تاریخهای سینما در چند کتاب

وينش/شايد هرکسي به خودش اجازه ندهد درباره موسيقي باخ يا تابلويي از ولاسکز اظهارنظر کند، اما درباره فيلمها همه نظر ميدهند. در اين دوران که ديگر هر فيلمي با يک کليک و دانلود آسان در دسترس است، خواندن تاريخ سينما اهميتي متفاوت اما حتي بيشتر از قبل دارد. اگر در گذشته علاقمندان با کمبود منابع و فيلم مواجه بودند، امروز مشکل سيل اطلاعاتي است که احتياج به دستهبندي ذهني دارند. براي آنکه بشود درباره سينما انديشيد و حرفي مبتني بر انديشه زد بايد تاريخ آن را خواند و از آن آموخت. اما چه کتابهايي؟ بهترين کتابهاي تاريخ سينما کدامها هستند؟
براي آشنايي با تاريخ سينما از کجا شروع کنيم؟
سينما حالا صد و بيست و پنج ساله است و تاريخي را پشت سر گذاشته است که ديگر نميشود به راحتي به آن هنري نوپا گفت. بله، هنوز هم سينما در مقايسه با نقاشي و موسيقي مثلا جوان است اما آنقدر دستخوش تغييرات بوده و آنقدر جنبش و دوره از سر گذرانده که بشود به گذشته آن به شکل يک تاريخ مفصل نگاه کرد. تاريخي به گستردگي تمام زمين، چراکه سينما به عنوان يک هنر مردمي، هنري که در ابتدا براي سرگرمي و رفع کنجکاوي خلق شده بود خيلي زود راه خود را به سرتاسر دنيا باز کرد و خيلي سريعتر از هنرهاي ديگر دوران کلاسيک و مدرن را پشت سر گذاشت و وارد دنياي پست مدرن شد (تازه اگر نگوييم اين روزها در دوران پساپستمدرنيسم هستيم).
دامنه تاثيرات سينما در زندگي روزمره خيلي بيشتر و ملموستر از هنرهاي ديگر بوده و همين باعث شده به هنري بدل شود آنقدر نزديک که هر کس نظري درباره آن دارد. اگر مثلا هر کسي به خودش اجازه ندهد درباره موسيقي باخ يا نقاشي از ولاسکز اظهار نظر کند، اما حتماً همان فرد به خودش اجازه ميدهد درباره سينما و فيلمي که ديده نظر دهد، ولو اين نظر در «دوست داشتم» يا «دوست نداشتم» خلاصه شود و بر اين نظر پافشاري ميکند و حتا اگر نياز باشد براي آن دليل ميآورد. سينما همان هنري است که هر کسي فکر ميکند ميتواند وارد آن شود و يک کار معرکه ارائه دهد. دليل اين که اينقدر مردم، از فيلسوف و سياستمدار گرفته تا منتقد جدي و روزنامهنويس و کاسب و بقال، درباره سينما نظر ميدهند در دسترس بودن آن است. مخصوصاً در اين روزگار وفور تکنولوژي و اينترنت، که دسترسي به سينما به چند کليک خلاصه شده و نظر دادن درباره سينما هم مثل آب خوردن شده و کافي است در يکي از شبکههاي مجازي صفحه يا حسابي داشته باشيد. اين در دسترس بودن براي کساني که دوست دارند سينما را جدي دنبال کنند تاثيري توامان مثبت و منفي دارد. آنقدر دسترسي هست که مخاطبي که دوست داشته باشد سينما را جدي شروع کند از هر جايي و هر فيلمي ميتواند کارش را آغاز کند. خوبيش اين است که وقتي در کتابي درباره فيلمي ميخواني خيالت هم راحت است که فاصله چنداني با ديدن فيلم نداري. اما بديش اين است که آنقدر فيلم روي سرت آوار ميشود که نميداني از کجا شروع کني، با چه فيلمسازي شروع کني و چه کني که از قافله دانلود عقب نماني! اينجاست که اهميت کتابهاي سينمايي و بهويژه کتابهاي تاريخ سينما بيش از پيش مشخص ميشود.
براي آن که چرخ را دوباره اختراع نکنيم، نياز است تاريخ بدانيم و براي اين که نظرات عجيب و حکمهاي کلي درباره سينما صادر نکنيم بهتر، يا بگوييم واجب است تاريخ سينما را بشناسيم. اما نه شناخت تاريخ سينما از طريق صفحه ويکيپديا و رديف کردن چند تاريخ و چند نام. تاريخ مقولهاي پيچيدهتر از اين حرفهاست و تاريخ سينما هم دست کمي از تاريخ يک کشور ندارد. چرايي پيدايش جنبشهاي سينمايي مثلا نئورئاليسم در ايتاليا و يا شکل گرفتن سينماي يک فيلمساز مثل ژان-لوک گدار نياز به عميق شدن در تاريخ سينما دارد. تازه اين براي وقتي است که تنها از جنبشهاي سينمايي حرف بزنيم يا کار يک فيلمساز را مدنظر قرار دهيم. خود مجموعه «تاريخ(هاي) سينما»ي گدار نشان ميدهد سينما به عنوان هنري که بيشترين بده و بستان را با تمامي اتفاقات دوره و زمانهاش دارد، محدود به يک تاريخ نيست. در سينما ما از تاريخها حرف ميزنيم چراکه سينما را موجودي ارگانيک ميدانيم که دائم در حال تغيير شکل و حالت و تاثير پذيرفتن و تاثير گذاشتن است. باري، براي آشنايي با سينما به شکل درستش هيچ چيزي بهتر از خواندن تاريخ آن نيست و در اين نوشته تلاش ميکنم چند کتاب اساسي در معرفي سينما و تاريخ آن را معرفي کنم. شکي نيست که کتابهاي ديگري هم درباره تاريخ سينما وجود دارند. معيار در انتخاب کتابهاي اين متن اول از همه موجود بودن کتاب به زبان فارسي است و دوم ويژگيهاي منحصربهفرد هر کتاب است که در متن به آنها اشاره شده است.
* تاريخ سينما (اريک رُد، ترجمه وازريک درساهاکيان)
نکته جالب درباره اين کتاب نويسنده آن است. رُد سالها منتقد سينما بود در نشريههاي مهمي مثل «سايت اند ساوند» و «آبزرور» نقد فيلم مينوشت يا بطور کلي درباره سينما مينوشت. اما او در دهه ۱۹۸۰ به روانکاوي روي آورد و حالا که به کارنامهاش نگاه ميکني ميبيني تاريخ سينما با عنوان اصلي تاريخ سينما از آغاز تا دهه ۱۹۷۰ تنها کتاب او درباره تاريخ سينما و گويا تنها کتاب او درباره سينماست. همانطور که از نام کتاب پيداست، رُد در اين کتاب مروري ميکند بر تاريخ سينما تا سال ۱۹۷۰ در پنج فصل «پيش از ۱۹۲۰»، «دهه ۱۹۲۰»، «دهه ۱۹۳۰»، «۱۹۴۰-۱۹۵۶» و «۱۹۵۶-۱۹۷۰» و هر بخش زيرشاخههايي دارد مثل «نئورئاليسم و جنگ سرد» يا «موج نو» و يا «تاثير جنبش آوانگارد فرانسه» يا «وايمار و اسکانديناوي». نکته مهم در کتاب او اين است که با رويکردي تحليلي و در جستوجوي علتها و معلولها سراغ سينما رفته و جنبههاي تاريخي سينما را با جانبداري بررسي کرده است چون ديدي انتقادي به سينما و فيلم دارد.
شايد ذکر يک مثال از کتاب مفيد باشد: «اگر تروفو همانند ژان-ژاک روسويي است که در آرزوي گوته شدن است، پس با اندک تسامحي ميتوان گفت دوست سابقش ژان-لوک گدار نيز همانند گوتهاي است که ترجيح ميداد روسو باشد. گدار هم شيفتهي مضمون آموزش است و در آخر هفته (۱۹۶۷) و دانش شاد (۱۹۶۸) نقل قولهايي از اميل روسو آورده است. اما برخلاف تروفو، که پيامد شناخت را مبارزهي بيهوده عليه فرسايشهاي زمان تصوير ميکند، گدار به نظر ميآيد که شناخت را تکهپارههايي از آموزش ميداند که آسان به دست ميآيد و آسان خودنمايي ميکند» (ص ۵۸۳) اين نوع نوشتن درباره تاريخ سينما و مقايسه کردن درواقع به خواننده کتاب رد کمک ميکند که تنها تاريخ سينما را براي آگاهي از توالي آنها نخواند، بلکه هم ياد بگيرد فيلمسازهاي هم دوره را با هم مقايسه کند و هم آنها را در برابر انديشمندان رشتههاي ديگر بگذارد. درواقع به همين دليل هم هست که کتاب رُد هنوز هم که هنوز است براي دانشجويان رشته سينما و يا آنها که سينما را جدي دنبال ميکنند کتابي ارزشمند است و چراغ راه است. بله درست است که اين کتاب «بهروز» نيست، اما تحليلهايش و رويکردش هنوز بهروز و جذاب و تفکربرانگيز است. تاريخ سينما اولين بار در سال ۱۹۷۶ به انگليسي منتشر شد و در سال ۱۳۶۵ توسط نشر پاپيروس در ۸۷۵ صفحه به فارسي درآمد. کتاب هنوز در بازار با کمي تلاش و کوشش پيدا ميشود و ترجمه روان و دقيق درساهاکيان که خوشبختانه جز مترجمان خوشذوق و البته علاقهمند به سينماست خواندني است.
* تاريخ سينما (ديويد بوردول و کريستين تامسون، ترجمه روبرت صافاريان)
اين يکي از بهترين کتابهايي است که درباره تاريخ سينما نوشته شده با عنوان اصلي «تاريخ سينما: يک مقدمه» که البته اين مقدمه چيزي بيش از هزار صفحه است. نويسندگان کتاب ديويد بوردول و کريستين تامسون دو تن از مهمترين نظريهپردازان و مورخان سينما هستند که همچنان با شور و انرژي به نوشتن درباره سينما ادامه ميدهند و آنقدر به تاريخ سينما علاقه دارند که الان چندين سال است در پايان سال ميلادي به جاي انتشار فهرست بهترين فيلمهاي سال، بهترين فيلمهاي يک قرن پيش را منتشر ميکنند، مثلا در سال ۲۰۱۹ بهترينهاي سينما در سال ۱۹۱۹ را منتشر کردند و به همين ترتيب هر سال فهرستي جذاب منتشر ميکنند که نشان ميدهد تاريخ سينما چقدر براي اين دو مهم است. نکته مهم درباره کتاب تاريخ سينما اين است که هر چند سال ويرايشي دوباره شده و خوشبختانه ترجمه فارسي آن از سوي نشر مرکز هم جداي از مورد استقبال قرار گرفتن، چندين و چندبار ويرايش شده. اين کتاب، بر خلاف کتاب اريک رُد سعي کرده در طول گذر سالها بهروز بماند و از طرفي نويسندگان کتاب بسيار تلاش کردهاند سينماي کشورهاي مختلف را هم در آن پوشش دهند. براي مثال در چاپ سوم کتاب که در دسترس من بود، شما با يک مقدمه مفصل ۲۰ صفحهاي روبرو هستيد که در آن نويسندگات توضيحاتي دقيق ميدهند که چطور کتاب را دورهبندي کردهاند و يا اسناد و مدارک را چطور جمعآوري کردهاند. بعد در پنج بخش کلي و ۲۹ فصل تاريخ سينما را از ابتداي راه در اواخر قرن نوزدهم تا سينماي معاصر و فيلمسازي ديجيتال بررسي کردهاند و در اين رهگذر سعي کردهاند چيزي از قلم نيفتد تا کتاب کيفيت تاريخنگارانه و البته دايرهالمعارفگونه خود را هم حفظ کند. درواقع شما به عنوان يک علاقهمند سينما ميتوانيد اين کتاب را از ابتدا تا انتها بخوانيد يا نه ميتوانيد هر زمان که نياز داشتيد درباره کليدواژهاي يا دورهاي از تاريخ سينما يا سينماي کشوري از فيليپين گرفته تا ايران و عراق اطلاعاتي کسب کنيد سراغ آن برويد. مثلا اگر در اين چاپ به صفحه ۴۶۸ برويد، با خلاصهاي از آنچه در نئورئاليسم ايتاليا رخ داده آشنا ميشويد. در اين سه صفحه که مقدمهاي است براي ورود به بحث نئورئاليسم، شما ابتدا وقايعنگاري اين جريان سينمايي را ميخوانيد و بعد خيلي موجز ميخوانيد که چه شد که نئورئاليسم به وجود آمد، اهميت تاريخي آن چيست، سينماگران مطرح آن چه کساني هستند. در ادامه اين بحث در سرفصل جذابي مثل «اومبرتو د.: خدمتکار خانه بيدار ميشود» هم هست که به سبک و سياق تحليلهاي آشناي بوردول به کمک عکسهاي متعدد يک سکانس از فيلم موشکافي شده است و در جريان تحليل اين سکانس، درکي از چيستي نئورئاليسم هم به مخاطب داده ميشود. درواقع کتاب ديويد بوردول و کريستين تامسون ترکيبي از تاريخنگاري و تحليل است. کتابي است که طيف گستردهاي از مخاطبان سينما ميتوانند از آن بهره بگيرند، مخصوصاً دانشجويان سينما و البته منتقدان سينما. کتابي است که هم درس تاريخ است و هم درس نوشتن درباره سينما و ترجمه بادقت و حوصله روبرت صافاريان خواندن و لذت بردن از آن را دوچندان کرده است.
* تاريخ جامع سينماي جهان (ديويد ا. کوک، ترجمه هوشنگ آزاديور)
همانطور که از نام کتاب پيداست در اينجا با تاريخ جامع سينما روبرو هستيم و اين کتاب دو جلدي در قطع رحلي و در بيش از ۱۴۰۰ صفحه تقريباً هيچ گوشهي ناگفتهاي از سينما باقي نگذاشته است. کتابي که نشر چشمه آن را منتشر کرده و با ارائه اطلاعات جالب و دقيق و با جزئيات مثالزدني درباره تاريخ سينما و رخدادهاي آن شايد بهترين کتاب مرجع براي يک علاقهمند به سينما باشد. هرچند کتاب مثل کارهاي رُد و بوردول و تامسون تحليلي نيست و بيشتر ارائهدهنده اطلاعات است اما قطعاً چيزهايي در آن ميتوانيد پيدا کنيد که در دو کتاب ديگر جايشان خالي است يا اينطور که در اين کتاب به آن پرداخته شده در آنها شرحش نرفته است. کتاب با نام اصلي تاريخ فيلم روايي منتشر شده است و در آن نويسنده که حالا ۷۵ ساله است و در دانشگاه سينما تدريس ميکند مو به مو تاريخ سينما را دنبال کرده و بر هر اتفاقي در سينما توضيحي نوشته است.
جلد اول کتاب در دوازده فصل و جلد دوم در بيست فصل به فارسي چاپ شده است. در کتاب اول موضوعاتي چون پيدايش و گسترش سينما، سالهاي اوليه سينما و سينماي صامت در آمريکا و شوروي و سينماي دوران وايمار، ورود رنگ و صدا به سينما، سينماي اروپا در دهه ۱۹۳۰ و سينماي دوران جنگ و پس از آن تا دهه ۱۹۵۰ دنبال شده است و اگر جايي لازم بوده مثل فصل مفصلي که به اورسن ولز اختصاص داده شده، خواننده درباره کارهاي يک فيلمساز با توضيحات بيشتري مواجه ميشود. جلد دوم کتاب با موج نوي فرانسه شروع ميشود و تحولات سينما را تا دهه ۱۹۹۰ دنبال ميکند و در اين بين بخش مفصلي از کتاب به سينماي ملل مختلف از ايتاليا و اسپانيا گرفته تا چکسلواکي و لهستان و مجارستان تا آسياي مرکزي و آسياي ميانه و ايران تا سينماي کشورهاي حاشيه اقيانوس آرام را پوشش داده است. نکته اما اينجاست که کتاب وقتي به دوران معاصر نزديکتر ميشود به توضيحي اجمالي بسنده ميکند و مثلا سرفصل هاليوود در دهه ۱۹۷۰، ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ کلا چيزي حدود ۶۰ صفحه است. درواقع تاريخ جامع سينما تا حدود سالهاي ۱۹۶۰ کتابي جامع است و تا جايي که به سينماي کشورها ربط دارد کتابي جامع است – حتا درباره سينماي ازبکستان هم در اين کتاب اطلاعاتي وجود دارد – اما وقتي پاي سينما در چند دهه آخر قرن بيستم با همه تحولات عظيمش به ميان ميآيد کتاب تقريبا چيزي براي گفتن ندارد و درباره سينما در قرن جديد نيز که اصلا سرفصلي وجود ندارد.
ترجمه هوشنگ آزاديور تا جايي که به شرح وقايع ربط دارد روان است اما در ترجمه نامهاي خاص کتاب با ترجمههاي متداول نشريات و کتابهاي سينمايي همخواني ندارد؛ نمونه سادهاش ترجمه «۲۰۰۱: يک اديسهي فضايي» به شکل «سال ۲۰۰۱: يک اديسهفضايي» است اما اينطور تفاوتها واقعاً نه چيزي از ارزش کار هوشنگ آزاديور کم ميکند و نه حتا بهانهاي ميتواند باشد براي ابراز ناخرسندي که اين کتاب مهم تميز و دقيق چاپ نشده، خير! تاريخ جامع سينما براي کسي که ميخواهد مختصري از تمامي رخداهاي سينما و خلاصهاي از تاريخ سينماي کشورهاي بسيار کوچک هم دم دستش باشد، يک کتاب باليني است.
* تاريخ سينماي هنري (اولريش گرگور و انو پاتالاس، ترجمه هوشنگ طاهري)
«تاريخ سينماي هنري» (با نام اصلي «تاريخ سينما») يکي از بهترين کتابها براي آشنايي با جنبشها و جريانهاي سينماي هنري و نه سينماي تجاري است. کتابي که دو نويسنده آن از مهمترين مورخان سينما در آلمان هستند و در اين کتاب به شکلي جامع و تحليلي تحولات سينماي هنري را از آغاز تا موج نوي فرانسه، سينماي آزاد انگليس و مکتب نيويورک دنبال کردهاند و يکي از بهترين مترجمان سينمايي ايران يعني هوشنگ طاهري آن را ترجمه کرده و چه ترجمه خوبي هم انجام داده طوري که موقع خواندن کتاب فراموشت ميشود داري کتابي ترجمه را ميخواني. کتابي که بيشتر بر سينماي اروپا تمرکز دارد تا ديگر نقاط دنيا و در فصلهاي موجز اما سرشار از اطلاعات مفيد، تصويري روشن و شفاف از جريانها و اتفاقهاي سينمايي مثل مستندگرايي در سينماي بريتانيا يا سينما در دوران استالين ارائه ميدهد.
کتاب کلا با رويکرد متفاوت با جمعآوري دايرهالمعارفگونه نوشته شده است و اين را در مقدمه کتاب هم ميشود ديد، جايي که واضح ميگويند «در برابر هر فيلمي با جانبداري بخصوصي روبرو ميشوند» (صفحه ۱۲) و در ادامه همين جملات مينويسند که آنها به دنبال شرح آنچه بر سينما در سالهاي آغازينش گذشته يا توضيح مختصر از آنچه در سالهاي نوشتن کتاب بر سينما رفته نيستند، آنها سعي کردهاند در اين کتاب بر جريانهاي اصلي سينماي هنري دست بگذارند و آن را تحليل و تفسير کنند و براي همين جايگاه کتاب آنها با وجود گذر چند دهه از نشر کتاب هنوز جايگاهي ويژه است و دقيقاً به خاطر رويکرد و زاويه ديد دو نويسنده است که کتاب هنوز اهميت دارد و خواندني است.
اولريش گرگور اين روزها نزديک ۹۰ سال سن دارد اما هنوز سرحال و قبراق است و در عرصه سينماي جهاني حضور دارد و هر سال در جشنوارههاي مهم مثل کن و کارلووي واري شرکت ميکند. او به همراه همسرش اريکا گرگور که مورخ و مدرس سينما بوده يکي از داوران هرساله بخش سينماي گرجستان در جشنواره تفليس هستند. شانس اين را داشتم که اولين بار حدود پنج سال پيش در جشنواره فيلم تفليس همراه آنها داور باشم. در جريان اين ديدار به اولريش گرگور گفتم که کتابش به فارسي چاپ شده و عکس جلدش را نشانش دادم، خيلي ذوق کرد و سوالش اين بود که معناي طراحي جلد کتاب چيست؟ توضيح دادم طراحي جلد کار مرتضي مميز است که آدمي مهم در طراحي در ايران است و در اين طراحي با استفاده از رنگها تلاش کرده تنوع آنچه سينماي هنري است نشان دهد. به نظرش ايده جالبي بود. از او پرسيدم که آيا ادامه کتاب را نوشته و توضيح داد که بعدا يک بار در سال ۱۹۸۲ کتاب را ويرايش کرده (طبق مقدمه مترجم به نظر ميرسد ترجمه فارسي از روي چاپ اول کتاب در سال ۱۹۶۲ انجام شده) و بعداً يک کتاب ديگر نوشته به نام تاريخ سينما پس از ۱۹۶۰ که ميشود آن را ادامه همين کتاب دانست و جريانهاي سينما در دو دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ را پوشش داده و بعدش در برلين بيشتر درگير تدريس سينما شده و همچنين حمايت از سينماگران و راه انداختن سينماتک و تربيت نسلهاي بعدي سينماروها و سينماگران و البته رياست بخش فوروم جشنواره فيلم برلين براي سه دهه. همسرش به کمکش آمد و گفت ما در برلين هميشه در خانهمان باز است و بد نيست بداني سهراب شهيدثالث (سهراب را بدون هيچ لهجه خاصي مثل ايرانيها ادا ميکرد) مدتي خانه ما زندگي ميکرد، وقتي آلمان بود زياد ميديديمش و وقتي از آلمان رفت بارها نصف شب با ما تماس ميگرفت و از ترس و اضطرابش ميگفت. درواقع گرگور ادامه کتاب تاريخ سينماي هنري را با کار عيني در سينما – تدريس و نمايش فيلم و پرورش استعدادهاي جوان – ادامه داد و هيچ وقت هم رويکرد انتقادي و تحليلي خود را از دست نداد، حتا اين روزها که ديگر دارد ۹۰ ساله ميشود اما برق ذوق از ديدن فيلمي جديد در چشمانش برق ميزند. اين کتاب اولين بار سال ۱۳۶۸ توسط موسسه فرهنگي ماهور به فارسي منتشر شده است.
موخره: به نظرم اين چهار کتاب بيش از هر کتاب ديگري ميتواند مخاطب جدي سينما را با سرگذشت سينما آشنا کند. کتابهايي که يا رويکرد تحليلي و انتقادي دارند و يا رويکرد مرجعي و دايرهالمعارفي. اين چهار کتاب شايد بيش از هر کتاب ديگري بتوانند روشنگر گذشته سينما و جوانب مختلف آن باشند. با اين حال اگر بحث قيمت يا قطور بودن کتابها براي شما آزاردهنده است (کوتاهترين کتاب اين مجموعه تاريخ سينماي هنري است که حدود ۷۰۰ صفحه دارد) شايد سر زدن به چند کتاب ديگر هم بد نباشد؛ مثل کتاب تاريخ سينما نوشته آرتور نايت به ترجمه نجف دريابندري. کتابي که شايد امروز کهنه به نظر بيايد (چاپ اول کتاب به سال ۱۳۴۸ برميگردد) اما خب در چيزي کمتر از ۵۰۰ صفحه اطلاعات مناسبي درباره تاريخ سينما به شما ارائه ميدهد و براي شروع بد نيست اما تنها به خواندن آن و تکيه به اطلاعات آن بسنده نکنيد و حتماً سراغ کتابهاي ديگري که اينجا ذکرشان رفت هم برويد. از طرفي اگر با ورق زدن کتابهاي مفصل اين فهرست باز هم عطش کسب اطلاع از تاريخ سينما داشتيد کتاب تاريخ تحليلي سينماي جهان، ۱۹۸۵-۱۹۹۵ که زير نظر جفري ناول اسميت گردآوري شده و زير نظر مازيار اسلامي و احمد پايداري ترجمه شده هم خواندني است (اصل اين کتاب جزء مجموعه کتابهاي تاريخنگاري دانشگاه آکسفورد است) و باز هم اينها همه کتابهايي نيستند که درباره تاريخ سينما به فارسي درآمدهاند و در سالهاي اخير کتابهايي با موضوعات مشخصتر نيز درباره تاريخ سينما منتشر شدهاند مثل از وسترن اسپاگتي تا عصر نوستالژي که درباره سينماي ايتالياست يا تاريخ نوين سينماي مستند که نامش نشان ميدهد چه موضوعي را دربرگرفته. همانطور که در ابتداي کتاب «تاريخ سينما» اريک رُد آمده «تاريخ چيزي جز تاريخ انديشه نيست» و تاريخ سينما هم از اين امر مستثني نيست و براي آنکه بشود درباره سينما انديشيد و حرفي مبتني بر انديشه زد بايد تاريخ آن را خواند و از آن آموخت.