مقاومت در دارالمجانین در کتاب «پنهان در خانۀ دیوانگان»

شرق/«پنهان در خانۀ ديوانگان» نوشته ديديه دنينکْس، روايتي مستند از ايام اشغال فرانسه به دست آلمان نازي است. داستان کتاب در آسايشگاه سنت آلبانِ شهر لوزِر فرانسه ميگذرد. دو روانپزشک مقيم در اين آسايشگاه رواني به فکر افتادند تا دور از چشم مجانين و سايرين، جمعي در حمايت از نهضت مقاومت فرانسه تشکيل بدهند و در اين ميان، چند تن از اعضاي تحت تعقيب نهضت را در آسايشگاه پناه ميدهند و چه جايي بهتر از جمع ديوانگان براي پنهانشدن. از نکات جالب «پنهان در خانۀ ديوانگان» اين است که در آخر کتاب، شخصيتهاي واقعي و مستند اين روايت معرفي ميشوند. يکي از اين شخصيتها، لوسين بونافه است که در تولوز رشته پزشکي خوانده و همانجا با سينماي پيشرو و تجربه سوررئاليسم آشنا شده، کمونيست است و از سال 1941 در شاخه پزشکان هيئت رهبري جبهه ملي فعاليت داشته است. بونافه، پزشک و مدير بيمارستان سنت آلبان، پايهگذار اولين فعاليتهاي کمکرساني پزشکي در يک عمليات مقاومتي نيز بوده است. آنچه او را از هممسلکانش متمايز ميکند، ديد انتقادياش به نهادهاي مربوط به روانکاوي و روانپريشها است. درعينحال بونافه، سنت آلبان را به مکاني براي پناهدادن افراد نيروي مقاومتِ تحت تعقيب و يهوديان فراري تبديل کرد. تحت نام سيلون فورستيه در مبارزات مون موشه عليه ارتش آلمان شرکت کرد و اين نام را در تجليل از طراح و مجسمهساز اوگوست فورستيه انتخاب کرد که آثارش توسط پدربزرگ بونافه، ماکسيم دوبوييسون، کشف و حمايت شده بود. بونافه هرگز از تلاش درمورد افشاي مرگ 40 هزار بيمار رواني بستريشده در بيمارستانهاي رواني فرانسه باز نماند. اين بيماران درواقع قرباني «قتلعام آرام» مربوط به پاکسازي موسوم به دستورالعملهاي بهداشتي رژيم ويشي بودند.
فرانسوا تُوسکِل يکي ديگر از شخصيتهاي رمان، روانپزشک کاتالاني است. او جمهوريخواه مارکسيست و آزاديخواهي است که توسط فرانکو به مرگ محکوم شد و در يکي از اردوگاههاي کار اجباري فرانسه زنداني شد، بعدها البته بهعنوان پرستار به سنت آلبان اعزام شد و بهاجبار تمام آموزشش را در فرانسه از سر گرفت. او يکي از عوامل مهم تغيير و تحول در اين بيمارستان بود. او يکي از طراحان رواندرماني گروهي بر ژان اوري، فليکس گُتاري و هانري و مادلن وِرمول تأثير بسيار گذاشت. يکي از شخصيتهاي مهم اين کتاب، پل اِلوار شاعر سوررئاليست است که در مدت اقامتش در بيمارستان سنت آلبان که چهار ماه طول کشيد، انتشارات زيرزميني مينويي را راه انداخت و با بيماراني که به نقاشي، مجسمهسازي و نساجي ميپرداختند، معاشرت ميکرد. شخصيت ديگر کتاب، دُنيز گلازه است، تنها دختر مغازهدار يهودي شهر آراس، صاحب مغازه خانه آبي که به واسطه استاد فلسفهاش وارد جنبش ملي عليه نژادپرستي شد که يکي از فعاليتهاي عمدهاش در اين جنبش پناهدادن به کودکان ستمديده بيپناه بود. دنيز بعد از آنکه تحت تعقيب قرار گرفت، به سنت آلبان پناه برد. دُنيز در قامت يک مبارز يهود در کنار پل اِلوارِ شاعر و همسرش به اسم «نوش» و شماري از مشاهير هنر و ادب در آسايشگاه علاوه بر توليد آثار هنري، با شعرا به بحث و مجادله ميپردازند که نتيجهاش، شکلگيري جمعي است که بعدها به «هنر خام» موسوم ميشود. عصاره کلام ديديه دنينکس در کتابش جملهاي است که دُنيز از پل الوار نقل ميکند: کلام مجانين تضميني است براي سخن شعرا. در بخشي از کتاب ميخوانيم: «دُنيز تمام کتابهاي پراکنده در اتاقهاي برج محل سکونت متصديان بيمارستان را يکجا جمع کرده است کنار هم، کتابهاي توي پاگرد را که مال ژَن بونافه بوده در سه نوبت و کتابهاي توي آپارتمان تُوسکِل را که محل زندگي تُوسکِل با زن و دو بچهاش بوده، در شش نوبت آورده است گذاشته است کنار تل کتابها. رُنه که نجار بوده، عهدهدار تهيه قفسه کتابخانه ميشود، قفسههاي موجود را تعمير کرده، چند قفسه نو هم ساخته است. دُنيز مبهم جواب داده وقتي او از وي پرسيده که چطور و چرا به سنت آلبان آمده، آيا خودش خواسته و اينکه آيا اولين بار است که به اينجا آمده يا قبلا در مداواي ديوانهها تجربه داشته... چشمش افتاده است به عنوان يکي از کتابها، خندهاش گرفته: حيوانات شکار، از کامي برايان؛ مأيوس شده وقتي ديده است که عنوان کتاب نابغه در محبس، از روبر گانزو، توسط ناشر تغيير يافته و شده است درباره شرارت بدون کيفر. چند ثانيه پيش از آن هم در اثناي غبارزدايي از کتاب جلد چرمي دو سال از ماجراي ژِوُدان در دوره پيمان، اثر ژان روکت، چند ورق از لاي کتاب به زمين ميافتد و نظرش را جلب ميکند: هنر نزد ديوانگان: نظم، نثر، طراحي، نوشته مارسل رِژا. خم شده است و آن را برداشته و تورقي کرده و بعد نشسته است به خواندن: شاخصه روانکاوي ابداع آن است... کسي چيزي به ياد نميآورد، ديگران هم آزادش ميگذارند که پرتوپلا بگويد...».