محمد جواد مشکور؛ حکیم روشنگر تاریخ ایران
ايرنا/محمد جواد مشکور مورخ، اديب و زبانشناسي بود که بر شکوه و غناي فرهنگ پربار ايرانزمين افزود. تاليفات اين مورخ روشنگر، روشناييبخش راه پژوهشگراني است که درباره تاريخ و فرهنگ ايران مطالعه ميکنند.
جواني شيکپوش و شادمان از دانشاندوزي را تصور کنيد که هر چه به دستش ميآمد، کتاب ميخريد، آن هم در سالهاي سخت معيشتي تاريخ معاصر، وقتي متفقين ايران را اشغال کرده بودند و قحطي نان بيداد ميکرد، مردم براي خريد يک نيمسنگک ساعتها ملتمسانه در صف هاي طولاني نانوايي ميايستادند و با هم از رنج ميگفتند، اما او به جاي نان، کتاب ميخريد و از مينوي خرد و بندهشن و خرده اوستا با طلبهها در حجرههايشان حرف ميزد و از آنها عللالشرايع، علمالاجتماع، شرحلمعه، مکاسب، کفايه و اسفار را امانت ميگرفت و ميخواندشان. اين جوان شيکپوش محمد جواد مشکور بود که به يکي از مورخان نامدار ايران تبديل شد.
تولد و زندگي
محمدجواد مشکور فرزند حاج شيخ علاءالدين فرزند حاج شيخ محمدحسن فرزند شيخ علي ارموي از علماي بزرگ اروميه بود. از طرف مادري نيز از نوادگان حاج شيخ حسن سنگلجي از علما و فقهاي معروف تهران بود که از اواخر عمر ناصري تا اوايل سلطنت پهلوي از روحانيون نامدار و برجسته به شمار ميرفت.
مشکور در اسفند ۱۲۹۷ خورشيدي در خانوادهاي اهل علم و تقوا در تهران متولد شد و در دورهاي طوفاني با دگرگونيهاي بسيار در زمينۀ سياسي، فرهنگي و اجتماعي زيست. تحصيلات ابتدايي را در دارالفنون به پايان رساند و علم کلام، فقه و اصول، فلسفه و حکمت را نزد داييهاي خود شريعت، آقامحمد و محمدمهدي سنگلجي آموخت.
وي در ۱۳۱۶ خورشيدي وارد دانشسراي عالي شد و در رشته ادبيات فارسي به تحصيل پرداخت و سرانجام در ۱۳۱۸ خورشيدي با درجه ليسانس فارغالتحصيل شد.
مشکور زبان عبري را نزد ربي نعيم و زبان سرياني را نزد قس اصليوا و ربي زيّا فراگرفت و در ۱۳۲۲ خورشيدي براي ادامه تحصيل به پاريس رفت و در دانشگاه سوربن درباره فرهنگ خاورميانه به تحقيق و مطالعه پرداخت و در ۱۳۳۶ خورشيدي موفق به دريافت دانشنامه دکتري در رشته تاريخ اسلام و فرقههاي آن شد و با کولهباري از علم و دانش به وطن بازگشت.
اين مورخ پس از مراجعت به ايران در ۱۳۴۴ خورشيدي به خدمت تمام وقت در دانشسراي عالي درآمد و همزمان در دانشکده ادبيات و علوم انساني و معارف اسلامي دانشگاه تهران نيز به تدريس پرداخت و سرانجام در ۱۳۵۸ خورشيدي بازنشسته شد.
خدمات علمي
پژوهشهاي تاريخي مشکور را ميتوان در سه موضوع «تاريخ ايران و اسلام»، «تاريخ شهرها و اقوام» و «تاريخ ايران باستان» دستهبندي کرد. با توجه به اهميت تاريخ ايران باستان به عنوان يکي از ارکان مهم و عمده هويت ملي ايرانيان، مشکور به مطالعه و پژوهش درباره تاريخ ايران پيش از اسلام پرداخت.
در زمينه تصحيح آثار، مشکور تنها تصحيح گر يک متن کهن نيست، بلکه با مقدمههاي مفصل و تعليقات پربارش نکات سودمند و خواندني را به خواننده عرضه ميداشت که نه تنها او را به دريافت و درک صحيح متن موردنظر رهنمون ميکند، بلکه درباره نويسنده متن، جهان زيست و دنياي فکري او و حتي شرايط حاکم بر يک دوره از تاريخ ادبيات و فرهنگ ايران نيز آگاهيهاي ارزشمندي به دست ميدهد.
تاليفات
اين استاد فرهيخته بيش از ۵۰ کتاب به رشته تحرير درآورده و مقالههاي مختلفي را به زبانهاي فارسي، عربي، فرانسوي و انگليسي از خود به يادگار گذاشته است. برخي از تاليفات وي عبارتند از:
کارنامه اردشير بابکان: يکي از آثار مشکور در زمينه زبان و فرهنگ ايران باستان، کارنامه اردشير بابکان «کتاب نبردهاي اردشير بابکان» است. بديهي است که علت انتخاب اين اثر همانا محتواي تاريخي آن بود که موضوع مورد علاقه مشکور بوده است. اين متن پس از مقدمهاي درباره حمله اسکندر مقدوني به ايرانشهر و شمه کوتاهي در خصوص حکومت ملوک الطوايف اشکاني، شرح افسانه آميزي از وقايع تاريخي مربوط به روي کار آمدن اردشير بابکان، نخستين فرمانرواي ساساني و نبرد او با اردوان اشکاني و نيز درباره جانشين او شاپور و فرزندش هرمز است. بخش ديگر کارنامه مربوط به تولد شاپور و هرمز است که آن نيز با افسانه آميخته است. با اين همه و با وجود افسانه آميز بودن آن، اين اثر بهواسطه احاطه بر تحولات اجتماعي عصر ساساني و پس از آن اهميت بسياري دارد.
گفتاري درباره دينکرد: اين کتاب دانشنامه گرانقدر مزديسنا و حاوي فرهنگ و جهان بيني ايرانيان در عهد باستان است. نويسنده آن را در سال ۱۳۲۵ تاليف کرده و به استاد ابراهيم پورداود به مناسبت شصتمين سال تولد ايشان اهدا کرده است. نام دينکرد به معناي «تاليف ديني» است. اين کتاب که شامل مطالب گوناگون ديني است در اصل ۹ جلد دارد که جلدهاي نخست، دوم و بخشي از کتاب سوم آن از ميان رفته است.
فرهنگ هزاروش هاي پهلوي: مشکور در ۱۳۴۶ فرهنگ هزوارشهاي پهلوي را برپايه فرهنگ ايويم ايوک تاليف کرد. وي پس از تدوين، مقدمهاي بسيار جامع درباره سير آرا و نظرات دانشمندان درباره هزوارش (مقدمه: الف - که) مطالب کتاب را بدين ترتيب تنظيم کرد. جدول ترتيب حروف پهلوي، جدول الفباي پهلوي، متن فرهنگ پهلوي، فرهنگ هزوارش هاي پهلوي، هزوارش هاي پارتي و پارسيک، فهرست افعال و ضماير و حروف در هزوارش، فهرست تمام هزوارش ها و لغات پازند، سامي، اوستايي، عربي و پارسي. مشکور در مقدمه اين کتاب پس از بيان نظرات دانشمندان درباره چگونگي پيدايش هزوارش، تازه ترين نظريه را در اين باره ارايه داده که همين امروز نيز مورد پذيرش صاحب نظران است. بدين ترتيب ميتوان گفت که با وجود بيش از نيم سده از تاليف اين کتاب، مطالب آن از تازگي و استواري برخوردار است به طوريکه هنوز تاليفي بهتر و موثقتر در اين باره منتشر نشده است.
ايران باستان؛ تاريخ سياسي ساسانيان: اين کتاب دنباله تاريخ ايران باستان حسن پيرنيا (مشيرالدوله) است که محمدجواد مشکور کار نيمه تمام وي را در زمينه تاريخ سياسي ساسانيان تکميل کرد. اين کتاب جنبههاي مختلف تاريخ و تمدن ساسانيان را در بخشهاي مجزا معرفي و بررسي ميکند. تاريخ سياسي ساسانيان، ساختار دولت ساساني، اقتصاد، دين، سپاه جنگ، هنرهاي مختلف دوره ساساني و... مباحث فصلهاي کتاب را تشکيل ميدهند. در پايان کتاب نيز گاهشماري ساسانيان، کتابشناسي و نمايه ميآيد.
ايران در عهد باستان: اين کتاب در ارتباط با دوران ايران باستان و از تشکيل دولت ماد تا پايان حکومت ساسانيان و حمله عرب به ايران را شامل مي شود. نکتههاي بسيار مهم جغرافيايي به همراه پيگيريِ ريشه برخي از اقوام محلي ايراني، از مهمترين مباحث اين کتاب ارزشمند است.
تاريخ ايران زمين از روزگار باستان تا انقراض قاجاريه: اين کتاب در ۲۰ فصل مروري است بر تاريخ سياسي و تحولات ايران، از عهد باستان تا عصر قاجار که اين عناوين را شامل ميشود: فلات ايران، آرياييهاي ايراني، پادشاهان داستاني ايراني، دولت ماد، هخامنشيان، سلوکيان، اشکانيان، ساسانيان، عرب و اسلام، از طاهريان تا آل بويه، از غزنويان تا خوارزمشاهيان، حمله مغولان، ايلخانان مغول، شهرياران بين مغول و تيمور، تيموريان، سلسله صفوي، قيام افغانان غلجهزايي، ظهور نادر و سلسله، افشار، خاندان زند و قاجار.
توصيف زرياب خويي از مشکور
عباس زرياب خويي يکي از مورخان سرشناس درباره مشکور مي گويد: او ابداً سخني از وضع زندگي و نبودن نان، قند، شکر و روغن نميگفت، در دنياي کتاب بود و سخن از شعر، ادب و دانش داشت. در آن وقتها من عشقم به فلسفه و علوم انساني بود و او عشقش به ايران باستان و زبانهاي ايران پيش از اسلام بود. از زبان پهلوي و فرس قديم و اوستا سخن ميگفت و ورد زبانش مرحوم استاد پورداود، ذبيح بهروز و ديگر استادان اين فن بود. راه ما در علوم معنوي جدا بود اما عشق و معشوق يکي بود؛ دانش در هر لباس و مظهري که جلوه کند. از اين رو زود يکديگر را فهميديم و من نخستين بار بود که در ميان جوانان کراواتپوش خوشلباس تهراني شخصي را ميديدم که سخن از فيلم و سينما و تئاتر و اتومبيل نميگفت و اصلا اعتنايي به اين چيزها نداشت. آري بياعتنايي به ماديات وجه مشترکمان بود و چه مابهالاشتراک خوبي.
خاموشي
سرانجام اين مورخ و پژوهشگر تاريخ ايران در ۲۵ فروردين ۱۳۷۴ خورشيدي پس از سال ها تحقيق و تفحص چشم از جهان فروبست و پيکرش در بهشت زهرا در قطعه ۸۸ ويژه هنرمندان و نويسندگان به خاک سپرده شد.