي وجود داشت.»
‏جد خانواده ي طاهره، حاج علي کوزه‌ کناني (برادر حاج مهدي کوزه‌ کناني) در حمايت از نيروهاي استبداد فعاليت زيادي کرده و از قديم اين خانواده، طرفدار استبداد بود. اما خانواده ي ساعدي قطب مخالف بود؛ پدربزرگ ساعدي، حاج حسن نانوا از مجاهدان مشروطه بود و تفاوت ريشه‌ اي ميان دو خانواده وجود داشت.

نامه غلامحسين ساعدي به طاهره، جدا از شخصيت ادبي نويسنده، نامه فردي با اختلالات رواني متعدد است. و جالب اينکه ساعدي خود تخصص روانپزشکي داشت ‌و مدتها به درمان بيماران رواني مي‌پرداخت.

radio_nameh

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar