انتخابات ۱۴۰۰؛ تَکرار یا تغییر؟
تسنيم/ کتاب «انتخابات 1400؛ تَکرار يا تغيير» از جمله تازهترين آثار نشر معارف است که با همکاري انديشکده سعدا روانه کتابفروشيها شده است. محمدحسين فاضل، کارشناس حوزه کتاب، در يادداشتي به معرفي اين اثر پرداخته و نوشته است:
کتاب «گام تمدنساز» و «صعود چهل ساله» از سيدمحمدحسين راجي دو کتابي بود که سر و صداي زيادي به پا کرد و مورد تحسين خيليها قرار گرفت و همچنين با فروش بالايي مواجه شد. چهاردهمين پويش روشنا با محوريت کتاب «گام تمدنساز» برگزار شد و هنوز بعد از يک سال و نيم مخاطب زيادي دارد. موضوع اين دو کتاب رشد و بالندگي نظام جمهوري اسلامي ايران در اين چهل سال بوده است. در کتاب گام تمدنساز بيش از 10 هزار سند بينالمللي مطالعه شد و گلچنيني از آنها در اين کتاب گنجانيده شد تا مخاطبين با سندهاي معتبر شاهد اين رشد باشند.
همچنين بازخوردهاي جالب توجهي از مخاطبان کتاب گرفته شده که ما حصل آنها را ميتوان در اين جمله خلاصه کرد: سؤالات زيادي پيرامون جمهوري اسلامي ايران را توانسته به خوبي پاسخ دهد و شبهات زيادي را رفع کند. از جمله امتيازات اين دو کتاب استنادهاي متقن و غير قابل خدشه است و با پژوهش نفسگير و سخت، کتابي در خور، تدوين شده است.
سيدمحمدحسين راجي اينبار با همان توان و کوشش به سراغ انتخابات و دوگانه «تَکرار» يا «تغيير» رفته است. وي در اين کتاب چالشهاي ذهني در باب انتخابات و ارائه راه علاج مشکلات اقتصادي کشور را بررسي ميکند. کتاب انتخابات در سه فصل تنظيم شده است؛ در فصل نخست، ابتدا به سؤالات و شبهاتي که درست زمان انتخابات با پمپاژ رسانههاي غربي در ذهن مردم شکل ميگيرد، جواب داده ميشود. اينکه چرا بايد رأي بدهيم يا اينکه شرکت در انتخابات در کشوري که آزادي نيست، چه معنا دارد و چندين پرسش ديگري که عموماً مطرح ميشود.
راجي در اين بخش با نگاهي تاريخي تلاش دارد به مخاطب خود تلنگر بزند و اوضاع سابق و فعلي را مقايسه کند: فعاليت احزاب در دوران پهلوي اُفت و خيزهاي فراواني داشت و فعاليت سياسي سازماني هيچگونه ثباتي نداشت. خفقان سياسي در اين دوران به حدي بود که در نهايت به دو حزب «مردم» به رهبري اسدالله اعلم و «ايران نوين» به جاي حزب «ملّيون» توسط حسن علي منصور با حمايت شاه تشکيل شد و در انتها به دستور شاه، دو حزب منحل و تنها حزب «رستاخيز» به عنوان تنها حزب کشور معرفي شد؛ حزبي که عليرغم ادعاي مردمي بودن، نقش شاه در آن نقش اصلي بود. در جواب انتقاد به عملکرد شاه و تحميلي بودن احزاب، شاه مردم ايران را داراي سواد لازم براي شناخت درست و تشکيل حزب از درون مردم ندانست.
راجي در اين کتاب با سعه صدر و تلاش فراوان سعي دارد تا به بهترين وجه و مستدل به اين سؤالات پاسخ دهد؛ البته شيوه پاسخگويي هم به گونهاي انتخاب شده است که بتواند پرسشهاي تمام گروهها و گرايشهاي سياسي را پاسخگو باشد و اگر منصف باشند، مورد قبول آنها نيز واقع شود. مثلاً در مورد آزادي در ايران مفاهيم و مصاديق آزادي در دوران پهلوي، غرب و جمهوري اسلامي مورد مقايسه قرار ميگيرد و در اين مقايسهها ثابت ميکند که تنها کشوري که آزادي به معناي مردمسالاري ديني دارد، ايران است. پاسخها نيز متقن و با استناد به اسناد بينالمللي ارائه شده است. کافي است مخاطب منصف باشد تا قبول کند که ادعاهايي که در اين کتاب با سندهاي روشن و بين المللي بيان ميشود، گزافه نيست و حتي جبهه مقابل نيز به آن معترف است.
البته در اين فصل پرسشهاي اساسي ديگري نيز مطرح ميشود. نويسنده در فصل دوم کتاب باب ديگري را ميگشايد: ريشهيابي مشکلات کنوني کشور. نويسنده در اين بخش نيز تلاش دارد با ارائه مصاديق متعدد به سؤالات ذهن مخاطب خود پاسخي روشن دهد. ريشهيابي مشکل کاهش ارزش پول کشور از طريق بررسي گزارههاي تاريخي مانند بررسي اين موضوع پيش از پيروزي انقلاب، با مصداق قرار دادن صنعت نساجي در ايران و ... از جمله مباحثي است که در اين فصل مطرح ميشود. نويسنده در اين فصل، تکيه بر ذخير ارزي نفتي براي حفظ ارزش پول ملي در دوران پهلوي را دومين ريشه مشکلات معرفي ميکند و قرار گرفتن شبکه توزيع به جاي صنعت توليد به عنوان قطب توسعه ايران در زمان پهلوي را بزرگترين دليل براي مشکلات اقتصادي ايران و مريضي آن ميداند. در ادامه اين فصل به تلاشهاي جمهوري اسلامي براي برونرفت ازا ين مشکلات اشاره ميشود:
آنچه ميتوان از آن به عنوان جمعبندي رفتار اقتصادي حکومت پهلوي ياد کرد، قرار گرفتن توزيع به عنوان قطب توسعه در ايران است؛ يعني درآمد حاصل از افزايش قيمت نفت، به جاي رونق توليد در بخش توزيع به کار گرفته شد.
رژيم پهلوي از سويي، با تزريق دلارهاي نفتي در سيستم اقتصادي، دولتي و اداري و هم چنين تغيير در الگوي درآمد کارکنان دولت، قدرت خريد آنان را ارتقا داد و از سوي ديگر، کالاهاي صعنتي آمريکايي و اروپايي را وارد کرده و بازار را براي اخذ نمايندگي کالاهاي خارجي و فروش اقساطي آنها تشويق نمود. بدين صورت، مصرف انبوه براي قشرهايي از مردم براي اولين بار در ايران تجربه شد و به عنوان يک فرهنگ وارد جامعه گرديد».
فصل سوم کتاب به راه علاج مشکلات کشور اختصاص دارد. دو نگاه موجود در ميان مسئولان جمهوري اسلامي ايران شامل «نگاه به درون» و «نگاه به بيرون» عموماً مطرح است که هر کدام از اين دو گرايش، در بين مردم نيز طرفداراني دارد. نويسنده هر دو گرايش و موضع را به خوبي توضيح ميدهد و شفافسازي ميکند و در ادامه به تجربه سه کشور مهم بريتانيا، آمريکا و کره جنوبي که نگاه به درون داشته و موفق شدهاند، ميپردازد. او در اين بخش نيز با ارائه سند و مدرک تاريخي و اقتصادي سعي در شفافسازي اين مسئله دارد.
کتاب حاضر تاکنون در حالي که تنها يکماه از انتشار آن ميگذرد، براي سومينبار بازچاپ شده و هفت هزار نسخه از آن به فروش رفته است؛ کتابي که به نظر ميرسد مطالعه آن در اين ايام به روشن شدن فضاي غبارآلود و پاسخ به پرسشهاي ذهني مخاطبان کمک بسياري ميکند.