محمدعلی موحد؛ اکسیر نایابی از جمع خرد، دانش و فروتنی است

ايرنا/ دوم خرداد زادروز استاد محمدعلي موحد، تاريخنگار، حقوقدان، مولويپژوه و شمسشناس نامدار است. به مناسبت ۹۸ سالگي اين استاد گرانقدر با محمد طاهري خسروشاهي، استاد و پژوهشگر دانشگاه تبريز و گردآورنده و مولف تنها ارجنامهاي که از محمدعلي موحد در دست است، گفتوگو کردهايم. وي محقق تاريخ و ادبيات آذربايجان، عضو کميته علمي کتاب سال تبريز و مسئول آموزش زبان فارسي به دانشجويان غيرايراني در دانشگاه تبريز است.

استاد محمدعلي موحد، يکي از مفاخر ايران است، تاثير ايشان در گسترش فرهنگ ايران و زبان فارسي را چگونه مي بينيد؟
حقيقتا در اين مجال اندک، امکان سخن گفتن از دقايق آثار و احوال و کارنامه پربرگ و بار او و نيز همه وجوه و جوانب شخصيت اين دانشيمرد گرانمايه نيست. از اين رو بهتر مي دانم تنها به اشاراتي در باب خصائل و خصائص علمي و شخصيتي اين چهره کم نظير فرهنگ اسلام و ايران معاصر بسنده کنيم. براي وقوف افزونتر به احوال و افکار و کارنامه درخشان علمي وي، علاقه مندان را ابتدا به مطالعه آثار ايشان و مقالاتي که در مجموعه ارج نامه استاد موحد با عنوان با قافله شوق تدوين شده است، فرا ميخوانم. دکتر موحّد از جمله بزرگان علم و ادب اين سرزمين است که از پشتوانه فرهنگي و علمي فراخ و ژرفي برخوردار بوده و در عين حال که از دانش و انديشه معاصر نصيبي به کمال برده، ريشه در اعماق تاريخ و فرهنگ دارد. استاد موحّد به تمام معنا مرد علم است، يعني عالميدقيقالنظر، اهل استقصاء، با وجدان علمي و مجهّز به ابزارهاي معنويِ تحقيق.
موحد نه فقط عالم که خردمند هم هست و ارباب نظر نيک ميدانند دانشمندي و خردمندي هميشه در کنار هم نيستند. استاد موحد از آخرين بازماندگان قبيله عالمان بزرگي است که همچون سلف صالح خود، پاسداري از فرهنگ ديرپاي ايراني و زبان فارسي را وظيفۀ مقدّس خود ميشمردند و نمونههاي درخشاني از اين عالمان را ميتوان از آذربايجان تا اقصاي خراسان و ديگر نواحي اين مرز و بوم در طول قرون و اعصار متمادي ياد کرد.
هر يک از آثاري که استاد پديد آورده است، از ترجمه تا تأليف، نشانهاي است از جامعيّت کمنظير او، در ادب عربي و فارسي و توانايي ستودني وي در تصحيح متون کهن و تحقيقات ارزندۀ تاريخي و حقوقي. از همۀ آثار او، دري به باغ سبز فرهنگ ايران و اسلام و زبان فارسي باز ميشود که در همگي، شعلهاي از حقيقتجويي مولف وجود دارد. خلاصه استاد موحد مردي است گزيدهگوي با لهجه شيرين ترکي آذربايجاني که همچون شمس تبريزي، بهغايت هوشمند و نکتهسنج و ظريف و در عين حال خردمند خردمند و برخوردار از قدرت قلم است. از وجوه برجسته استاد موحد که شايد در نگاه اول به چشم نمي خورد و بايد ساعاتي با او بگذراني تا به دست آيد، افتادگي اوست. غرور و خودپسندي به راستي که در تاريخ، هميشه آفت علم بوده است. به قول آن بزرگ، خداوند هيچ عالمي را به کبر مبتلا نکند که بوي خوش علم را از او ميگيرد.

با توجه به اهميت شمس تبريزي در عرفان ايراني و تخصص استاد موحد، تمرکز پژوهش هاي ايشان بر شمس چه تاثيري بر شناخت درست عرفان به ويژه مولوي داشته است؟
معتقدم جاودانگي نام و ياد شمس تبريزي در سپهر تاريخ و تمدن جهان بشري، مديون مولاناست. خود شمس در مقالات عبارتي قريب به اين مضمون دارد که مقصود از وجودِ جهان، ملاقات دو دوست بود! شمس مي گويد مرا فرستادهاند که آن بندۀ نازنين؛ يعني مولانا، در ميان قوم ناهموار، گرفتار است. به راستي که من هر بار اين جملات شمس را در مقالات مي خوانم، تصور مي کنم گويي استاد موحّد را هم فرستادهاند تا ميراث معنوي مولانا را از گزند تحريف، رهايي دهد و نگذارد آن تفکر لطيف مولوي براي انسان معاصر، دستخوش فراموشي شود.
بگذاريد نکته اي را به صراحت عرض کنم. حقيقت اين است که فضل تقدّم در توجه به گفتارهاي شمس تبريزي و يافتن رد پاي بيانهاي مفهومي مولانا در آن گفتارها، با محققان تراز اولي چون مرحومان رينولد نيکلسون (۱ ۱۸۶۸- ۱۹۴۵، خاورشناس و اسلامشناس انگليسي) و بديع الزمان فروزانفر (۱۲۸۳- ۱۳۴۹، اديب و مصحح آثار ادب فارسي) است. محقق بزرگ ترک؛ زندهياد عبدالباقي گولپينارلي (۱۹۰۰–۱۹۸۲، استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبيات عرفاني اسلامي) نيز در جايگاه بعدي است. اما کيست که نداند به يمن همت و زحمت و دقت محمدعلي موحد امروز مجموعۀ منقحي از گفتار شمس تبريزي به صورتي در اختيار ما قرار دارد که گشت و گذار در آن، ميراث مولانا را از سيطره تفسيرهاي ناهموار و ناسازگار و تحريف و تغيير رها ساخته است. اينک نزديک به هشتصد سال از غروب شمس تبريزي ميگذرد و در اين سده ها، گويا بر اثر غربت شمس، زرقفروشاني که بهکلّي از راه او بيگانه بودند، به نام پير تبريز، دکّانها آراستند و عَلَمها برافراشتند.
در هياهوي اين دکّانآراييها و عَلَمافرازيها، حتي برخي از فحول فرهنگ و ادب اين مرز و بوم نيز در شناخت شمس تبريزي راه به خطا بردند و او را پيري امّي و بيسواد معرفي کردند. در اين ميان چه کسي ميتواند نقش بيبديل استاد موحد را در کشف ديگرباره شمس انکار کند. اگرچه خود استاد موحد در چند جلسه گفت و گويي که با ايشان داشتم، در اين راه فروتني مي کند، ناگفته پيداست اگر تلاشها و کوششهاي خستگيناپذير ايشان در گشودن سر خُم ربّاني سخنان شمس نبود، بيگمان سلسله پژوهشهاي امروزين در کشف معمّاي شمس تبريزي، اينچنين موجانگيز نشده بود.
بررسي مقالات شمس نسخه مصحح موحد، نشان مي دهد اين محقق بزرگ، چه مايه سختي و مرارت کشيده است. البته هنوز ويرايش ديگري از مقالات صورت نگرفته و متاسفانه بايد بگويم بخشهاي نامفهوم در سخنان شمس، کم نيست و بر اساس قرائن تاريخي و ادبي، احتمال زياد اين است که کشف قسمت اعظم قسمت هاي نامفهوم و مبهم مقالات شمس، تقريبا علاجناپذير است. استاد موحد در نسخه خود، بخشي از مقالات را تحت عنوان «گسستهپارهها» آورده که متضمن فرازهايي است که ربط منطقي با هم ندارند. افسوس که استاد موحد عزيز، هيچ وقت نخواستند که متن عبارات نامفهوم شمس را بازسازي و احيا کنند. احتمال مي دهم نظر استاد، اين است که اصالت آن عبارتهاي ناقص، بايد حفظ شود. اي کاش اينگونه نبود. نکته مهم در بيان تاثير موحد بر شناخت شمس اين است که در گذشته چنان شده بود که گويي شمس تبريزي موجودي افسانهاي و حاصل توهمات مولوي است.
کارِ بزرگ استاد موحّد اين بود که ضمن تبيين شخصيت حقيقي شمس تبريزي، ميراثِ مولانا را نيز از فهمهاي ناهموار و تخيلات شارحان رهانيد. تصحيح و بازشناسي مقالات شمستبريزي توسط موحد، جهان بشري را به شناخت بيشتر شمس تبريزي رهنمون شد. بعد از انتشار اين کتاب، بحث درباره مولانا و شمس، يکي از مشغلههاي بسيار محافل علمي شد. اينها همه و جز اين، نتيجه کار موحد است.

ادبيات، حقوق، تاريخ و ديگر دانسته هاي دکتر موحد، ترکيبي از همه اين دانش هاست که در عين پيوستگي، ارتباطي ندارند، چگونه از دل همه اين موارد، شخصيتي چون ايشان بيرون آمده است؟
سخن گفتن درباره دکتر محمدعلي موحّد که در جنبه هاي متعددي چون عرفان، تاريخ، حقوق، ادبيات کهن و ديگر حوزه هاي متنوع فرهنگي و اجتماعي و سياسي، صاحب آثار برجسته اي است، کاري سهل و ممتنع است. موحد هم در سالهاي خدمت در شرکت نفت و هم پس از بازنشستگي که فراغت افزونتري يافت هرگز مطالعه و تحقيق و تأليف را رها نکرد. حاصل پژوهشهاي او در بيش از بيست و پنج کتاب انتشار يافته است که هر يک در حوزه خود اثري بديع و محققانه به شمار ميرود. به گمان من، حوزههاي متنوعي که دکتر موحّد در طول ساليان طولاني در آن حوزه ها پژوهش کرده است، گواه ابعاد شخصيت اوست. فقط آنچه در اين ميان، مايه شگفتي و اعجاب آور است، مهارت و دانش ژرف استاد در همه اين حوزههاي متنوع است.
او استاد حقوق بينالملل است،عرفان پژوه است، مولويشناس است، به موازات همه اينها، دلبسته تاريخ است. دلبسته محيط زيست است و از بيمبالاتي انسان معاصر نسبت به جهان پيرامون، انديشناک است. کتاب مبالغه مستعار ايشان در ردّ ادّعاي امارات بر مالکيت جزاير ايراني، گواه دقت و حوصله و موشکافي حقوي و ملي اوست. مي بينيد مردي ذوالفنون است. تسلط ايشان بر معارف ديني و فرهنگ و تمدن اسلام و ايران کمنظير است. نکته جالب اين برجستگي هاي متنوع، اين است که سنّت و تجدّد در وجود او به مقام آشتي رسيده است. خلاصه شگفت مردي است محمدعلي موحّد!
متخصص در علم خشک حقوق و در عين حال شيفته طراوت شعر و ادب و اسرار عرفان و پژوهنده پيچ و خم فلسفه سياسي و کاوشگر معمّاهاي ملي شدن نفت ايران. نگاهي کوتاه به فهرست آثارش، گواه صادق وسعت انديشه و دامنه دانش و فضل اوست. گرچه استاد موحد را بيشتر به عنوان محقّق، نويسنده و مترجم در حوزه تاريخي و فرهنگ و به ويژه عرفان پژوه ميشناسند، اما چنانکه گفتم او يک حقوقدان برجسته است و آثار حقوقي مهم و ماندگاري نوشته است. اين نيمه از چهره او نزد اهل نظر و دانش مکشوف است، اما نزد عامه کمتر شناخته شده است. بارها علاقه مندان ايشان درباره حوزه هاي متنوع پژوهش هاي ايشان پرسيده اند. سرزدنهاي دکتر موحد به عوالم گوناگون، بسيار و به راستي پرسشبرانگيز بوده است. چگونه ميشود که انسان در عرصههاي مختلف و ناهمخوان، حضور يابد و تأمل کند و بنويسد، و در عينحال درست و به قاعده بنويسد. سخن در اين وادي را به حافظ مي سپارم:
دل، چو پرگار به هر سو دوراني ميکرد واندر آن دايره سرگشته پا برجا بود!!

شما در سال ۹۳ کتاب باقافله شوق را به عنوان ارج نامه ايشان در دانشگاه تبريز منتشر کرديد. لطفا در خصوص اين کار بفرماييد
پس از انتشار يادنامه دکتر سيدمنوچهر مرتضوي؛ (۱۳۰۸– ۱۳۸۹) حافظ شناس بزرگ، اين آرزو، همواره در دلم بود کاش استاد مرتضوي، در زمان حيات پربرکت خود، براي تدوين و نشر کتاب، اجازه مي دادند. منتها اي بسا آرزو که خاک شده. شايد بر اساس همين دغدغه بود که نخستين جرقه تدوين و انتشار ارج نامه استاد موحد، در ذهن و ضميرم زده شد.
اداي احترام در زمان حيات بزرگمردي که مقالات کتاب، به پاس حُرمت او و کوششهاي خستگيناپذيرش در نشر آثار متعلق به فرهنگ اسلام و احياي مآثر ملّي ايران تأليف شده است. بر همين اساس، نهضت مبارک تدوين يادنامه و ارجنامه براي برخي از مفاخر ايران و آذربايجان در دانشگاه تبريز شکل گرفت. هدف ما، کوشش در معرّفي ابعاد حيات علمي و اخلاقي دانشمندان خطّه زرخيز آذربايجان بود که در راه دفاع از منافع ملّي و وحدت سرزميني ايران و اعتلاي فرهنگ اسلام، ايران و تاريخ آذربايجان گام برداشته بودند. در آن زمان، دوستان بسياري به اعتبار نام و حرمت استاد موحد، در تدوين و گردآوري مقالات و مطالب اين کتاب ياريگر من بودند.
توفيقي بود که نام استاد موحد را به بزرگي ببريم و متناسب با بضاعت اندک خود با فراهم آوردن ارجنامه استاد موحد مراتب سپاس بيشائبه خود و فرزندان و فرهيختگان آذربايجان را به اين استاد گرانقدر و فرزانه اعلام داريم. خيلي از بزرگان اهل تحقيق، از تدوين کتاب درباره استاد موحد استقبال کردند و پيغام هاي شوق انگيز فرستادند. البته ما مي دانستيم که استقبال گسترده بزرگان دانش و ادب ايران از انتشار اين کتاب، نشان احترام و ارج والاي استاد دکتر موحّد در نزد آنان است.
در پايان اگر سخن ناگفتهاي هست بيان فرماييد
ضمن قدرداني از اهتمام شما در انجام اين گفت و گو، به عنوان يکي از ارادتمندان و علاقه مندان استاد موحد، آرزو ميکنم خداوندِ جان و خرد سلامت و نيروي پژوهش بيشتر به ايشان عطا فرمايد. براي تندرستي و سلامت استاد دعا ميکنم.