جایگاه هیچانهها در دنیای امروز

ايسنا/ محمود برآبادي با بيان اينکه زندگي و فرهنگ جامعه دستخوش تغيير شده است، ميگويد: هيچانهها هم مانند افسانهها ديگر آن جايگاه و نفوذ خود را در جامعه ندارند و به زور هم نميشود آنها را به مردم جامعه تلقين کرد.
اين نويسنده ادبيات کودک و نوجوان درباره اهميت و کارکرد «هيچانه»ها در ادبيات، اظهار کرد: «هيچانه»ها نامي است که بعد از انقلاب بر روي اشعار فولکلوريکي که به صورت شفاهي در بين مردم رايج بود و اغلب بچهها ميخوانند و يا مادران براي فرزندانش ميخوانند، گذاشته شده است. قبلا اينها را به اسم «اتل متل» ميشناختيم و بعدها نظريهپردازان ادبي در ايران عنوان «هيچانه» را بر آنها نهادند. علت هم اين بود که با منطق روايي، نه داستان و نه شعر، سازگاري ندارد اما ريتميک و آهنگين بوده و بچهها با کلمات آشنايي داشتند و استقبال ميکردند.
او در ادامه گفت: هيچانهها تنوع بسيار زيادي دارند؛ از هيچانههاي مربوط به بازي و سرگرمي شروع ميشوند تا آنهايي که جنبه آموزشي دارند و دانشي در آنها نهفته است. قبل از اينکه ادبيات مکتوب در ايران معمول شود به صورت شفاهي در بين مردم رواج داشت. اما به تدريج هيچانهها مانند افسانهها کمکم مکتوب شدند و عدهاي آنها را جمعآوري و تدوين کردند، برخي را بازآفريني و تصويرسازي کردند و بر مبناي آنها کتابهاي زيادي منتشر شد. حتي برخي از شاعران بر سبک و سياق هيچانهها، هيچانههاي جديدي هم ساختند.
برآبادي درباره اينکه کودکان امروزي چقدر با هيچانهها ميتوانند ارتباط برقرار کنند و جايگاه هيچانهها در ادبيات امروزي بيان کرد: در واقع زندگي و فرهنگ که روبناي زندگي ماست در سالهاي اخير تغيير کرده و چيزهاي ديگري جاي آن را گرفته است؛ مانند بازيهاي کامپيوتري. طبيعي است هيچانهها هم مانند افسانهها ديگر آن جايگاه و نفوذ خود را در جامعه ندارند، بهزور هم نميشود آنها را به مردم جامعه تلقين کرد يعني ما بخواهيم با بازنويسي افسانهها و هيچانهها و انتشار و ترويجشان فکر کنيم اين اتفاق ميافتد، اينطور نيست.
نويسنده «عاقبت لوطي صالح»، «سامسون» و «افسانههاي مردم ايران» افزود: روند تغييرات فرهنگي در جامعه به قدري سريع است که همهچيز را تحت شعاع خود قرار داده است. اينها جزء فرهنگ و سنتهاي بومي ما هستند. فقط ايران هم دستخوش اين تغييرات نشده بلکه همه جوامع دستخوش تغييراتي هستند که نظم نوين جهاني دارد برقرار ميکند. نظم نوين جهاني تنها درباره سياست نيست، بلکه در مورد فرهنگ و اقتصاد و ديگر وجوه زندگي هم هست. زماني که درباره فرهنگ اين تغييرات صورت ميگيرد، هيچانهها، متلها و مثلها که بخشي از فرهنگ شفاهي هستند نيز تحت تأثير هجوم بيامان نظم نوين جهاني قرار گرفته و شامل اين تغييرات ميشوند.
او در ادامه خاطرنشان کرد: بيشک در آينده و با تأسف بايد گفت بخشي از سنتها را از دست خواهيم و جايش را ممکن است ارزشهاي ديگري در دانش و هنر بگيرد و فرهنگ سنتي ما تعيير خواهد کرد. زماني که بچهها در کوچه بازي نميکنند و مادربزرگها براي بچهها قصه نميگويند طبيعي است که فرهنگ شفاهي تحت تأثير اين اتفاقات رو به اضمحلال و فراموشي ميرود و اين مسئله به اينکه ما چطور داريم زندگي ميکنيم، برميگردد. زندگي ما در همه وجوه خود تغيير کرده و طبيعي است بخشي از آن که فرهنگ شفاهي ما است، دستخوش تغييرات خواهد شد.