نماد آخرین خبر

فردریکه میروکر، زن آوانگارد ادبیات آلمان، در ۹۶ سالگی درگذشت

منبع
خبرگزاري کتاب ايران
بروزرسانی
فردریکه میروکر، زن آوانگارد ادبیات آلمان، در ۹۶ سالگی درگذشت

خبرگزاري کتاب ايران/فردريکه ميروکر اتريشي از پرافتخارترين شاعران آلماني‌زبان دوران پس از جنگ بود که کارهاي جسورانه بسياري خلق کرد.

به نقل از نيويورک‌تايمز - فردريکه ميروکر که از شاعران تاثيرگذار و پرافتخار آلماني‌زبان در دوران پس از جنگ بود روز جمعه در وين درگذشت. او ۹۶ ساله بود.
 
خانم ميروکر اگرچه بيشتر به عنوان شاعر مورد تحسين قرار گرفت، اما دامنه کارهايش وسيع‌تر بود و مجموعه عظيمي از آثار را شامل مي‌شد که تقريبا تمامي ژانرهاي ادبي را در بر مي‌گرفت: رمان، خاطرات، کتاب کودک، نمايش‌نامه و نمايش راديويي و البته شعر، که در اين ميان تنها تعداد انگشت‌شماري از آثارش به انگليسي ترجمه شده است.
 
کار او رسما ابداعي بود و بيشتر با بهره‌گيري از توانايي تخيل زبان براي به تصوير کشيدن جزئيات زندگي روزمره، دنياي طبيعي، عشق و اندوه به کار گرفته مي‌شد. اگر گاهي آوانگارد بود، عميقا شخصي هم بود. زبانش پرشور و متمرکز و چنان که پيتر سِر، شاعر ايرلندي يک بار نوشت «جرياني مداوم از زباني آزاد و پرشور در خدمت دل‌مشغولي‌هاي شخصي» بود.
 
او جوايز بسياري دريافت کرد، ازجمله جايزه گئورگ بوشنر ۲۰۰۱ که يکي از مهم‌ترين جوايز ادبي آلمان است. افتخاري که در آن با ديگر نويسندگان آلماني که برنده جايزه نوبل ادبيات هم شدند، نظير هينريش بل، گونتر گراس، الفريده ينيک و پيتر هندکه شريک است.
 
آکادمي زبان و ادبيات آلمان در دارمشتات که جايزه بوشنر را اداره مي‌کند در تقديرنامه خود گفت آثار خانم ميروکر ادبيات آلمان را به شيوه خاص خود، که سرشار از جريان زبان، ابداع کلمات و تداعي‌هاست، غني‌تر کرده است.
 
رايان روبي، نويسنده و مترجم درباره او نوشت: «او شاعري است که در تقاطع ميان شخصي‌ترين لحظه -افکار گذرا- و جهاني‌ترين آن مي‌نويسد.»
 
فردريکه ميروکر ۲۰ دسامبر ۱۹۲۴ در وين به دنيا آمد. در ۱۷ سالگي به نيروي هوايي آلمان نازي اعزام شد و به عنوان منشي خدمت کرد و هنگام بمباران وين توسط متفقين آنجا زندگي مي‌کرد. پس از قبولي در آزمون دولتي آموزش زبان انگليسي، از ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۹ به عنوان معلم انگليسي در مدارس راهنمايي وين تدريس ‌کرد.
 
اولين کارهاي منتشرشده خانم ميروکر شعرهاي کوتاهي بود که براي مجله آوانگارد «پلن» مي‌نوشت، نشريه نقد ادبي تاثيرگذاري که از ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۸ در وين منتشر مي‌شد و با الهام از نشريات پرنفوذ پيش از جنگ نظير «دي فَکِل» نويسندگان جوان را به نمايش مي‌گذاشت و به دنبال تولد دوباره فرهنگ اتريش در دوران نازي‌ها بود.
 
اوايل دهه ۱۹۵۰ خانم ميروکر با صحنه ادبيات وين با مرکزيت «اينگه‌بورگ باخمان»، نويسنده و شاعر فمينيست اتريشي ارتباط برقرار کرد. او همچنين در «گروه وين»، انجمن آزاد نويسندگان اتريشي با علاقه مشترک به جنبش‌هاي آوانگارد نظير دادائيسم، سوررئاليسم و اکسپرسيونيسم شرکت کرد. آنها در کافه گلوري، روبه‌روي ساختمان اصلي دانشگاه وين دور هم جمع مي‌شدند.
 
او در سال ۲۰۱۳ در مصاحبه با «دي ولت» درباره حضور در کانون اين گروه گفت: «ديوانه‌وارترين دوران زندگي‌ام و تجربه‌اي خالص بود. ناشران علاقه زيادي به کتاب‌هايمان نداشتند و نزديک به يک دهه ما فقط براي خودمان مي‌نوشتيم.»

فردريکه ميروکر در اتاق مطالعه‌اش، سال ۱۹۹۹


خانم ميروکر در سال ۱۹۵۴ در جشنواره ادبيات جوانان در اينسبروک اتريش با آقاي جندل آشنا شد. هر دوي آنها در آن زمان با افراد ديگري ازدواج کرده بودند؛ بنابراين از همسران خود جدا شدند تا با هم باشند، اما نه در يک خانه. ميروکر سال ۲۰۱۴ به روزنامه «کورير» گفت: «اگر بخواهي مطلبي را به درستي بنويسي نمي‌تواني با کسي زندگي کني.»
 
او و آقاي جندل با توليد چهار نمايشنامه راديويي از ۱۹۶۸ تا ۱۹۷۰ به همراه کارهاي ديگر همکاري خلاقانه‌اي را شکل دادند. اولين نمايش راديويي آنها، «انسانيت پنج مرد» موفق به دريافت جايزه کريگسبلندنپرايس، مهم‌ترين جايزه نمايش‌ صوتي، شد.
 
اولين کتاب منثور او «لاريفاري: يک کتاب سردرگم» سال ۱۹۵۶ به عنوان بخشي از مجموعه آثار نويسندگان جوان اتريشي ظاهر شد؛ اما اولين کتاب شعرش با عنوان «مرگ به دست موساها» را تا يک دهه بعد و وقتي ۴۲ ساله بود منتشر نکرد. اين کتاب او را به عنوان صداي غنايي برجسته نسلش تثبيت کرد.
 
کمي بعد و در سال ۱۹۶۹ پس از ۲۴ سال تدريس زبان انگليسي، خانم ميروکر خود را زودتر از موعد بازنشست کرد و باقي عمر طولاني‌اش را به نوشتن اختصاص داد. نوشته‌هاي او حيرت‌انگيز بود. نسخه سال ۲۰۰۳ از مجموعه شعرهاي او بيش از هزار قطعه را در خود جاي داده است. آثار منثور او به بيش از ۲۰ جلد مي‌رسد که شامل مجموعه‌اي از خاطرات درباره خودش و آقاي جندل نيز هست.
 
خانم ميروکر يک بار اين‌چنين بين شعر و نثر تمايز قائل شد: «نوشتن شعر مثل نقاشي با آبرنگ است. نوشتن نثر مثل ساختن يک مجسمه، هنر دشواري است.»
 
اوايل سال جاري ميلادي گزيده‌اي از آثار مربوط به زندگي‌نامه شخصي‌ فردريکه ميروکر با عنوان «رگ‌هاي ارتباطي» به انگليسي منتشر شد.
 
خانم ميروکر در مصاحبه با «کورير» گفت کتاب‌هايش که اکثرا تنها در چندهزار نسخه چاپ مي‌شدند، ثروتي برايش به ارمغان نياورده‌اند و او با پول جوايزش زندگي مي‌کند.
 
آخرين کتاب خانم ميروکر «مثل صبح و خزه‌ام. بيا پاي پنجره» که جولاي گذشته منتشر شد در ميان فيناليست‌هاي جايزه نمايشگاه کتاب لايپزيگ قرار گرفت. هيات داوران به شيوه او در پيوند شعر و نثر و تبديل آن به شعرهايي سرشار از «شيدايي، بيهودگي و خيال‌پردازي» توجه ويژه نشان داد.
 
او با خلاصه کردن زندگي‌اش در «قلب من اتاق من نام من» داستاني در سال ۱۹۸۸ که بدون علائم نگارشي نوشته شده، به سادگي بيان کرد «زنده‌ام، پس مي‌نويسم» و سال ۲۰۱۳ در مصاحبه با «ولت» در اين باره شرح داد: «مرگ حقيقتا ظالم و زورگوست؛ چون تو نمي‌خواهي بروي، اما مجبوري، چون او از تو مي‌خواهد. هنوز همه کارهايي که مي‌خواستي را انجام ندادي. و من هنوز خيلي چيزها مي‌خواهم. نمي‌توانم تصور کنم جايي پيش از مرگم بگويم: حالا ديگر نوشتن کافي است.»
 

به پيج اينستاگرامي «آخرين خبر» بپيونديد
instagram.com/akharinkhabar