1
0
340
1
0
340
آخرين خبر/ اين روزها به هر چه گذشتم کبود بود
هر سايه اي که دست تکان داد، دود بود
اين روزها ادامه نان و پنير و چاي
اخبار منفجرشده ىِ صبح زود بود
جز مرگ پشت مرگ خبرهاي تازه نيست
محبوب من چقدر جهان بي وجود بود
ما همچنان به سايه اي از عشق دلخوشيم
عشقي که زخم و زندگي اش تار و پود بود
پلکي زديم و وقت خداحافظي رسيد
ساعت براي با تو نشستن حسود بود
دنيا نخواست، يا من و تو کم گذاشتيم
با من بگو قرار من اين ها نبود، بود؟
برگرفته از sheare_parsi