3
0
281
3
0
281
آخرين خبر/ شاعري در ستايش خواجه اي خسيس قصيده اي گفت و برايش خواند اما هيچ پاداشي دريافت نکرد. يک هفته صبر کرد و باز هم خبري نشد. قطعه اي سرود که در آن تقاضاي خود را به صراحت گفته بود اما خواجه توجهي نکرد. پس از چند روز خواجه را در شعري ديگر نکوهش کرد؛ اما باز هم خواجه اعتنايي نکرد. شاعر رفت و بر درخانه خواجه نشست.
خواجه بيرون آمد و او را ديد که با آرامش خاطر نشسته است، گفت:«اي بي حيا! ستايش کردي، تقاضا کردي و سپس نکوهش کردي، هيچ فايده اي نداشت ديگر به چه اميدي در اينجا نشسته اي؟» شاعر گفت: «به اميد اينکه بميري و مرثيه اي هم برايت بگويم!» خواجه خنديد و پاداشي نيکو به او بخشيد.
منبع : لطايف الطوايف