گرایش به سبک هندی، بزرگترین آفت غزل معاصر

ايرنا/پژوهشگر حوزه ادبيات و عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي گفت: يکي از مهمترين آفتهايي که شعر معاصر ما و به خصوص غزل را تهديد ميکند، هنديگراييهايي است که متاسفانه بسيار باب شده است. چرا شعر سبک هندي نتوانست شاعران بزرگ و ماندگاري در حافظه تاريخي ما ايرانيها و بعد در جهان، ايجاد کند.
سومين نشست مجازي از مجموعه برنامه «سخن؛ جستاري در ادبيات و شعر پارسي» با موضوع فرم شعر پس از انقلاب اسلامي، عصر روز گذشته در صفحه اينستاگرام خانه هنرمندان ايران برگزار شد.
در اين برنامه فاطمه عربزاده به گفتوگو با دکتر فاطمه راکعي، شاعر و عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي و دکتر قدرتالله طاهري، پژوهشگر حوزه ادبيات و عضو هيئت علمي دانشگاه شهيد بهشتي پرداخت.
در بخش نخست اين نشست راکعي درباره تناسب محتواي ايدئولوژيک شعر و قالبهاي شعر نو در دهه ۶۰، بيان کرد: ما نميتوانيم بگوييم محتواي ايدئولوژيک دهه ۶۰ با قالبهاي شعر نو تناسب داشته يا نه، چرا که ما قالبها را ظرف ميديديم، ظرفي که شعر را در آن ميريزيم. هر شعري را که دوست داشته باشيم در هر کدام از قالبها که متناسب ميبينيم، ميريزيم.
يک نکته مهم اين است که به قدري التهاب، شور و هيجان روحي و معنوي در انقلاب اسلامي بود که بياختيار شعرها قالب موسيقايي را پيش از اينکه شاعر بخواهد انتخاب کند، براي خود انتخاب ميکردند.
وي ادامه داد: محتواي ايدئولوژيک دهه ۶۰ ميتوانست مناسبت خود را با همه قالبها تعريف کند و قالبها محدودش نميکرد. ما همانطور که زيباترين شعرهاي انقلاب را در قالبهاي غزل، بعضي رباعيها، مثنويها و قالبهاي کلاسيک داريم، زيباترين شعرها را در سبک شعر نوي نيمايي و شعر سپيد نيز داريم و البته در دهه ۶۰ بيشتر شعر نوي نيمايي که وزن را از آن نميگيرد و فقط قافيه را ميگيرد.
راکعي در بخش ديگري از نشست عنوان کرد: شعر زمينه نوآوري است. شعر تنها کلام هنري است يا تنها هنري است که ريشهاش در کلام است و مثل هنرهاي ديگر بدعت، نوآوري و خلاقيت در آن حرف اول را ميزند. خلاقيت خودش تاثير ميگذارد و تاثير ميتواند روحي و شگفتانگيز، به لحاظ زباني و بياني، در ارتباط با واژهسازيها و ساختار نحوي زبان باشد که در شعر دهه ۷۰ به انواع مختلف صورت گرفته و نامهاي مختلفي دارد.
در بخش دوم اين نشست دکتر قدرتالله طاهري درباره فرم و محتوا در شعر اظهار کرد: اگر بخواهم جانب فرم و جانب محتواي شعر را مقابل هم قرار بدهم، ترجيح ميدهم که جانب محتوا را بگيرم. يعني بر مبناي اصالت محتوا، کليت شعرهايي که توليد ميشود را قضاوت کنم. چون فرم در عاليترين شکل ممکن اگر بخواهد اجرا شود، بدون محتوا تفنني بيش نيست. شما اگر عاليترين شکل را داشته باشيد اما فاقد محتوا يا محتواي ارزنده، نهايتاً يک تفنن و يک تکنيک در اختيار داريد. يک تکنيک شکل را ايجاد ميکند، نه اينکه خود محتوا بخواهد فرم خاص خودش را توليد کرده باشد.
در دوره ۲۰ ساله اخير يکي از اشکالات عمدهاي که همه جريانهاي ادبي با آن مواجه شدند، اين بود که براي کشف فرمهاي جديد، از زندگي به عنوان مهمترين عنصر سازنده شعر، غفلت کردند.
وي گفت: فرمگراييهايي که در دهه ۷۰ و ۸۰ در حوزه غزل شکل گرفت، شاعران را از اصل زندگي پر تب و تاب ما ايرانيان در اين ۲۰ سال دور کرد. به همين دليل اگرچه در جاهايي ما به غزلهايي با فرم خوبي رسيديم ولي اين شعرها نهايتا يک تفنن است و در حافظه تاريخي ما باقي نخواهد ماند.
يکي از مهمترين آفتهايي که شعر معاصر ما و به خصوص غزل را تهديد ميکند، هنديگراييهايي است که متاسفانه بسيار باب شده است. چرا شعر سبک هندي نتوانست شاعران بزرگ و ماندگاري در حافظه تاريخي ما ايرانيها و بعد در جهان، ايجاد کند؟ آنقدر دنبال مضمون و تصوير گشتند که زندگي را گم کردند.
طاهري ادامه داد: وقتي من ميگويم زندگي در شعر جريان ندارد، زندگي فقط سياست نيست. زندگي عشقها، غمها، شاديها، گرفتاريها و لحظات خوشي است که با هم تجربه ميکنيم. من اين شعر را هر چقدر ميخوانم فقط تصوير و ارتباطات مضموني در محور افقي ميبينم. شعر آن تشکل لازم را ندارد، انگار تکهها و پازلهاي زيبايي هستند که در کنار يکديگر قرار گرفتند.
وي افزود: من نميدانم ما با چه ايدئولوژي، بهانه و سياستي وارد سبک هندي شديم. اي کاش اگر قرار بود به گذشته رجوع کنيم، سراغ سبک عراقي ميرفتيم و شعرهاي بسيار عظيم و تجربهمند، شعر مولانا، عطار، حافظ و سعدي را الگوي خودمان قرار ميداديم. شعر اين شاعران پيوند وسيعي با زندگي مردمان زمان خود دارد.
اين پژوهشگر گفت: بخش عمدهاي از شعرهايي که الان سروده ميشود، لحظهاي من را شاد ميکند و لحظهاي من را به شگفتي وا ميدارد. اين فقدان زندگي در مهمترين شعر اين دوره، کاملاً نمايان است. من بزرگترين آفت غزل معاصر را گرايش به سمت سبک هندي ميدانم و اگر طرفداراني دارد، حاضر هستم در يک مناظره زنده ادبي صحبت کنيم.