توصیف "گل آقا" از لبخند
آخرين خبر/ ۱۱ ارديبهشت ۸۳ بود که همه اهل طنز و خاصه طنزپردازان گل آقايي، با خبري تلخ غافلگير شدند: گل آقا رفت!.....
خبر چنان تلخ و غمناک بود که حتي کساني هم که نقد و انتقادي داشتند، آن را کنار گذاشتند و ملول و متالم شدند. کمتر از دو سال قبلش مجله گل آقا تعطيل شده بود و بعد چيزي نگذشت که خود کيومرث صابري(گل آقا) بيمار شد و به همان سرعتي که گاه سبيل شاغلام عوام را دود مي داد، از دنيا رفت. دنياي طنز، داغدار شد و اشک به جاي لبخند، بر چهره هاي اهل طنز، خودنمايي کرد.
مي شود گفت که "طنز گل آقا"، عنوان و نام يک نوع و سبک از طنزپردازي شد که در پي ايجاد لبخندي از سر تفکر و نقد و انتقاد سازنده بود. خنده خشک و خالي و بي انديشه و بدون همدردي را دون شان انسان مي دانست. انسان را چون ارسطو، فقط حيوان ضاحک تعريف نمي کرد.
و من که سالها در آن مکتب با آن مرام و مسلک گل آقايي خو گرفته بودم و بيشترين دستنوشته ها را از گل آقا دارم که بر محورهاي ارزشي طنزش تاکيد و تکرار کرده است؛ وقتي که دست بر قضا و نه در انديشه تامين غذا، سر از تلويزيون هم درآوردم و برنامه هاي طنز ادبي و انتقادي همچون: پا تو کفش اخبار و قندپهلو و منبع موثق و شکرخند و امثالهم را مجريگري و سردبيري کردم؛ در نگاهم تداوم بخشيدن به همان طنز مبتني بر تفکر و تبسم بود که در گل آقا وجود داشت و در شان و شخصيت انسان صاحب فکر و شعور است. خنده اي خردمندانه!
و نه دعوت عام به کرکر خنده و قهقهه هاي توخالي و اجباري و خنده هاي روي اعصاب که نوک پيکانش پرت کردن حواس مردم از مشکلات و معضلاتي است که دارند. و نمک پاشيدن بر زخمي که به خاطر آن درد مي کشند و مي گريند. اما با دلي خونين، باز لبي خندان مي آورند و اين قدر بزرگوارند.
جرياني که متاسفانه امروز رويکرد غالب و قالب شده رسانه است و ديگر به برنامه هاي طنز انتقادي و ادبي و مدعي نگاه ادبي و فاخر، مجال جلوه گري نمي دهند. چون کساني در راس برخي شبکه ها هستند که اين نوع طنز گل آقايي و ضرورت وجود آن را درک مي کنند، اما از لرزش نيز خود مي ترسند؛ يا که درک نمي کنند و در نتيجه آن را ترک مي کنند!...... الناسُ اَعداءُ ما جَهلوا!(مردم، دشمن آن چيزي اند که نمي دانند. -- حضرت علي عليه السلام).
برگرفته از rezarafie