
40 جمله و 40 موضوع از 40 نویسنده بزرگ

وينش/بزرگان و گفتههايشان. گفتههايي که هميشه مورد توجه ما کتابخوانها بوده. ماريا پوپووا مجموعهاي از اين گفتهها فراهم کرده. تلاش کرده است که مختصراً زمينه و بستري که جمله در آن زمينه و بستر گفته شده را هم ذکر کند تا جملات درستتر ديافت شوند. پوپووا 124 جمله گردآوري کرده که ما از اين ميان 40 تايشان را انتخاب کردهايم. از 40 نويسنده. علاقمندان ميتوانند در انتهاي متن نسخه انگليسي مقاله را از نظر بگذرانند و بقيه جملات را بخوانند.
«اورسلا کي لو گويين» درباره هنر، داستانگويي و قدرت زبان در تبديل و رهاييبخشي:
«يکي از کارکردهاي هنر اين است که به مردم واژههايي بدهد تا تجربه خودشان را بشناسند.. قصهگويي ابزاري است براي دانستن اينکه ما چه هستيم و چه ميخواهيم.»
«تي.اس. اليوت» درباره نوشتن: نامه صميمي و کنايهآميز او به دختري شانزده ساله که آرزو دارد نويسنده شود:
«در ابتدا براي کس ديگر ننويسيد، براي خودتان بنويسيد.»
«جان اشتاين بک» درباره مهرباني، خوب و بد و منابعي براي خوب نوشتن»:
«سعي کنيد انسانها را درک کنيد، اگر يکديگر را درک کنيد با يکديگر مهربان خواهيد بود. شناختن خوب يک انسان هرگز منجر به نفرت نميشود و تقريباً هميشه منجر به عشق ميشود.»
«زادي اسميت» درباره آنچه نويسندگان ميتوانند از برخي از بزرگترين رقصندگان تاريخ بياموزند:
«بين نزاکت و لذت، لذت را انتخاب کنيد.»
«تد هيوز» درباره چگونه نويسنده شويم: نامهاي به دختر 18 سالهاش:
«اولين نشانه فروپاشي در يک نويسنده اين است که نوشتنش امضاي خاص شخصيت نويسندهاش را از دست بدهد و نور درونيش از بين برود.»
«استيون کينگ» نوشتن و هنر «خواب خلاقانه»:
«هم در نوشتن و هم در خواب، ما ياد ميگيريم که جسماً ساکن و آرام باشيم و همزمان ذهنمان را براي گرهگشايي از تفکر منطقي ملالآور زندگي روزمرهمان تقويت کنيم.»
«سوزان سانتاگ» نوشتن، روتينها، آموزش و نخبهگرايي:
«زندگي خود را به عنوان يک نويسنده ساختن، يک بردگي خودکار است… شما هم بردهايد و هم کارفرما»
از مقاله «ري بردبري» «چگونه ليستنويسي ميتواند خلاقيت شما را تقويت کند»:
«چگونه ميتوان راه خود را به سمت چيزي صادقانه و پنهان در زير دريچه بالاي جمجمه خود احساس کرد.»
«آن لمات» درباره نوشتن و اينکه چرا کمالگرايي خلاقيت را ميکشد:
«کمالگرايي، صداي ظالم و دشمن افراد است. و شما را در سراسر زندگيتان محدود و ديوانه ميسازد.»
«ايتالو کالوينو» درباره نوشتن: بينش حاصل از 40 سال نامههاي او:
«براي خوب نوشتن در مورد دنياي زيبا، بايد آن را بشناسيد و آن را در اعماق وجود خود تجربه کنيد … مهم نيست که آن را دوست داشته باشيد يا از آن متنفر باشيد، بلکه فقط بايد موضع کاملاً شفافي در مورد آن داشته باشيد.»
«ارنست همينگوي» دانش و خطرِ ايگو:
«همه نويسندگان بد، عاشق حماسه هستند.»
«ديويد فاستر والاس» نوشتن، مرگ و رستگاري:
«لازم نيست خيلي به ترسمان از رابطه يا تنهايي، وحشت از مرگ، اينکه من خواهم مرد و بسيار تنها خواهم مرد، و بقيه آدمها بدون من خوشحال زندگي خواهند کرد فکر کنيم.»
11 فرمان «هنري ميلر» درباره نوشتن:
«هربار روي يک چيز کار کنيد تا تمام شود.»
«کورت ونهگات» 8 قانون براي يک داستان بزرگ:
«فقط براي سرگرم کردن يک نفر بنويسيد. اگر پنجره را باز کنيد و به دنيا عشق بورزيد، اصطلاحاً قصهتان به ذاتالريه مبتلا خواهد شد.»
«اف اسکات فيتزجرالد» راز عالي نوشتن:
«هيچ چيزِ خوبي، سخت نيست.»
«اي.بي. وايت» اگوييسم و هنر مقاله:
«فقط کسي که به شکل دوستانهاي خودمحور است، قدرت و تحمل نوشتن مقاله را دارد.»
«مارگارت اتوود» 10 قانون براي نوشتن:
«ورزشهاي مربوط به پشت را انجام دهيد، چرا که درد باعث حواسپرتي ميشود.»
«جوي ويليام» چرا نويسندگان مينويسند:
«يک نويسنده تاريکي را دوست دارد، آن را دوست دارد، اما هميشه در نور دستوپا ميزند.»
«جورج اورول» 4 انگيزه براي نوشتن:
«خودبيني(egoism)محض… نويسندگان اين ويژگي را با دانشمندان، هنرمندان، سياستمداران، وکلا، سربازان، تجار موفق و به طور خلاصه، با همه اقشار بالا به اشتراک ميگذارند.»
«ريموند چندلر» درباره نويسندگي:
«آزمون يک نويسنده اين است که آيا شما ميخواهيد سالها بعد از منسوخ شدن او طبق قوانين، او را دوباره بخوانيد.»
«خورخه لوئيس بورخس» درباره نويسندگي: حکمت صادقانهترين مصاحبههاي او:
«اثر يک نويسنده، حاصل تنبلي است.»
«چارلز بوکوفسکي» درباره نوشتن و روتين ديوانهوار روزانهاش:
«نويسندگي مانند همبستر شدن با يک زن زيبا است که پس از آن او بلند ميشود، به سراغ کيف پول خود ميرود و يک مشت پول به من ميدهد.»
«ادگار آلن پو» لذت حاشيهنويسي و آنچه دستخط در مورد شخصيت نشان ميدهد:
«در يادداشتهاي حاشيهاي ما فقط با خودمان صحبت ميکنيم، و اين است که اين گفتگو سرزنده، جسورانه، اصيل، همراه با رها کردن و بدون غرور است»
«مصاحبه جايزه نوبل آليس مونرو: نوشتن، زنان و پاداش داستانگويي»:
«من ميخواهم داستانهايم مردم را به حرکت وادارد… تا از نوشتن احساس دريافت نوعي پاداش داشته باشم.»
«ويليام فاکنر» هدف هنر، کار کردن در يک روسپيخانه و معناي زندگي:
«محيطي که هنرمند با هر آرامشي، هر تنهايي و هر لذتي به آن احتياج دارد را ميتواند با هزينه اي نه چندان زياد بدست آورد.»
«جوزف کنراد» نقش هنرمند:
«هنر بلند است و زندگي کوتاه. و موفقيت بسيار دور.»
«جان آپدايک» نويسندگي و مرگ:
«هر روز، با کمي تغيير بيدار ميشويم و شخصي که ديروز بوديم مرده است. پس ميتوان گفت چرا وقتي مرگ در هر لحظه وجود دارد از مرگ بترسيم؟»
«ولاديمير ناباکوف» سه ويژگي که يک داستاننويس بزرگ بايد داشته باشد:
«بين گرگ در علفهاي بلند و گرگ در داستان بلند يک واسطه درخشان وجود دارد. آن واسطه، آن منشور، هنر ادبيات است.»
«ساموئل دلاني» خوب نوشتن در برابر با استعداد نوشتن:
«با استعداد نوشتن باعث ميشود همه چيز در ذهن خواننده واضح و قوي رخ دهد و خوب نوشتن که با وضوح و منطق متوقف ميشود، اينگونه نيست.»
«لئوناردو کوهن» خلاقيت، سختکوشي و اينکه چرا شما نبايد هرگز چيزي را ترک کنيد قبل از آنکه بدانيد آنچه ميخواهيد ترک کنيد چيست:
«قبل از اينکه ببينيد آيا جواهر برق ميزند، بايد اول کار برش آن را تمام کنيد.»
«ديويد اوگيلوي» 10 نکته مزخرف درباره نوشتن:
«هرگز بيش از دو صفحه درباره هر موضوعي ننويسيد»
«نيچه» ده قانون براي نويسندهها:
«سبک بايد اثبات کند که شخص به يک باور اعتقاد دارد. نه تنها به آن فکر ميکند، بلکه آن را احساس هم ميکند.»
«گابريل گارسيا مارکز» درباره شروع غيرجذاب او به عنوان نويسنده:
«اگر ميخواهيد نويسنده شويد، بايد نويسنده بزرگي بشويد.. براي مردن راههاي بهتري از گرسنگي کشيدن هم هست.»
«ويرجينيا وولف» نوشتن و شک به خود:
«با شما ابراز همدردي ميکنم براي آن لحظاتي که نميتوانيد بفهميد «الهيترين نابغه هستيد يا بزرگترين احمق جهان»
«توصيه اومبرتو اکو به نويسندگان»:
«اگر فکر ميکنيم خواننده ما ابله است، نبايد از فرمهاي بلاغي استفاده کنيم. اما اگر از آنها استفاده ميکنيم و فکر ميکنيم نياز است آنها را توضيح دهيم، اساساً خواننده را ابله خواندهايم»
«آن پچت» چرا بخشيدنِ خود، مهمترين عنصر تشکيلدهنده هنر بزرگ است:
«توانايي بخشش خود کليد ايجاد هنر و کليدي براي يافتن هر صورت خوشبختي در زندگي است.»
«توصيههاي جيمز بالدوين درباره نوشتن»:
«استعداد ناکافي است. من تباهيهاي مستعد زيادي را ميشناسم. فراتر از استعداد، همه اين کلمات معمولي قرار دارد: نظم، عشق، شانس و بيش از همه، صبوري.»
«آليسون بکدل» درباره نوشتن، رواندرماني، شک به خود، و اينکه چگونه آشفتگي زندگي، وجدان خلاق را تغذيه ميکند:
«با نوشتن … با کمي عقب رفتن از واقعيت و بعد ديدن آن، ما بيشترين حضور را داريم.»
«ده نکته از جنت وينترسون درباره نوشتن»:
«براي کار کردن حاضر شويد. نظم، آزادي خلاقانه را فراهم ميکند. بينظمي مساوي با نبود آزادي است.»
«جنيفر اگان» تله تأييد و مهمترين نظم براي نويسندگان مشتاق:
«اگر حاضريد بد بنويسيد، ميتوانيد به طور منظم بنويسيد … بد نوشتن را به عنوان راهي براي آمادهسازي پمپ قبول کنيد، يک تمرين گرمکردن که به شما امکان ميدهد خوب بنو