بحث درباره احساس خطر از رباتها

ايسنا/احمد آرام در حالي از احساس خطر کساني که در کشورهاي مدرن زندگي ميکنند ميگويد که معتقد است ما سنتهايي در کشورمان داريم که نميگذارد چيزي جايگزين نويسنده واقعي شود.
اين داستاننويس در پي اظهار نظر مطرحشده از سوي کازوئو ايشيگورو، نويسنده انگليسي ژاپنيتبار برنده نوبل ادبيات مبني بر اينکه «در آينده پيش رو ممکن است ماشينها با رماننويسان رقابت کنند و شايد از آنها پيشي بگيرند»، در خصوص احساس خطر نويسندگان ايراني درباره خلق داستان و آثار ادبي از سوي رباتها به واسطه هوش مصنوعي و امکانسنجي اين مسئله اظهار کرد: کساني که در کشورهاي بسيار پيشرفته و مدرن زندگي ميکنند، معمولا آرزو دارند که آنچه را هرگز به واقعيت نميانجامد، يک روز توسط تکنيکهاي تازه و نرمافزارها اختراع و بتوانند آرزوهايشان را محقق کنند.
او سپس گفت: بحث ما با بحث ايشيگورو، دو بحث جداگانه است. کساني که در کشورهاي بسيار مدرن زندگي ميکنند هميشه اين احساس خطر را داشتهاند که مدرن بودن اينبار يکجور ديگر تعريف شود؛ يعني مدرن بودن شبيه به هيولايي شود که بتواند آنها را از پا بيندازد، منتها ما يک کشور مدرن نيستيم. ما هنوز به آن نقطه نرسيدهايم که احساس کنيم يک روز ربات بر ما حکومت خواهد کرد. البته آنچه مطرح ميشود هم امروزه يک نظريه است.
احمد آرام سپس با اشاره به آنچه نميگذارد رباتها جايگزين نويسنده ايراني شوند، بيان کرد: ممکن است در کارخانههاي بزرگ که تدريجا از ربات استفاده ميکنند (صنايع مختلف) اين اتفاق بيشتر بيفتد. ولي ما در کشوري زندگي ميکنيم که هنوز نتوانستهايم بدانيم مرز بين مدرنيته و سنت چيست و اگر اظهارنظري هم ميکنيم از آنِ ما نيست بلکه اظهارنظري است که از آن طرف آب آمده و ما تکرارش ميکنيم، وگرنه در همين کشور هنوز هستند کساني که تاريخ بيهقي را ميخوانند و نويسندگاني که شاهنامه ميخوانند. در نتيجه ما سنتهايي در کشورمان داريم که نميگذارد چيزي جايگزين نويسنده واقعي شود.
اين نويسنده همچنين در پاسخ به سوالي درباره محدوديتهاي زبان فارسي در خلق اثر ادبي بهواسطه هوش مصنوعي گفت: وقتي يک انسان زنده را در مقابل خود ميبينيم که غزلي را که گفته ميخواند، لذت بسيار زيادي براي ما دارد، براي اينکه پشت سر انسان زنده يک فرهنگ و تاريخ زنده است، اما پشت مغز ربات چه چيز ميتواند باشد جز نرمافزارها و سختافزارهاي زيادي که از سوي فردي هدايت ميشود؟ هدايت مغز ما توسط فرهنگ ما صورت ميگيرد. وقتي انسان زنده غزلي را ميخواند، من از آن لذت ميبرم اما از يک غزل مصنوعي نميتوانم آن لذت آني را ببرم، غزلي که در آن واژگان با موسيقي درآميخته شده و اين موسيقي وابستگي بسيار شديدي به فرهنگ و هنر ما دارد.
او افزود: اما اينکه ربات انگليسي بتواند غزل انگليسي بگويد، باز هم آن غزل يا شعر، برجستهتر از شعرهاي تي اس اليوت نخواهد بود و اينها به نظر من يک جور طنز است براي اينکه نسبت به ربات و هوش مصنوعي حرفهاي جديدي بزنند، وگرنه هر چيزي که مصنوعي باشد، لذتي براي انسان ندارد؛ خصوصا انسان شرقي. زماني فردي اظهارنظري را مطرح کرد مبني بر اينکه روزگاري فراخواهد رسيد که ديگر کسي کتاب به دست نميگيرد و اين کتابها در دنياي مجازي خوانده ميشوند، همان موقع يوسا، نويسنده پرويي جواب خيلي مفصلي داد و گفت که اينها آرزوهايي است که فقط در دنياي مجازي مطرح ميشود. حالا سالها از اين سخن گذشته و هنوز هم آن سخن محقق نشده است.
آرام در پايان بيان کرد: اين شايعهپردازيها درباره اينکه هوش مصنوعي همه جا را خواهد گرفت، نميگويم که بديهي نيست و در درازمدت اتفاق نميافتد اما همه جهان يککاسه نيست. وقتي به خاورميانه، آسياي دور، مشرق و مغرب نگاه ميکنيم، تفاوت زندگي و فرهنگ را ميبينيم. ممکن است اين رباتها و هوش مصنوعي اروپا را خيلي زود تسخير کنند اما به اين سادگيها نميتوانند شرق را مورد تسخير خود قرار دهند.