
این تخفیفها از کجا میآید؟

ايسنا/ يک ناشر با بيان اينکه مردم عادت به تخفيف گرفتن دارند، ميگويد: تخفيفهاي دورهاي نظير جمعه سياه يا آنچه در نمايشگاه کتاب اتفاق ميافتد، نقش دادن شوک به بازار را بازي ميکنند و درنهايت به رونق اين کسب و کار منجر ميشوند، اما تخفيفهاي دائمي در بازار کتاب يک آسيب جدي است.
کامران محمدي، مدير نشر سنگ و داستاننويس در پاسخ مکتوب به پرسشهاي ايسنا درباره تخفيفهاي نامتعارف برخي از سايتهاي فروش اينترنتي کتاب نوشته است:
«ما ملت تخفيفيم! در هر خريد تصور ميکنيم حتماً بايد چانه بزنيم و حتي اگر شده، يک ريال تخفيف بگيريم تا اينطور به نظرمان نيايد که سرمان کلاه رفته! کتاب هم از اين وضع مستثنا نيست و حتي در نمايشگاه بينالمللي هم که خود به خود تخفيف وجود دارد، باز ملت چانه ميزنند. از طرفي کتابفروشيها به طور کلي با هر نوع تخفيفي مخالفاند و حق هم دارند. اگر قرار باشد کتاب با قيمتي پايينتر در سايتها يا کنار خيابان وجود داشته باشد، چرا بايد کسي به کتابفروشي برود که اصولاً به علت چرخه توزيع در ايران، امکان رقابت را ندارد. چرخه توزيع به گونهاي است که کتاب حداکثر با تخفيف ۲۵ تا ۳۰ درصد به کتابفروش ميرسد که اين سود اوست از فروش کتاب. مثل هر کالاي ديگري. با اين حال در اين شکي نيست که تخفيفهاي دورهاي موضوعي اجتنابناپذير است و در همه جاي دنيا نيز مرسوم است. حتي ما يک روز جهاني به نام «جمعه سياه» داريم که روز تخفيفهاي حيرتانگيز است و چند سالي است در ايران هم باب شده. تخفيفهاي دورهاي نظير جمعه سياه يا آنچه در نمايشگاه کتاب اتفاق ميافتد، نقش دادن شوک به بازار را بازي ميکنند و درنهايت به رونق اين کسب و کار منجر ميشوند، اما تخفيفهاي دائمي در بازار کتاب يک آسيب جدي است و لازم است نهادهاي مسئول به طور خيلي جديتري با آن برخورد کنند. مسئله فقط حيات کتابفروشيها نيست، مسئله حيات چرخه نشر يعني از نويسنده و مترجم تا ويراستار و طراح جلد و ناشر و توزيعکننده است. اينجا ضروري است که بدانيم اصولاً فرايند توليد کتاب و هزينههايش به گونهاي است که هيچ ناشري نميتواند کتاب را با اينطور تخفيفهاي عجيب به فروشنده بدهد به طوري که تازه فروشنده هم از آن سود ببرد. يعني اگر فروشنده کتاب را با ۵۰درصد تخفيف ميفروشد، اين به اين معناست که توليدکننده دستکم آن را با تخفيف ۷۰درصد به او داده است! و اين ممکن نيست، مگر اينکه با شيوههاي غيرحرفهاي و غيراخلاقي توليد انجام شده باشد. اجازه بدهيد براي اطلاع مخاطباني که خيلي وقتها در جريان ماجرا نيستند، اين شيوهها را توضيح بدهم.
بسياري از اين کتابها همانهايي هستند که ميگوييم کتاب قاچاق. يعني با روش افست، از روي کتاب اول عکس گرفته ميشود و عين همان توليد ميشود. بدون اينکه روح ناشر اصلي از ماجرا خبر داشته باشد. يعني کتابي که ناشر مثلا از آن هزار نسخه توليد کرده، از مسيرهاي قاچاقي و زيرزميني، مثلا پنجهزار نسخه ديگر هم توليد شده، بدون اينکه حق مترجم يا نويسنده و توزيعکننده و کتابفروش و ديگران داده شده باشد. بنابراين، توليدکننده اين قبيل کتابها ميتواند با قيمت خيلي پايينتري کتاب را عرضه کند. تکليف ناشر هم که روشن است؛ بخش بزرگي از بازارش را از دست ميدهد.
اما اين همه ماجرا نيست. شکل ديگري از اين قبيل کتابها، کتابهاي کپيبرداريشده هستند. يعني توليدکننده کتاب، کتاب اصلي ناشر را کپي ميکند و با کمي تغيير در ظاهر و متن، با قيمتي بسيار بالاتر عرضه ميکند. مثلا رمان «بيمار خاموش» ما را که تازه کمي ديده شده بود، يک نفر عيناً کپي کرده بود و قيمتش را دوبرابر زده بود و با ۵۰درصد تخفيف، علناً در اينستاگرام ميفروخت! يعني بعد از کسر ۵۰درصد، تازه ميشد همقيمت کتاب ما، بدون هيچ تخفيفي. طرف حتي متن پشت جلد کتاب را تغيير نداده بود! اما اسم ديگري را به نام مترجم روي جلد زده بود. جالب اينکه نام يا آرم ناشر نداشت.
توجه داشته باشيم که اينها همه مربوط است به کتابهاي پرفروش. وگرنه کسي سراغ کتابي که تيراژ پانصدتايياش روي دست ناشر مانده نميرود. و ناشري که بعد از کلي هزينه و تلاش، تازه ممکن است يکي از کتابهايش ديده شده باشد، دچار چنين ماجرايي ميشود.
دسته سوم کتابهاي اينچنيني، کتابهايي هستند که با کيفيتي بسيار نازل از نظر جلد و ترجمه و چاپ و ويرايش و... با قيمت بالا توليد ميشوند. يعني عدهاي نشستهاند ببينند چه کتابي ميگيرد. در دورهاي کتابهاي جوجو مويز، در دورهاي ملت عشق يا جزء از کل و... بلافاصله همان کتاب را با سرعت نور و بدون توجه به کيفيت، منتشر ميکنند و... و باز هم قيمتهاي بالا و تخفيفهاي بالا و... خراب کردن بازار.
پيش از تولد فضاي مجازي، اين پديده فقط کنار خيابان ديده ميشد، اما حالا هزار پيج فروش کتاب وجود دارد که اگرچه خيليهايشان به شکل درست کار ميکنند، اما بسيارند پيجهايي که از اين مسيرها پيش ميروند. و در دوران کرونا که کتابفروشيها يا بسته بودهاند يا بهشدت کمرونق، ماجرا بيشتر هم اوج گرفت.
تصور ميکنم مسئولان مرتبط با موضوع اولاً لازم است ترتيبي بدهند که گزارشها يا شکايتهاي مربوط به اين طور فعاليتهاي غيرمعمول، قاچاق يا غيرحرفهاي و غيراخلاقي را به سهولت دريافت کنند. مثلاً تلفني مشخص کنند يا سايتي يا هر شکل ديگري که ناشران يا حتي مردم عادي بتوانند اينها را اطلاع بدهند. و ثانياً به طور جدي با موضوع برخورد کنند. فعاليتهايي شده، اما بسيار اندک است. فضاي مجازي را بايد به طور جديتري رصد کنند و خلاصه حواسشان باشد که صنعت نشر شرافتمندانه با اين روند، به کلي نابود خواهد شد.»