درباره محمدرضا باطنی
ايرنا/محمدرضا باطني يکي از چهرهها مطرح زبانشناسي در ايران بود که بيش از نيم سده در اين حوزه به فعاليت پرداخت و در ترويج و اعتلاي زبان فارسي و فرهنگ ايراني کوشيد.
«زبان همانطور که ميتواند وسيلۀ روشنگري باشد، ميتواند ابزار فريب و اغفال نيز باشد؛ همانطور که ميتواند آگاهکننده باشد، ميتواند گمراهکننده نيز باشد؛ همانطور که ميتواند در خدمت حق و حقيقت قرار گيرد، ميتواند در خدمت باطل نيز قرار گيرد؛ همانطور که موهبتي براي انسانهاي انديشمند است، ابزار کاري براي شيادان و دغلکاران نيز هست.» اين بخشي از سخنان چهره برجسته زبانشناسي ايراني يعني محمد رضا باطني در خصوص کارکرد زبان است.
زندگينامه و تحصيلات
محمدرضا باطني در ۱۳۱۳ خورشيدي در اصفهان ديده به جهان گشود. همزمان با تحصيل به دليل اين وضعيت مالي نامناسب، شاگرد يک مغازه خرازي فروشي در چهار باغ اصفهان شد. باطني ضمن کار در اين مغازه با شرکت در کلاس هاي شبانه در ۱۸ سالگي، سيکل اول دبيرستان را به پايان برد و وارد کار معلمي شد. پنج سال در روستاها و بخش هاي اصفهان معلم بود و در سراسر اين دوره همواره با افرادي که به ديگران اجحاف مي کردند، تذکر مي داد. در نخستين مدرسه، همان اول کار ديد که مدير از بچه ها پول دفتر صد برگي مي گيرد اما به جايش دفتر چهل برگي مي دهد به مدير اعتراض کرد که چرا حق بچه ها را مي خورد، او را به مدرسه ديگري منتقل کردند که پنج کيلومتر دورتر بود.
براي گرفتن ديپلم رياضي، لازم بود تا به طور مرتب کلاس برود و چون که نمي توانست، ناچار به فکر ديپلم ادبي افتاد و بخاطر آنکه نياز به حضور مرتب در کلاس نداشت، توانست درس ها را در خانه بخواند و امتحان بدهد.
پس از دريافت ديپلم وارد دانشسراي عالي شد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي فارغالتحصيل شد و بعد در ۱۳۴۰خورشيدي به انگليس رفت و از دانشگاه ليدز فوق ليسانس زبانشناسي گرفت و با دفاع از رسالهاي که بنا بود از آن در لندن دفاع کند، در دوره تازه تاسيس دکتري زبانشناسي دانشگاه تهران در خرداد ۱۳۴۶ دکتري زبانشناسي همگاني و زبانهاي باستاني دريافت کرد. پس از آن در مهر ۱۳۴۶ به عنوان استاديار زبانشناسي در گروه زبانشناسي دانشگاه تهران آغاز به کار کرد. در حقيقت او مردي خود ساخته است که زندگياش از پايين ترين سطح جامعه در يکي از محلات فقير نشين اصفهان شروع شده و تا حد استاد نامدار بزرگترين دانشگاه ايران ارتقا يافته است.
ورود به عرصه فرهنگي( تاليف، ترجمه و همکاري با مطبوعات)
اين زبانشناس برجسته با بسياري از مطبوعات در زمينه نگارش مقالههايي درباره مسايل اجتماعي و فرهنگي همکاري داشت، اين همکاري پس از انقلاب نيز با ماهنامه «آدينه» و سپس «دنياي سخن» و چند نشريه ادامه داشت. از جمله مقالههاي تاثيرگذار او «اجازه بدهيد غلط بنويسيم»، نقدي بر کتاب «غلط ننويسيم» ابوالحسن نجفي بود. باطني همچنين در ۱۳۴۶خورشيدي نگارش يک فرهنگ دوزبانه انگليسي-فارسي را آغاز کرد که اين فرهنگ در ارديبهشت ۱۳۷۲خورشيدي به بازار عرضه شد. آن چيزي که بيش از پيش باطني را به شهرت رساند، آثار او در حوزه زبانشناسي است که از آن جمله ميتوان به «توصيف ساختمان دستوري زبان فارسي»، «مسايل زبانشناسي نوين»، «نگاهي تازه به دستور زبان»، «چهار گفتار درباره زبان»، «درباره زبان»، «زبان و تفکر»، «پيرامون زبان و زبانشناسي» و ... اشاره کرد.
اين نويسنده توانا آثار ماندگاري در زمينه ترجمه متون هم از خود بر جاي گذاشت، براي نمونه «زبان و زبانشناسي» رابرت هال، «زبانشناسي جديد» مانفرد بي يرويش، «درآمدي بر فلسفه» بوخينسکي، «دانشنامه مصور»، «مغز و رفتار» فرانک کمپ بل، «خواب» يان اوزوالد، «ساخت و کار ذهن» بليک مور، «انسان به روايت زيستشناسي» و ... از جمله آنها هستند.
نگاهي به برخي از ويژگي هاي شخصيتي
وي با اينکه يکي از بهترين انگليسي دانان کشور بود، هنگام سخن گفتن کلمات خارجي به کار نمي برد و اعتقاد داشت، جايي که بتوان به فارسي حرف زد، سخن گفتن به زبان هاي ديگر حرام است. او شخصيتي درونگرا داشت و با روزنامه ها و روزنامه نويس ها ارتباطش محکم نبود. ترجيح مي داد مصاحبه نکند. اهل نمايش دادن نبود. از سنت استاداني پيروي مي کرد که در گوشه اي مي نشينند و بي سروصدا به کار فرهنگي خود مشغول مي شوند. به ايران و زبان فارسي عشق مي ورزيد. زندگي در خارج از کشور را دوست نداشت. اصرار داشت تا توان دارد، همينجا در خدمت فرهنگ و جامعه باشد و هر روز صبح که بر مي خيزد به زبان فارسي به او سلام بکنند. وي در خصوص اين پرسش که وجود واژه هاي بيگانه در يک زبان، تا چه حد در نابسامان کردن آن زبان موثر است؟ گفته بود که «بسيار بسيار کم و حتي هيچ. اگر اين طور بود، زبان انگليسي که اين همه واژۀ خارجي به خود جذب کرده بايد تا حالا متلاشي شده باشد. من در يکي از مقاله هايم نوشته ام آنچه اساس يک زبان را تشکيل مي دهد، دستور زبان و نظام صوتي آن است. مثلا شما نمي توانيد به فرمان فرهنگستان يا هر مقام ديگري، تثنيه را از دستگاه شمار زباني که مفرد و تثنيه و جمع دارد حذف کنيد. اين کار عملي نيست. يا بگوييد همان جوري که عرب ها بين "س" و "ص" و "ث" در تلفظ تفاوت مي گذارند، شما هم بگذاريد. اين کار عملي نيست. در حالي که واژه ها مثل مسافري هستند که يک شب در شهري درنگ مي کنند و صبح بعد مي زنند به چاک. يعني واژه ها اساس زبان نيستند. چه بسا واژه ها که آمده و رفته اند. اساس زبان، دستور آن است و نظام آوايي آن. سال ها طول مي کشد که يک مصوتي از زبان بيرون برود و مثلا تلفظ شير(محصول لبني) و شير(حيوان) يکي شود. شير خوردني و شير بيابان در تلفظ با هم فرق داشته است، چنانکه هنوز هم در کردي و بعضي گويش هاي ديگر فرق دارد. اما اين مصوت از فارسي بيرون رفته است و البته چند سده طول کشيده تا بيرون برود. اين جور تغييرات وقتي بخواهد در زبان پيش بيايد، براي چندين دهه ۲ تلفظ به صورت رقيب به کار مي روند، بعد يکي، ديگري را از ميدان به در مي کند. اين جوري نيست که تغييرات آوايي را بتوانيد در مدت کوتاهي انجام بدهيد. ولي واژه ها وقتي مصداق شان از بين رفت، خودشان هم آهسته آهسته از ميان مي روند. مثلا واژه هايي مانند آرخالق و ملکي ديگر کم و بيش از ميان رفته است. چون مصداق هايشان ديگر وجود ندارند. ولي وقتي پديده اي وارد مي شود، لغت آن، چه درست و غلط فوري ساخته مي شود و تا زماني که آن پديده هست آن لغت به کار برده مي شود. وقتي آن پديده از بين رفت لغت آن هم کم کم از بين مي رود. گاهي يک لغتي مي ماند، اما محتواي آن عوض مي شود. مثلا "شبستان" که در قديم به معني حرم سرا بوده، امروز به بخشي از مسجد گفته مي شود. يعني واژه مانده اما معني آن تغيير کرده است.
دريافت جوايز و افتخارات
باطني توانست در ۱۳۹۳خورشيدي عنوان برگزيده سي و دومين دوره جايزه «کتاب سال جمهوري اسلامي» را به دليل تاليف فرهنگ معاصر پويا: اصطلاحات و عبارات رايج فارسي (فارسي - انگليسي) به خود اختصاص دهد. همچنين بيستوهفتمين «جايزۀ ادبي و تاريخي دکتر محمود افشار در ۸۶ سالگي به وي اهدا شد. اين جايزه يکي از جوايز مهم خصوصي ايران در حوزه فرهنگ است که بر اساس مادۀ ۳۴ وقفنامه بنياد موقوفات دکتر محمود افشار و با هدف «تعميم زبان فارسي و تحکيم وحدت ملي» به شاعران و نويسندگاني اهدا ميشود که «با آثار خود، چه به زبان فارسي و چه به زبانهاي ديگر، در ترويج و اعتلاي زبان فارسي و فرهنگ ايراني ميکوشند. مصطفي محقق داماد، رييس شوراي توليت بنياد موقوفات دکتر محمود افشار، از باطني بهعنوان «دانشمندي زبانشناس» نام برد که «تا کنون سابقۀ بيش از نيمقرن مطالعه و تحقيق در زمينۀ رشتۀ تخصصي خويش را» دارد. او موجب شد تا شيوههاي نويني در دستورنويسي مطرح شود و «بومي کردن دانش معناشناسي در ايران» سرعت گيرد. وي باطني را در رديف نخستين افرادي برشمرد که ايرانيان را با زبانشناسي نوين آشنا کرد.
خاموشي:
سرانجام اين زبانشناس و فرهنگنويس برجسته در ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ خورشيدي بر اثر کهولت سن ديده از جهان فروبست.