مارشال دی سالینز، مردمشناس پیشگام امریکایی درگذشت
خبرگزاري کتاب ايران/آثار اين محقق و فعال برجسته بر نحوه شکلگيري فرهنگها توسط افراد متمرکز بود؛ ساختاري که او از طريق فعاليت سياسي پرشور خود نشان داد.
به نقل از دانشگاه شيکاگو - مارشال دي سالينز، مردمشناس برجسته و باهوش که از دهه ۱۹۷۰ شروع به کاوش در نحوه شکل گرفتن افراد و شکلگيري آنها توسط فرهنگشان کرد، در تاريخ ۵ آوريل در خانهاش در شيکاگو از دنيا رفت. او ۹۰ ساله بود.
مارشال سالينز که به خاطر نقش فعالش در مردمشناسي شناخته ميشد، استاد برجسته خدمات ممتاز چارلز اف. گِري در دانشگاه شيکاگو بود. او دههها به مطالعه تاريخ و قومنگاري جوامع هاوايي، فيجي و ديگر جزاير جنوب اقيانوس آرام پرداخت و تحقيقات خود را با ساختارهاي سياسي بومي، شيوههاي خويشاوندي و مفاهيم طبيعت درگير کرد.
مردمشناسي براي سالينز يک موهبت و در عين حال ماجراجويي بود که آنطور که خودش در جشنواره سال ۲۰۱۴ علوم انساني شيکاگو گفت فرصتي براي «خلق دوباره در ذهن انسان به شيوهاي که جهان براي سايرين در کنار هم قرار گرفته» فراهم ميکرد.
سالينز سال گذشته در مصاحبهاي گفت: «انسانشناسي از بعضي جهات حتا از فيزيک هم شانس بيشتري براي نشاندادن حقيقت دارد، زيرا حقيقت انسان است.»
سالينز در ۲۷ دسامبر ۱۹۳۰ در شيکاگو متولد شد. او مدرک کارشناسي و کارشناسي ارشدش را در سالهاي ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ در رشته انسانشناسي از دانشگاه ميشيگان دريافت کرد و دکترايش را در سال ۱۹۵۴ از دانشگاه کلمبيا گرفت. پس از ۱۵ سال تدريس در ميشيگان و دو سال کار در پاريس، در سال ۱۹۷۳ سالينز به عضويت هيئت علمي دانشگاه شيکاگو درآمد.
او در طول زندگي حرفهاي خود تلاش کرد تا الگوي معرفتشناسي غربي را در انسانشناسي متمرکز ساخته و ايدههاي جامعهشناسي و نظريه اقتصادي سرمايهداري را با اين ادعا که عوامل فرهنگي کليد الگوهاي شکلدهنده رفتار و رشد انسان هستند، به چالش بکشد.
کلود لوي استروس که خود به عنوان پدر مردمشناسي مدرن شناخته ميشود، يک بار درباره سالينز نوشت: «او حالا به عنوان يک انسان خردمند و فرزانه در ميان مردمشناسان ايستاده و شايد آخرين نفر باشد.»
سالينز که به خاطر علاقهاش به گفتمان علمي مشهور بود، چندين سال به مباحثه علني با گنانات اُبيسکره، محقق دانشگاه پرنستون، درباره نحوه درک بوميهاي هاوايي از جيمز کوک، کاوشگر انگليسي در طي مجموعه برخوردهايي که در نهايت منجر به مرگ کوک شد پرداخت. اين بحث سوالات مهمي درباره اينکه محققان غربي چطور بايد ديدهگاهي بومي را درک کنند به وجود آورد.
در «جزاير تاريخ» سالينز استدلال کرد کشته شدن کاپيتان کوک توسط ساکنان جزيره هاوايي در فرهنگ جزاير کاملا منطقي است.
پروفسور جوزف پي. مَسکو در پيامي به دپارتمان مردمشناسي دانشگاه شيکاگو نوشت: «سالينز کمکهاي بنياديني به مردمشناسي، اقتصاد و فرهنگ تاريخ کرد. علاقه هميشگي او نشان دادن چگونگي کارکرد تفاوت فرهنگي در تاريخ، نحوه شکل گرفتن فرهنگ توسط تاريخ و بحث در مورد ارزش بنيادين و موشکافي شيوههاي تفکر بومي است.»
سالينز علاوه بر کار آکادميک، در تمام طول زندگياش فعاليت سياسي داشت. او به عنوان يک فعال ضدجنگ در سال ۱۹۶۵ مفهوم «بحث آزاد» را ايجاد کرد؛ نوعي اعتراض بدون خشونت که دانشجويان و اعضاي هيئت علمي را گرد هم آورد تا جنگها و سياستهاي ايالات متحده را زير سوال ببرند. بحث آزاد در طول جنگ ويتنام بهطور گسترده در سرتاسر کشور سرمشق قرار گرفت.
همکاران و شاگردان سابق سالينز همواره او را با شوخطبعي، طنز و سخاوت به ياد ميآورند. دنيل روزنبلات، استاد دانشگاه کارلتون ميگويد: «اينکه او چنان فروتني را با ستيزهجويي ترکيب ميکرد شايد پارادوکس باشد، اما من فکر ميکنم کساني که از نزديک با او کار کردهاند با من موافقند که دومي هرگز اولي را تحتالشعاع قرار نميداد.» او ادامه ميدهد: «يکي از شوخيهاي جالبي که سالينز ميکرد درباره ماهيت شغلي آکادميک بود. او ميگفت در بلندمدت همه ما ميميريم و همگي اشتباه ميکنيم. زماني کارمان را خوب انجام دادهايم که اولي پيش از دومي اتفاق بيفتد. به نظر من او بيش از همه به اين هدف دست پيدا کرد.»
دومينيک بوير، مردمشناس دانشگاه رايس ميگويد: «عليرغم آنکه او به عنوان يکي از شناختهشدهترين و تاثيرگذارترين مردمشناسان تمام ادوار بود، شخصيتي فوقالعاده خاکي داشت و با دانشجويان با گرمي و احترام رفتار ميکرد. آنچه بيش از همه از او آموختم اين است که براي آنکه در کاري که انجام ميدهيد خوب باشيد نيازي نيست دلسوزيتان را فدا کنيد.»
الکس گلوب، از شاگردان سابق سالينز که حالا در دانشگاه هاوايي تدريس ميکند ميگويد: «جهان جاي بهتري ميشد اگر همه شفافيت و صداقت سالينز را داشتند.»
مارشال سالينز و همسرش، باربارا، اواسط دهه ۱۹۷۰
سالينز نويسنده ۱۹ کتاب و بيش از ۱۰۰ مقاله است، ازجمله «اقتصاد عصر حجر» (۱۹۷۲) که در آن به مخالفت با اين نظريه ميپردازد که جوامع شکارچي-گردآورنده از کمبود منابع رنج ميبردند و در عوض آنها را نسبتا مرفه ميداند. از ديگر آثار برجسته او ميتوان به «جزاير تاريخ» (۱۹۸۵)، «آناهولو: انسانشناسي تاريخ در پادشاهي هاوايي» (۱۹۹۲)، «فرهنگ در عمل» (۲۰۰۰)، خويشاوندي چه هست و چه نيست (۲۰۱۲) و «درباره پادشان» (۲۰۱۷) اشاره کرد.
او اولين کسي است که دو بار موفق به کسب جايزه گوردن جي. لنگ شد؛ يک بار در سال ۱۹۷۷ براي «فرهنگ و دليل علمي» و بار ديگر در سال ۱۹۹۷ براي «بوميان چطور فکر ميکنند: مثلا درباره کاپيتان کوک». اين جايزه سالانه توسط دانشگاه شيکاگو به عنوان بالاترين افتخار به نويسنده، ويراستار يا مترجمي اعطا ميشود که طي سه سال گذشته بيشترين افتخار را براي انتشارات به همراه آورده باشد.
سالينز پس از بازنشستگي در سال ۱۹۹۷ به نويسندگي و رهبري تماموقت تحقيقات پرداخت. او پيش از مرگش «علم نوين جهان افسونشده» را تمام کرد که يک قومنگاري جهاني از فرهنگهاي غيرغربي است که در سال ۲۰۲۲ توسط انتشارات دانشگاه پرينستون منتشر خواهد شد.
عضويت در آکادمي علوم و هنر امريکايي و آکادمي بريتانيا و کمکهزينه گوگنهايم ازجمله افتخارت فراوان سالينز بود. او همچنين به خاطر بازديدها، همکاريها و سخنرانيهاي متعددش در فرانسه، نشان هنر و ادب وزارت فرهنگ فرانسه را در سال ۲۰۱۱ کسب کرد. از هشت دکتراي افتخاري که به سالينز اعطا شد، دو مورد از سوي دانشگاههاي پاريس بود و بقيه از بلژيک، کانادا و بريتانيا.