نماد آخرین خبر

روزگار سعدی شیراز؛ از سال‌های مسافرت تا دوران کهولت

منبع
خبرآنلاين
بروزرسانی
روزگار سعدی شیراز؛ از سال‌های مسافرت تا دوران کهولت

خبرآنلاين/ درباره سعدي چه مي‏ توان گفت؟ شاعري بزرگ در عرصه اجمال و راز يا نويسنده ‏اي نوآور و خلاق! مردي فرهيخته و فرهنگمند که سوداي معرفتش از کويي به کويي و از شهري به شهري مي ‏کشاند و درد دوري و اشتياق ديدار غزلخوانش مي‏ کند! و يا سياحي که آرزومند ديدار آثار بديع جهان است و طبعي خوش و روحي سرکش دارد! يا مردي اخلاقي برفراز منبر وعظ و خطابه! .....

سعدي خوش سخن به روايتي در چنين روزي در سال 691 دار فاني را وداع گفت . براي او صلوات و فاتحه اي هديه کنيم ......  عارفي در خواب او را ديد و پرسيد پس از مرگ بر تو چه گذشت؟ فرمود: به واسطه سرودن اين شعر مورد آمرزش قرار گرفتم

برگ درختان سبز در نظر هوشيار
هر ورقش دفتري ست معرفت کردگار

تکمله:
سعدي در شيراز مرکز فارس در حوالي سال 563 ديده به جهان گشود و نام او را مصلح الدين يا به قولي مشرف الدين عبد الله گذاشتند.

در آن زمان در شيراز اتابکان فرمان مي راندند . به مرور که قدرت سلجوقيان کاهش يافت سلسله هاي محلي به وجود مي آمدند و نيرو مي گرفتند اتابکان نه تنها در شيراز بلکه در دمشق ، موصل ، بين النهرين ، حلب و آذربايجان دستي داشتند. اين حکومت هاي کوچک که اهميت آنها از يک شهرستان تا يک سلطان نشين تغيير مي کرد نسبت به يک پادشاه ابراز اطاعت مي کردند ولي در عمل مستقل بودند.

هنگام تولد سعدي حکمران شيراز اتابک مظفر الدين تکله سومين پادشاه از اتابکان فارس بود. از ده سال پيش تکله در مقابل اتابکان عراق بدشواري مقاومت ميکرد و همچنين مورد دستبرد و غارت اتابکان آذربايجان نيز قرار مي گرفت.

شاعر پر آوازه در ميان همه اين بي نظمي ها در شهر شيراز رشد مي کرد. پدر سعدي ، عبدالله در خدمت سعد بن زنگي بود که احتمال دارد شاعر شيرين سخن شيراز نيز به عنوان حق شناسي تخلص سعدي را براي خود انتخاب کرده باشد.

يکي از مشخصات نبوغ سعدي در اين است که از کوچکترين حادثه زندگي خود درسي اخلاقي مي دهد در چندين جاي کليات کودکي او مطرح است و چنين مي نمايد که وي از دوران طفوليت خود خاطره اي دلنشين و در عين حال حزن انگيز دارد. چگونگي سالهاي خردساليش در بوستان آمده که از آنجا مي توان فهميد پدرش از کارکنان ساده ديوان اما در رفاه بوده

ز عهد پدر ياد دارم همي             که باران رحمت بر او هر دمي

که طفليم لوح و دفتر خريد         ز بهر يکي خاتم زر خريد

بدر کرد ناگه يکي مشتري       به خرمايي و از دستم انگشتري

بعد از مرگ پدر سعدي در شيراز تنها ماند. در سايه توجه اتابک سعدي که در از همان دوران بر اثر هوش و ذکاوت بالاي خود نزد همه انگشت نما بود رهسپار بغداد گشت و وارد مدرسه نظام شد و از سال 574 تا 604 يعني تا سال فوت اتابک سعد بن زنگي و بر تخت نشستن فرزندش ابوبکر در بغداد ماند.

هنگامي که سعدي براي تحصيل به نظاميه رفت، مدرسه از گذشته اي پر افتخار برخوردار بود . تا زمان سعدي متعدد نظاميه کتبي در مورد الهيات ، فقه ، تفسير قرآن تاليف کرده بودند که نشاندهنده بزرگي و اعتبار مدرسه در آن زمان مي باشد.

سالهاي مسافرت

سعدي در کليات از سفر به آسياي مرکزي ، هندوستان ، شام ، مصر ، عربستان ، حبشه و مغرب بدون کمترين سرنخي براي ترتيب اين سفرها معلوم شود نام برده است.

مي توان چنين تصور کرد که سعدي سفرهاي خود را با عزيمت مجدد به سمت مشرق آغاز کرد . اگر سعدي از شيراز عزيمت مي کرد مي توانست يک راست از راه کرمان و سيستان و خراسان به بلخ رسد . مسافر بلخ ناچار به جنوب شرقي عزيمت مي کرد و از گردنه هاي کوه بابا مي گذشت و به باميان مي رسيد و از آنجا راهي هندوستان مي شد.

در مورد سفر به هندوستان و مدت اقامت و مکان هاي بازديد سعدي در هند تناقص هاي زيادي وجود دارد. در عين حال هنگام بازگشت از هند سعدي به همراه يک کشتي بازرگاني وارد جزيره کيش مي شود - که در آن زمان مرکز اقتصادي ايران به شمار مي رفته است - سپس به جاي بازگشت به زادگاه خود شيراز به زيارت خانه خدا مي رود در مسير حرکت خود به سوي شهر مقدس مکه در صنعا توقف مي کند. وي در اين شهر يکبار ديگر ازدواج مي کند که حاصل آن يک فرزند کوچکست که رشته اي است که او را به آن سرزمين پيوند داده است . ناگهان اين کودک در گذشت درد و غصه پدر همان بود که معمولا به پدران در چنين مصيبتي وارد مي شود:

به صنعا درم طفلي اندر گذشت            چه گويم کز آنم چه بر سر گذشت

در اين باغ سروي نيامد بلند                 که باد اجل بيخ عمرش نکند

عجب نيست بر خاک اگر گل شکفت     که چندين گل اندام در خاک خفت

خانواده سعدي از هم مي پاشد و او ديگر جز به ادامه سفر نمي انديشد تا شايد از اندوهي که در اين شهر محصور در ميان کوهها خفه اش مي کند رهايي يابد ، سعدي عازم مکه شده و بعد از انجام مناسک حج ، عازم مصر مي شود و بعد از چندي به دليل شروع جنگ هاي صليبي عازم تونس شد و بعد ار آرام شدن جنگ سعدي با کشتي به سمت شيراز راه افتاد که ابتدا در بيت المقدس توقفي کوتاه مي کند و از آنجا به سوي دمشق رهسپار مي شود و در سايه امنيت شهر دمشق فرصت مطالعه و بحث با دانشمندان را نيز بدست مي آورد.

سعدي رفته رفته خستگي و حسرت ديدار آسمان ايران را در دل خود احساس مي کند:

در اقصاي عالم بگشتم بسي               بسر بردم ايام با هر کسي

تمتع ز هر گوشه اي يافتم                 ز هر خرمي خوشه اي يافتم

چو پاکان شيراز خاکي نهاد             نديدم که رحمت بر آن خاک باد

تولاي مردان اين پاک بوم                 بر انگيختم خاطر از شام و روم

دريغ آمدم زان همه بوستان                   تهيدست رفتن بر دوستان

دوران کهولت

سرانجام در حالي که قلب سعدي مي تپيد شيراز جلو چشمان او نمايان گشت و در واقع موقع تقاعد سعدي از مسافرت فرا رسيده بود ، تقاعدي داوطلبانه و سرشار از سربلندي و مجاهدت.....

تا اين زمان سعدي فقط اشعاري بصورت مجزا سروده بود ، در طي دو سال دو شاهکار شعر اخلاقي او يعني بوستان در سال 636 و گلستان در سال بعد آن 637 خاتمه يافت که نام سعدي را جاودان کردند.

سعدي با خاطري آسوده به آرامي به پايان عمر خود نزديک مي شد. از مرگ بانيان عظيم الشأن انديشه ايراني مانند خواجه نصير الدين طوسي ، شمس تبريزي ، جلال الدين رومي ديري نمي گذشت و سعدي در ميان شاعران موفق نسل جديد تنها به جا مانده بود.

از طرف ديگر به مرور که سعدي سالخورده تر مي شد آشکار بود که تأثير سخن او رفته رفته نه تنها در شيراز بلکه در ديگر شهر هاي ايران نيز به شعر فارسي رنگ و بويي تازه مي بخشيد.

تاريخ وفات سعدي موضوعي بسيار مبهم و بحث انگيزست زيرا شرح حال نويسان دو تاريخ وفات براي او ترسيم کردند يکي 17 آذر 670 و ديگري ( بزرگاني مانند جامي ) مهر ماه سال 671 را تاريخ وفات اين بزرگ مرد پارسي مي دانند.[ روايت سوم 11 آبان 691 است که برگزيده ايم]

سعدي در بحبوحه اشتهار از دنيا رفت و شهرتي پايدار از خود بجا نهاد ، وي از زندگي چيزي انتظار نداشت و تا مي توانست از زياده طلبي پرهيز مي کرد به اين اکتفا مي نمود که افتخاري براي شيراز زادگاه خود ميراث بگذارد؛ شيراز نيز نبوغ شاعر خود را درک کرده بود . سعدي در نزديکي بقعه خود در حومه شهر به خاک سپرده شد ديري نپاييد که مرقد او زيارتگاه عشاق زبان و ادب پارسي شد.

اخلاق سعدي

سعدي مانند لوکرس يا وينيي شاعر فيلسوف نيست . سعدي شاعري است که تعاليم اخلاقي مي دهد ، تعليم دهنده اخلاقي به معني دقيق کلمه ، يعني مصنفي است که رسوم و عادات و افعال و خلقيات معاصران خود را مورد مطالعه قرار مي دهد.

اما اين اخلاق بيش از هر چيز حائز جنبه عملي است و در وهله اول بايد همين جنبه عملي اخلاق سعدي را در نظر گرفت . سعدي پيش از آن انسان را بذاته مورد مطالعه قرار دهد به موضع گيري وي در برابر همنوعان مي نگرد: خطاها و عيب ها را مي بيند و به دور از هر نوع انتقاد نيشدار مي کوشد در اشعار خو آداب و قواعد بهتري را پيشنهاد دهد خود اين موضوع را به کرات و آشکارا گوشزد مي کند.

اگر در سراي سعادت کس است               ز گفتار سعديش حرفي بس است

پند سعدي به گوش جان بشنو                        ره چنين است مرد باش و برو

سخن سودمند است اگر بشنوي                  به مردان رسي گر طريقت روي

اما سخنان سعدي مثال است و پند ،خواننده بايد پند را در بين سطور حکايات جستجو کند .از اين پندهاي گوناگون يک فاسفه عملي حاصل مي شود که بواقع اندک مبهم و دشوار ياب است ولي کامل.

بر اين اخلاق - که به آدم طرز رفتار در برابر همنوعان را تعليم مي دهد - يک رشته نکات روانشناختي نيز افزوده مي شود که سيماي انسان آرماني سعدي را ميسر مي سازد و چون فرد بي ايمان به آفريدگار هميشه بشري ناقص است. بنابر اين سعدي بارها مساله ارتباط بين انسان و خداوند را طرح مي کند.

سبک شعري سعدي

شيوه اصلي ترکيب کلام سعدي چنين به نظر مي آيد : نخست يک حقيقت اخلاقي را بيان مي کند سپس آن را با يک سلسله تمثيلها بنوعي مجسم مي سازد:

«عدو را بکوچک نبايد شمرد                 که کوه کلان ديدم از سنگ خرد

نبيني که چون باهم آيند مور                        ز شيران جنگي برارند شور

نه موري ، که مويي کزان کمتر است      چو پر شد ز زنجير محکم ترست»

گاهي نيز بر عکس ، تصوير حکايت از براي تجسم يک انديشه به کار مي رود حتي غالبا از يک داستان ساده يا خاطره ساده جواني يک انديشه عارفانه بدست مي آيد که اصلا انتظار نمي رفت.

سعدي گاه نيز شيوه تضاد را در پيش مي گيرد و مي داند که چگونه تأثير جملات کوتاه و دقيق رابيشتر سازد . مثلا در گلستان چنين مي نويسد : هرگز از دور زمان نناليدم و روي از گردش آسمان در هم نکشيدم مگر وقتي که پايم برهنه ماند بود و استطاعت پاپوشي نداشتم به جامع کوفه در آمدم دلتنگ يکي را ديدم پا نداشت . سپاس نعمت حق بجا آوردم و بر بي کفشي صبر کردم.

شيوه ديگر سعدي اين است که انديشه را مطرح مي کند و دلائل موافق و مخالف را با هم بيان مي کند « مثلا در پند نامه پس از ستايش کرم و سخاوت بلافاصله انتقاد از بخل شروع مي شود »

يا اينکه موضوع را ميان دو شخص مورد بحث قرار مي دهد ودلائل موفق و مخالف را مطرح مي سازد « مثلا حکايت مناظره پدر و پسر درباره منافع و مضرات سفر »

اما در مورد اشخاص داستان ، سعدي با شيوه اي که رايحه قرون وسطي از آن به مشام مي رسد نه تنها افراد بشر و زنده ها را بسخن در مي آورد بلکه حيوانات و حتي اشيا را نيز به حرف زدن وامي دارد « مانند گفتگوي فرح انگيز طوطي و زاغ و مباحثه ايي ميان رايت و پرده قصر در گلستان »

تمام لذت سبک سعدي از پيوند انديشه ها با هم سر چشمه مي گيرد و اين لذت به اندازه ايي عالي است که حتي ترجمه نيز ان را از بين نمي برد . اين پيوند خشک و انتزاعي نيست بلکه يک انديشه است که با تصوير تحقق يافته است ، انديشه و تصوير چنان با هم آميخته است که خواننده از خود مي پرسد آيا امکان دارد انديشه اي بدون تصويري ملموس به مغز سعدي خطور کرده باشد؟ در آثار سعدي قسمتهاي بسياري ديده مي شود که در آنها تصوير و انديشه در مي آميزد و حتي چنان با انديشه آميخته مي شود که تصوير تبديل به همان انديشه مي شود.

آثار سعدي

از سعدي، آثار بسياري در نظم و نثر برجاي مانده‌است:

1. بوستان: کتابي‌ است منظوم در اخلاق.

2. گلستان: به نثر مسجع

3. ديوان اشعار: شامل غزليات و قصايد و رباعيات و مثنويات و مفردات و ترجيع‌بند و غيره (به فارسي) و چندين قصيده و غزل عربي.

1. صاحبيه: مجموعه چند قطعه فارسي و عربي‌است که سعدي در ستايش شمس‌الدين صاحب ديوان جويني، وزير اتابکان سروده‌است.

2. قصايد سعدي: قصايد عربي سعدي حدود هفتصد بيت است که بيشتر محتواي آن غنا، مدح، اندرز و مرثيه‌است. قصايد فارسي در ستايش پروردگار و مدح و اندرز و نصيحت بزرگان و پادشاهان آمده‌است.

3. مراثي سعدي: قصايد بلند سعدي است که بيشتر آن در رثاي آخرين خليفه عباسي المستعصم بالله سروده شده‌است و در آن هلاکوخان مغول را به خاطر قتل خليفه عباسي نکوهش کرده‌است.سعدي چند چکامه نيز در رثاي برخي اتابکان فارس و وزراي ايشان سروده‌است.

4. مفردات سعدي: مفردات سعدي شامل مفردات و مفردات در رابطه با پند و اخلاق است.

4. رسائل نثر:

1. کتاب نصيحةالملوک

2. رساله در عقل و عشق

3. الجواب

4. در تربيت يکي از ملوک گويد

5. مجالس پنجگانه

5. هزليات سعدي

نام و آوازه سعدي و شهرت آثار گران قدر او ديري است از مرزهاي ايران و قلمره زبان پارسي فراتر رفته و خطه ها و کشور هاي ديگر را در اين جهان پهناور در نورديده

از اين رو علاوه بر ترجمه شعر و نثر او به ديگر زبانها پژوهشهايي که در مورد فکر و انديشه و نوشته هايش به زبان هاي گوناگون توسط محققان کشور هاي مختلف صورت گرفته است اندک نيست.

نکته:

به طوري که از آثار سعدي بر مي آيد و معاصرينش هم مي نويسند در لغت، صرف و نحو، کلام، منطق، حکمت الهي، و حکمت عملي، (عالم الاجتماع و سياست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً او در حکمت از تمام آثارش پيداست.

کتاب بوستان نه فقط حاوي مطالب اخلاقي و حکمتي است، بلکه استادي شيخ را در علم الاجتماع نشان مي دهد. تبحر وي در زبان عربي و فارسي و ذوق لطيف و طبع وقادش او را برانگيخت تا شيرين ترين آثار فارسي را در نظم و نثر از خود به جاي گذارد.

سعدي در ابتدا همان سبک متداول زمان خويش را در نويسندگي در پيش گرفت. بعد به سبک خواجه عبدالله انصاري تمايل پيدا کرد. اما طولي نکشيد که سبک خاص و مشخصي براي خود ابداع نمود.

شيخ اجل نه تنها به نصايح مردم مي پرداخت بلکه از اندرز دادن به سلاطين هم مضايقه نداشت کما اين که رساله هفتم خود را به اندرز به ملک انکياتو اختصاص داد.

علاوه بر اين رساله، قصايدي نيز سروده که در آنها ضمن مدح، نصايح زنده و گاه خشني به انکياتو نموده است.

شاهکار سعدي در نثر، گلستان اوست که در حقيقت نوعي مقامه نويسي است. ولي در اين رويه گرد تقليد نگشته و راه تازگي و ابتکار را پيموده است.

ترتيب و تناسب وتنوع گلستان همراه با موضوعات دلکش اجتماعي و اخلاقي و تربيتي و سبک ساده و شيرين نويسندگي، سعدي را به عنوان خداوند سخن معرفي کرده است. سعدي در بين معاصرين خويش هم با وجود نبودن وسايل نشر جاي خود را باز کرد.

شهرت وي به اندازه اي بود که پس از پنجاه و پنج سال که از مرگش مي گذشت در ساحل اقيانوس کبير، يعني در چين، ملاحان اشعارش را به آواز مي خواندند.

چهل و سه سال پس از فوت شيخ، يکي از فضلا و عرفا به نام علي ابن احمدبن ابي سکر معروف به بيستون اقدام به تنطيم اشعار سعدي و ترتيب آنها با حروف تهجي نمود.

وي کليه آثار شيخ را به 12 بخش تقسيم نمود. اول رساله هايي که در تصوف و عرفان و نصايح ملوک تصنيف کرده است. دوم گلستان، سوم بوستان، چهارم پندنامه، پنجم قصايد فارسي، ششم قصايد عربي، هفتم طيبات، هشتم بدايع، نهم خواتيم، دهم غزليات قديم که مربوط به دوران جواني شيخ است، يازدهم صاحبيه مشتمل بر قطعات، مثنويات، رباعيات و مفردات. دوازدهم مطايبات. از آثار شيخ نسخ قديمي که در زمان شخص او تحرير شده موجود است.

سعدي در سير و سلوک نيز مقامي بس والا داشت. به تمام قلمرو اسلامي و همسايگان کشورهاي اسلامي مسافرت کرد و ديده تيزبين او در هر ذره، عالمي پند و حکمت مي ديد.

يک بار هم در جريان جنگ هاي صليبي به طوري که خودش در گلستان مي نويسد به چنگ عيسويان اسير مي شود.

آرامگاه سعدي

مدفن شيخ در شيراز معروف است. مورخين، سعديه فعلي را خانقاه او دانسته اند و مي نويسند که شيخ در اين خانقاه که در شمال شرقي شيراز واقع شده به عبادت مشغول بوده و از سفره انعام او درويشان بهره مي برده اند.

دولتشاه سمرقندي در تذکره الشعراء مي نويسد سلاطين و بزرگان و علما به زيارت شيخ بدان خانقاه مي رفتند. قنات حوض ماهي فعلي در زمان شيخ نيز جاري و معمور بوده و سعدي حوضي از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته، از آن قنات آب در آن جاري مي کرده است.

ميراث‌ معنوي‌ سعدي‌ براي‌ فرهنگ‌ ايران‌ و جهان‌ آميزه‌اي‌ است‌ از همة‌ دستاوردهاي‌ نيکو و خردمندانه‌اي‌ که‌ عقل‌ جمعي‌ بشر در آن‌ روزگار بدان‌ دست‌ يافته‌ بود. هند و ايران‌ و جهان‌ عرب‌ و شمال‌ آفريقا ،قلمروي‌ بود که‌ انديشة‌ سعدي‌ آنها را در نورديد و از هر بوستاني‌ گلي‌ چيد تا گلستاني‌ پررنگ‌ و بوي‌ فراهم‌ آورد که‌ امروز هم‌ رايحة‌ جان‌ پرورش‌ ،مشتاقان‌ بسيار دارد. اما سياحت‌ سعدي‌ در دنياي‌ روزگار خود ،صرفاً مشاهده‌ تجربيات‌ بشري‌ نيست‌، با چشم‌ بصيرت‌ و تأمل‌ به‌ جهان‌ نگريستن‌ و از آن‌ درس‌ آموختن‌، ويژگي‌ ممتاز مکتب‌ اين‌ پير جهاند ديده‌ است‌. به‌ عبارتي‌ مي‌توان‌ انديشه‌ و آراء سعدي‌ را نمونه‌اي‌ ارجمند از دستاوردهاي‌ فکري‌ به‌ حساب‌ آورد که‌ از ميراث‌ تمدني‌ بشري‌ به‌ اندازه‌ کافي‌ سود جسته‌ است‌ و در قيد و بند محدوده‌اي‌ خاص‌ باقي‌ نمانده‌ است‌ و با گفتگو و تحقيق‌ از تمدنهاي‌ مختلف‌ بهره‌ برده‌، در غوغاي‌ غارت‌ و کشتار که‌ اغلب‌ دم‌ فرو بسته‌ بودند تا با پرهيز از «خلاف‌ رأي‌ سلطان‌ رأي‌ جستن‌» جان‌ خويش‌ را به‌ خطر نيندازند، سعدي‌ به‌ زبان‌ ادب‌ ،با حکمرانان‌ به‌ گونه‌اي‌ سخن‌ گفت‌ که‌ کمتر کسي‌ در قلمرو فرهنگ‌ ايران‌ بدين‌ پايه‌ و مايه‌ سخن‌ گفته‌ است‌. او «تلون‌ طبع‌» حاکمان‌ را در کلامي‌ تلخ‌ نکوهش‌ مي‌کرده‌ است‌ و در پي‌ کشف‌ معني‌ و حقيقت‌ زيبايي‌ و خير در عرصه‌هاي‌ مختلف‌ حيات‌ انساني‌، صميمانه‌ و معرفت‌ شناسانه‌ حضور يافته‌ است‌ و در عين‌ حال‌ که‌ صورت‌ را رها نکرده‌ است‌، اما معنا را به‌ نيکوتر وجهي‌ جلوه‌ داده‌ است‌ .

سعدي‌ آيينه‌ داري‌ است‌ که‌ نه‌ فقط‌ صورت‌ عصر خود را در آثارش‌ باز مي‌تاباند، بلکه‌ با شناختي‌ ژرف‌ و دقيق‌ چنان‌ سيمايي‌ از آدمي‌ عرضه‌ مي‌دارد که‌ همگان‌ از توانگر و درويش‌ و عارف‌ و عامي‌ مي‌توانند تصوير خويش‌ را در آيينه‌ کلام‌ او ببينند و با بهره‌ گرفتن‌ از زيورِ آموزه‌ها و اندرزهاي‌ او، خوي‌ و خصلت‌ و گفتار و رفتار خود را به‌ زيبايي‌ و کمال‌ بيارايند.

منابع مقاله: برگرفته از مردان پارس -بزرگان سرزمين پارس/ مستندات : کتاب تحقيق در باره سعدي اثر هانري ماسه

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar