برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo
جذاب ترین ها
کتاب

سروده سوزناک افشین علا برای دختران شهید کابل/جدا شد "پايَکت" نیلوفر من، چه سان "لِی لِی" کنی پس دختر من؟

منبع
تسنيم
بروزرسانی
سروده سوزناک افشین علا برای دختران شهید کابل/جدا شد "پايَکت" نیلوفر من، چه سان "لِی لِی" کنی پس دختر من؟

تسنيم/افشين علا با انتشار سروده‌اي جديد نسبت به انفجار اخير و شهادت مظلومانه تعدادي دختر افغانستاني واکنش نشان داد.

انفجار تروريستي مدرسه‌اي در کابل و شهادت مظلومانه تعدادي از کودکان غم سنگيني بود که بر دل‌ها نشست. بسياري از شاعران، هنرمندان و اهالي فرهنگ به اين اتفاق واکنش نشان دادند که از آن جمله مي‌توان به شعرهايي اشاره کرد که در وصف اين اتفاق سروده شد. 

افشين علا شاعر نام آشناي کشور جديدترين سروده خود را به اين موضوع اختصاص داده و در شعري سوزناک حال و هواي پدران و مادران اين شهدا را روايت کرده است. 

اين شعر را در زير مي‌خوانيد: 

بيا ملا محمد جان به کابل 
به سيل لاله و نسرين و سنبل

"مزار" اينجاست اين اقليم خون بار
بيا کابل براي سير گلزار

ببين يک سو گلي افتاده بر خاک 
گلي آن سو گريبان مي‌کند چاک

بيا چون من ببين با ديده‌ي تر
چه گل‌هايي که ظالم کرد پرپر

ببين بس پشته‌ها از کشته اينجاست
بسي دختر به خون آغشته اينجاست

بسي بلبل بسي کفتر به خون خفت
بسي آهو بسي دختر به خون خفت

بيا در سوگ طفلم ياري‌ام ده
در اندوه گلم دلداري‌ام ده

گلم مي‌آمد از مکتب، پياده
خرامان مثل کبکي روي جاده

مي‌آمد خانه تا رويش ببوسم
دو چشم و طاق ابرويش ببوسم

ولي کشتند گرگان، طفلکم را
دريدند آن غزال کوچکم را...

کجا رفتي گلم؟ درمان دردم!
کجا بايد به دنبالت بگردم؟

عزيزم! ساق همچون کوکبت کو؟
مداد نازک مشق شبت کو؟

چه شد آن بازوان نازنينت؟
کجا افتاده دست مرمرينت؟

چرا دختر! النگويت شکسته؟
چرا خون روي کيفت نقش بسته؟

فداي کفش‌هاي پاره‌ي تو
فداي سرخي رخساره‌ي تو

فداي آن لبان روزه دارت
فداي نرگس مست خمارت

گل من! تشنه بودي آخرين بار
بيا بابا که آمد وقت افطار

کجا افتاده‌اي؟ جانم فدايت
بيا در خانه، اينجا نيست جايت

ندارم تاب جاي خالي‌ات را
بيا بايد ببافي قالي‌ات را

شدي صدپاره، چون آيم به سويت؟
سرت کو؟ تا ببوسم من گلويت

جدا شد دستَکت بابا بميرد!
چه دستي بعد از اين دستم بگيرد؟

جدا شد پايَکت نيلوفر من
چه سان لِي لِي کني پس دختر من؟

دگر عطرت نمي‌پيچد به خانه
مگر از تار گيسويت ز شانه...

چه بي‌رحمي چه خونخواري تو اي خصم
نه دين‌ داري نه آئين داري اي خصم

بگو از طفل معصومم چه ديدي؟
که همچون گرگ، جسمش را دريدي

چه زاري‌ها از اين بيداد کردم
علي شير خدا را ياد کردم

علي شير خدا صبرم بياموز
 تو مرهم نه بر اين زخم جگرسوز

علي شير خدا اي شاه مردان
بلا از خطه‌ي کابل بگردان... 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره