خاطرات«جان کری»/ عدم نرمش تیم مخفی اوباما و عصبانیت ایرانیها
تسنيم/ «جان کري»، وزير امور خارجه آمريکا در کتاب جديدش بهنام Every Day is Extra (هر روز موهبتي ديگر است) به شرح ماجراهاي زندگي خودش از زماني که فرزند يک ديپلمات بوده تا پايان دورانش در وزارت خارجه آمريکا پرداخته است.
«کري» فصل هجدهم اين کتاب را به موضوع خاطراتش از مذاکرات هستهاي با ايران اختصاص داده است.
بخش هايي از اين کتاب براي آگاهي مخاطبان گرامي در روزهاي يک شنبه و سه شنبه و پنج شنبه در ساعت 22:30 دقيقه منتشر مي شود.
اعضاي تيم مخفي اوباما براي مذاکره با ايران
رئيسجمهور اوباما در اقدامي هوشمندانه «جيک ساليوان»، معاون دفتر هيلاري کلينتون، «پانيت تالوار»، از کارکنان شوراي امنيت ملي که بعداً دستيار من در مسائل سياسي شد و همچنين يک کارشناس فناوري اطلاعات و يک مترجم شفاهي را راهي اين جلسه کرد. جيک و پانيت که هر دو آدمهاي زيرک و قابلي بودند در تيم امنيت ملي نقشهاي کليدي داشتند ولي آن زمان هنوز ناشناخته مانده بودند و به همين دليل، براي انجام اين وظيفه عالي بودند. آنها اقدامات فوقالعادهاي هم براي محرمانه ماندن سفرشان انجام دادند.
جلسه بدون هيچ مانع و مشکل آغاز شد، ولي هيچکدام از طرفين فکر نميکردند که اين جلسه، سازنده بود. به جيک و پانيت دستور داده شده بود هيچ نرمشي در موضوع غنيسازي نشان ندهند و همين ايرانيها را عصباني کرده بود. در مقابل هم طرف ايراني تمايلي براي پذيرفتن کوچکترين محدوديتها در برنامه هستهايشان نشان نداده بود.
با وجود همه اينها همينکه آنها با عنايت رهبر عالي ايران در آن جلسه حاضر شده بودند نشاندهنده اين بود که ديپلماسي را جدي گرفته بودند. همين نکته، به تنهايي تحولي مهم بود و در بحبوحه نزديک به 40 سال که اتفاقي جر طعن و کنايه ميان دو طرف رد و بدل نشده بود نشانهاي دلگرمکننده به حساب ميآمد. در ادامه همان تابستان، شرايط حتي متزلزلتر شد.
اسرائيل به صورت علني و خصوصي علامتهايي ارسال ميکرد مبني بر اينکه ايران در حال نزديک شدن به خط قرمزها است و نشانههاي بيشتر و بيشتري دريافت ميشدند مبني بر اينکه ارتش اسرائيل آماده حمله است.
کار به جايي رسيده بود که کارشناسان امنيت ملي نشانههاي مربوط به مراحل تمام شدن ماه را رصد ميکردند تا ببينند حمله کي اتفاق ميافتد. عقل سليم حکم ميکرد رهبران نظامي اسرائيل وقتي که ماه نو بود را انتخاب کنند، يعني وقتي که آسمان تاريک بود و ميتوانست بدون احتمال رهگيري حمله را انجام دهد. اولويت در آن موقع مجاب کردن اسرائيل براي عدم بمباران ايران، دستکم به صورت موقت بود.
کانال محرمانه با همه مقاصد و اهدافي که داشت، معلق شد. تنها چند ماه با تشکيل جلسهاي مجدد ميان ايران و آمريکا فاصله وجود داشت.
نظام پرقدرت تحريمها که ما و شريکان بينالملليمان دنبال ميکرديم، بلاشک تأثير قابل توجهي روي اقتصاد ايران داشت، اما همزمان عزم آنها براي سرعت بخشيدن به برنامه هستهاي را هم بيشتر ميکرد. وقت تنگ بود. اساساً در آستانه ايران مجهز به سلاح هستهاي قرار داشتيم.
رئيسجمهور اوباما تشخيص داد وقت آن است به ايرانيها اين علامت را بدهيم که ايالات متحده آماده بحث درباره توافق محتملي است که در آن ايران بتواند به غنيسازي اورانيوم در مقياس محدود ادامه بدهد. به هر حال، ساير شريکان مذاکرهکننده ما در 1+5 از قبل به اين نتيجه رسيده بودند. ما تنها کساني بوديم که جا مانده بوديم. ممکن بود ايالات متحده هم بعدها بابت از دست دادن فرصت براي حل مسالمتآميز اين بحران مقصر شناخته شود.
با کمک عمانيها برنامهريزي براي جلسهاي ديگر با ايرانيها را شروع کرديم. من به شدت موافق اين بودم که هيئت مورد نظر را «بيل برنز»، معاون وزير خارجه هدايت کند. بيل، از مأموران کهنهکار وزارت خارجه بود که بسيار در کاخ سفيد مورد احترام بود. بين ديپلماتهاي حرفهاي، او يکي از ممتازترين کساني است که وزارت خارجه به خود ديده است. ميدانستم که از احترام کلينتون و رئيسجمهور برخوردار است. اولين کاري که بعد از رفتن به وزارت خارجه انجام دادم اين بود که از بيل خواستم برنامهاش براي استعفا که از مدتها قبل روي آن فکر کرده بود را معوق کرده و معاون وزير خارجه باقي بماند- اين، تا حد زيادي به اين خاطر بود که ميدانستم تجربه او براي تلاشهاي ما در قبال ايران تا چه اندازه ارزشمند بودند. بخت با من يار بود که درخواستم را پذيرفت.
رئيسجمهور و من ميدانستيم که حضور بيل در کانال پشتپرده دو هدف را دنبال ميکرد:
اول، ثابت ميکرد ما چقدر درباره گفتوگوها جدي هستيم و دوم، اميدوار بوديم که اين اقدام باعث مشارکت سطح بالا از سوي ايرانيها منجر شود.
1 فوريه 2013 من سوگند ياد کردم. بيل و ساير اعضاي هيئت اوايل مارس به مسقط سفر کردند. او پيامي را رساند که ايرانيها مشتاق شنيدنش بودند: ايالات متحده آماده خواهد بود مشروط بر موافقت ايران با ايجاد محدوديتهاي شديد، دائمي و قابل راستيآزمايي [در برنامه هستهاي خود] داشتن برنامهاي محدود، صرفاً مسالمتآميز و بومي در زمينه غنيسازي ايران را مورد بررسي قرار دهد...