طنز در آثار سعدی

خبرآنلاين/ بسياري از ما با آثار سعدي بيگانهايم. «بوستان» او را نميخوانيم تا با شکوه زبان و سخن او آشنا شويم؛ اما استادان غربي ارزش سخن سعدي را ميشناسند و از خواندن آثار او به وجد ميآيند.
محمدعلي فروغي که کليات سعدي را تصحيح کرده، معتقد بوده که «گلستان» سعدي کتاب کودکان نيست. نتيجه چنين سخني اين شد که کودکان ما با سخن سعدي بيگانه ماندند. همين است که استادان غربي، سعدي را بهتر از ما ميشناسند و ما از شناخت او عاجز ماندهايم.
طنز و ظرافت جايگاه ويژهاي در ساختار سبکي آثار سعدي دارد. البته خاستگاه اين طنز به نوع نگاه و تفکر اين شاعر بزرگ بر ميگردد. طنز سعدي، سرشار از روح حيات و سرزندگي است. سعدي به ياري لحن طنز، خشکي را از کلام خود ميگيرد و شور و حرکت را بدان باز ميگرداند.
هنگامي که کتاب اديپ شاه را باز ميکنيد، معمايي مطرح ميشود و آن را به زبان طنز ميگويد و تا پايان صفحات آن يکسره طنز است. زماني که طنز را در طبقهبندي آثار ادبي اديپ قرار ميدهيد در زمره آثار تراژيک و تراژدي مهم تاريخ قرار ميگيرد. زيرا هم طنز و هم تراژدي است.
تراژدي تنها شوخي نيست بلکه ظرافت زباني دارد و مانند بازي است که شوخي شبيه آن ساخته و پرداخته ميشود و در جايي بر هم منطبق ميشوند. همه طنزها نوعي شوخي را دربردارد؛ اما بسياري از شوخيها طنز نيست حتي اگر سعدي آن را گفته باشد.
طنز سعدي را در سه نمونه ميتوان مطرح کرد. نخست آن طنزي که به شوخي نزديک است، دوم طنزي که کمتر شوخي دارد و سومين نمونه از طنز سعدي اصلا شوخي ندارد. اگر ما فکر کنيم که در طنز يک زبان عمومي وجود دارد و الفاظ و عبارات در هر جايي گفته شوند همان معنايي را دارند که در زبان عمومي دريافت ميشود، بايد قدري در اين مسأله تجديد نظر کنيم.
الفاظ و کلمات در شعر معنا دارد و اگر شعر را به نثر تبديل کنيم چيزي باقي نميماند. اگر لطيفترين اشعار حافظ هم به نثر تبديل شود، ديگر شعري از آن برجاي نميماند. طنز زبان خاص خود را دارد. طنزها زبانشان با هم فرق ميکند. طنز نوعي روانشناسي است؛ زيرا در طنز نامربوطي سخن و بي جايي فعل نشان داده ميشود. اهل طنز قوم فعل بيخردان را نشان ميدهند.
قوم، فعلي است که از کسي سر ميزند که مدعي خردمندي است. اگر از انسان معمولي حرکت خلافي سر بزند، مردم بر او ميبخشايند؛ و اگر حرف نادرستي بزند بر او خرده نميگيرند. ولي اگر کسي که مدعي خردمندي است حرف بي اساسي بزند، کار ناشايستي ميکند.
نخستين طنز در تقسيمبندي طنزهاي سعدي طنز روانشناسي است. طنز روانشناسي به خلقيات و منش اشخاص برميگردد. معمولا طنزهايي که از سعدي داريم در اين دسته قرار ميگيرد. طنز همواره مايه تذکر است و به اين طنزها کم و بيش توجه نشان دادهاند. طنز ديگري نيز داريم که ديده نميشود و کمتر به آن توجه شده است.
طنز اجتماعي چندان سابقهاي ندارد و سعدي را از اين بابت ملامتها کردهاند. «يکي در صورت درويشان» سعدي يکي از زيباترين قطعات از حيث صورت و مضمون است که قطعات نظم فارسي را به همراه دارد. شعر تنها صورت ندارد بلکه مضمون نيز دارد. صورت و مضمون يگانه است و شعري که تنها مضمون داشته باشد نصيحت محسوب ميشود.
طنز ديگري داريم که اوج طنز است و مرتبه عالي طنز محسوب ميشود و شاعران کمابيش آن را در اشعارشان دارند. آن طنز، طنز تراژيک است؛ به خصوص هنگامي که سعدي طنز ميگويد بسيار معنادار بوده است. صحنه جدل نيز در اشعار سعدي وجود دارد و ميتوان از آن در نمايشنامهها استفاده کرد. روي صحنه، طنز بيشتر ظاهر ميشود؛ ولي زبان اشعار سعدي زبان ديالوگ امروزي نيست.
سعدي که در سال 656 هجري قمري ميزيسته، ميدانسته که 800 سال بعد، آن را بازخواهند شنيد و اعجاب خواهند کرد و انگشت تعجب جهاني بر گفت و شنود وي به دندان خواهد بود.