4
0
498
آخرين خبر/ گفتي ز ناز بيش مرنجان مرا برو
آن گفتنت که بيش مرنجانم آرزوست
و آن دفع گفتنت که برو شه به خانه نيست
و آن ناز و باز تندي دربانم آرزوست
بالله که شهر بي تو مرا حبس ميشود
آوارگي و کوه و بيابانم آرزوست
زين خلق پر شکايت گريان شدم ملول
آن هاي و هوي و نعره مستانم آرزوست
يک دست جام باده و يک دست زلف يار
رقصي چنين ميانه ميدانم آرزوست
.
شعر زيباي مولانا
برگرفته از time_dialog