خاطرات«جان کری»/ توقف فعالیت های هسته ای ایران و تمدید پیدرپی ضربالاجل ها
تسنيم/ «جان کري»، وزير امور خارجه آمريکا در کتاب جديدش بهنام Every Day is Extra (هر روز موهبتي ديگر است) به شرح ماجراهاي زندگي خودش از زماني که فرزند يک ديپلمات بوده تا پايان دورانش در وزارت خارجه آمريکا پرداخته است.
«کري» فصل هجدهم اين کتاب را به موضوع خاطراتش از مذاکرات هستهاي با ايران اختصاص داده است.
بخش هايي از اين کتاب براي آگاهي مخاطبان گرامي در روزهاي يک شنبه و سه شنبه و پنج شنبه در ساعت 22:30 دقيقه منتشر مي شود.
در 20 ژانويه سال 2014، توافق موقت ــ برنامه اقدام مشترک ــ اجرايي شد. ايرانيها توليد اورانيوم با غناي بالا را متوقف کردند. آنها نصب سانتريفيوژهاي جديد را متوقف کرده و کار روي رآکتور آبسنگينشان در نزديکي شهر اراک را متوقف کردند، در مقابل، ما نيز آزاد کردن قسطي مجموع 4.2 ميليارد دلار از پولهاي بلوکهشده ايران در نقاط مختلف جهان را آغاز کرديم.
هرچند اين مانع برداشته شد، اما موانع ديگر همچان باقي مانده بودند. منتقدان توافق از تمامي طرفها، حملات خود را عليه مرحله جديد گفتگوهايي که آغاز شد، تشديد کردند. يک گروه از همکاران پيشينم در سنا از هر دو حزب آمريکا، بهرهبري سناتور مارک کرک، سناتور باب منندز و سناتور چاک شومر بهدنبال پيشبرد طرح تحريمهايي بودند که در صورت تصويب، مذاکرات را با ضربه مهلکي مواجه ميکرد. تلاشهاي آنها از سوي کميته امور عمومي آمريکا ــ اسرائيل (آيپک) ــ که قدرتمندترين گروه لابيگر حامي اسرائيل است ــ مورد حمايت قوي قرار گرفت. بيبي [بنيامين] نتانياهو خشمگين بود، و به همه ميگفت که [روزي فرا ميرسد] که [از زبان ديگران] بشنود برنامه اقدام مشترک يک «اشتباه تاريخي» ميباشد.
زماني که کارشناسان ما به ميز مذاکرات بازگشتند، فضاي سياسي در دو کشور ايالات متحده و ايران عرصه بازي را پيچيدهتر کرد. در اوايل جولاي، آيتالله [خامنهاي] در يک سخنراني اعلام کرد که ايران تمايلي به کاهش غنيسازي ــ که بر سر آن مذاکره و بحث ميکرديم ــ ندارد، بلکه ميخواهد ظرفيت [غنيسازي] خود را تا ده برابر افزايش دهد. براساس وضعيت آتي که رهبر عالي [ايران] توصيف کرد، ايران هزاران سانتريفيوژ جديد را طي سالهاي آتي عملياتي خواهد کرد.
اين يک اظهارنظر خشمآور و غيرمنتظره بود ــ حتي ظريف نيز ادعا کرد که بيخبر بوده است ــ و اين مسئله دليلي بود که باعث شد منتقدان ما در منطقه و حتي در کنگره از شدت خشم از کوره در بروند. دوره زماني ششماهه که براي مذاکرات تعيين کرده بوديم، خوشخيالي بيش نبود. هيچ راه و امکاني وجود نداشت که تا پايان ماه جولاي بتوان به توافق دست يافت. مذاکرات و برنامه اقدام مشترک را براي چهار ماه ديگر، تا 24 نوامبر سال 2014 تمديد کرديم.
در آن مقطع، بهصورت روزانه با تيم مذاکرهکنندهمان بهرهبري وندي شرمن و همچنين شرکاي بينالملليمان در تماس دائم بودم. قرار بود که کتي اشتون، جواد و من در نشستي سهجانبه با يکديگر ديدار کنيم، و سپس جواد و من ديداري دوجانبه داشته باشيم. عمانيها هم گاهبهگاه براي ميانجيگري تلاش ميکردند. تلاش ميکرديم که شکافهاي نمايانشده را پر کنيم، اما تنشها افزايش يافت.
در ماه نوامبر، تنها چند هفته پيش از فرا رسيدن ضربالاجل، [در مسير پروازم بهسوي چين] در عمان توقف کردم تا با جواد و تيمش ديدار کنم. من در مسيرم براي ديداري از پيشبرنامهريزيشده از چين بودم، اما اميدوار بودم که يک گفتگوي شخصي ممکن است به کاهش برخي تنشهايي که افزايش يافته بودند، کمک کند.
ديدارمان يک رويارويي تمامعيار بود، هرکسي بدون توجه به موضع طرف مقابل، حرف خود را ميزد. اين ديدار چنان بد بود که تصميم گرفتيم چند روز بعدتر، هنگامي که از پکن بهسوي واشنگتن برميگشتم، بار ديگر ديداري داشته باشيم، اما ديدار دوم نيز مانند ديدار اول بيفايده بود. ديدارهاي ما همواره دشوار بود، اما تا آن مقطع آرام و محترمانه بودند. آن هفته در مسقط، از دو طرف ميز بر سر هم فرياد ميزديم. اولين بار بود که جفتمان صبرمان را از کف داديم، اما آخرين بار نيز نبود.
در شرايطي که زمان ضربالاجل فرا ميرسيد، کارشناسان بهصورت خستگيناپذيري مشغول چکشکاري و تدوين راهحلهايي براي مشکلات پيچيده بودند. جزئيات بسيار حساس بودند. ما پيشرفتهايي به دست آورديم، اما اندکي پس از آنکه براي [حلوفصل و تدوين] بخشهاي نهايي وارد وين شدم، مشخص شد که به زمان بيشتري نياز داريم.
براي يک تمديد ديگر آماده ميشديم، تمديدي که توضيح [دلايل] آن [به ديگران] دشوارتر بود. در زمان انتخابات مياندورهاي سال 2014، جمهوريخواهان بار ديگر اکثريت سنا را بهدست گرفتند. در اين شرايط تقريباً ناممکن بود که جلوي تصويب تحريمهاي جديد را بيش از اين گرفت. هر روز تأخير موجب اعتباربخشي به ادعاي [مخالفان] ميشد مبني بر اينکه مذاکرات بيحاصل بوده و توافق ناممکن است. قبولاندن يک تمديد ديگر [به ديگران] کار دشواري بود، اما اگر ميتوانستيم چنين کاري کنيم، بايد تصريح ميکرديم که اين آخرين تلاش ما است. قرار نبود که براي هميشه سر ميز مذاکرات حاضر شويم.
بهدلايل متعدد، از جمله نگرانيهاي مرتبط با زمانبندي، توافق کرديم که دو ضربالاجل متفاوت را براي مذاکرات اعلام کنيم. قرار بود چهار ماه ديگر، تا 31 مارس براي دستيابي به يک توافق سياسي درباره خطوط اصلي توافق [نهايي]، و اگر ضرورت داشته باشد، سه ماه ديگر تا تاريخ 30 ژوئن براي حل جزئيات فني، به خودمان مهلت دهيم.
شب قبل از اعلام تمديد [مهلت مذاکرات]، در سوئيت هتل بههمراه تني چند از دستيارانم نشسته بودم و مشغول ويرايش اظهاراتم براي کنفرانس مطبوعاتي بودم که براي روز بعد برنامهريزيشده بود. کاسه صبر من از دست ايرانيها در حال لبريز شدن بود. آنها با بيتوجهي به دشواريهاي عرصه سياسي در ايالات متحده سرنوشت کار را با مخاطره مواجه کرده بودند.
ميخواستم در بيانيهام بهصراحت مشخص کنم که زمان در حال از دست رفتن است. اما همچنان فکر ميکردم که پيشنويس اوليه [اظهاراتم] بهشدت موجب بدنامي ظريف ميشود. اين پيشنويس بسيار تند بود. نميخواستم که تندروها در هر دو کشور بتوانند از سخنان من براي دفاع از اظهاراتشان مبني بر اينکه وقتمان را با ديپلماسي هدر ميدهيم، استفاده کنند. همچنين ميدانستم که ايرانيها در آن مقطع بهاندازه کافي ميدانستند که اگر احساس تحقير يا خوارشدگي کنند، بيشتر احتمال داشت لجاجت بهخرج دهند تا تسليم شوند. اما همچنان قوياً بر اين باور بودم که موفقيت امري ممکن [و قابل حصول] بود، اما بايد با دقت گام برميداشتيم. هر حرکتي که انجام ميداديم ــ و هر حرفي که ميزديم ــ بهشکل فوقالعادهاي مهم بود.
پيشنويس بعدي اظهارات من حالت تهاجمي کمتري داشت، اما بهنظرم، افزودن برخي نکات درباره احترام دو طرف به يکديگر مسئله بااهميتي بود. سلطان قابوس بر اهميت احترام تأکيد داشت. من قوياً احساس ميکردم که در آن مقطع حساس با خالي کردن علني [خشم و ناراحتيمان] چيز چنداني به دست نميآورديم. من به تيمم گفتم؛ «من همواره احساس ميکردم که جواد يک مذاکرهکننده قوي بوده و با حسن نيت در اينجا حضور دارد. من ميخواهم آن را بيان کنم. ميدانم که به حرفم اهميتي داده نميشود، اما ميخواهم اين صميميت را حفظ کنم. تيم جواد بهسختي ما و براي رسيدن به يک نقطه بهتر در حال تلاش است. وي به اين خاطر لياقت مقداري احترام را دارد».
برخي منتقدان بهخاطر هر حرفِ خوشايندِ ديپلماتيکي که نسبت به ايران يا وزير خارجهشان بيان ميکردم، به من حمله ميکردند، اين جهاني است که با آن کنار آمدهايم. من بهفکر يک هدف بلندمدت بودم، نه تيتر روزانه روزنامهها. هدف از گفتگوها ممانعت از دستيابي يک کشور به تسليحات هستهاي بود و اين مسئله نيازمند ايجاد اعتماد «مذاکراتي» با دولتي است که اختلافهايي جدي با آن داريم. شيوه من و جواد براي حفظ مذاکرات در مسير درستش، تلاش براي حفظ نزاکت و نجابتي بود که ايجاد کرده بوديم.