روح «وحدت ایرانی» در کالبد شعر شهریار

خراسان/ گفتوگوبا دکتر قدمعلي سرامي و دکتر اسماعيل اميني به مناسبت روز ملي شعر و ادب فارسي
دل و جان ما ايرانيها با شعر و ادبيات گره خورده است. در غم و شادي و گذشتن از لحظههاي سخت زندگي هميشه اين شعر و ادبيات بوده که همراهيمان کردهاست. اين همراهي و همدلي در دوران گذشته که خبري از اينترنت و شبکههاي اجتماعي نبود، اهميت و نقش بيشتري هم داشت. در آن زمان شعر و ادب در جايگاه يک رسانه ايفاي نقش ميکرد. امروز 27 شهريور، روزي آشنا و مهم در تقويم ما ايرانيها و بهنام «شعر و ادب فارسي» است. 33 سال از درگذشت محمدحسين بهجت تبريزي، متخلص به شهريار، در 27 شهريور 1367 ميگذرد؛ غزلسراي بزرگ معاصر و شاعري که به فارسي و ترکي شعر ميسرود و تا آخر، پاي ايران و زبان فارسي و فردوسي و حافظ ايستاد. به همين مناسبت با دو چهره نامآشناي شعر و ادبيات فارسي، دکتر قدمعلي سرامي و دکتر اسماعيل اميني درباره شعر شهريار، کارکردهاي شعر و ادبيات در زمانه امروز و وظيفهمان در برابر زبان فارسي گفتوگو کردهايم.
اتصال به رؤياها و اميدها از راه شعر
دکتر سرامي، مؤلف کتاب «از رنگ گل تا رنج خار»، درباره کارکرد اصلي و کارکردهاي متغير شعر و ادبيات در دورانهاي مختلف ميگويد: «شعر امروز کارکردش با گذشته خيلي متفاوت است. در مقاله «شعر، اسطوره جاري» نوشتهام که شعر به معنايِ قديمِ اسطوره نيست، اما حالي مانند اسطوره دارد؛ يعني باعث ميشود آدم بفهمد جهان بهجز عقلانيت و عينيت و دو دوتا چهارتا، صورت ديگري هم دارد. يکي از زيرساختهاي شعر، عشق است. عشق مانند سيل و زلزله و حريق، همه بنيادهاي عقلاني را ميتواند ازبين ببرد. وقتي عشق به شاهنامه راه پيدا ميکند، يکي از تبار ضحاک مانند رودابه، عاشق يکي از تبار فريدون مانند زال ميشود. شعر يادمان ميآورد ناخودآگاهمان بيش از آنچه خودآگاه در زندگيمان نقش دارد، مهم است. شعر ما را به رؤياها، آرمانها و اميدها و محالهايي که دوست داريم، متصل ميکند. هنر، شعر و ادبيات وظيفهاش اين است و همچنان کار خودش را ميکند و وظيفه اصلي شعر، هرگز تغييرپذير نيست. اما وظايفي که مرتبط با زمان و روزگار و اتفاقات هستند، تغيير ميکند. هيچ سرزميني را سراغ نداريم که اين همه شاعر درجه يک به دنيا تحويل داده باشد. فردوسي يکي است؛ هومر به او نميرسد. مولانا يکي است. حافظ يکي است. خيام يکي است».
شهريار و روز شعر و ادب فارسي
اين استاد ادبيات و شاعر معاصر درباره نامگذاري روز درگذشت شهريار به نام شعر و ادب فارسي ميگويد: «شهريار يکي از شاعرترين شاعرانِ اين مملکت بود و يک ديوان ترکي هم بهنام «حيدربابايه سلام» دارد. او يکي از شاعران درجه يک روزگار ماست که در سرودن شعر به دو زبان فارسي و ترکي مسلط بود. نامگذاري روز درگذشت شهريار به نام شعر و ادب فارسي به وحدت ملي ايرانيها بيش از پيش کمک ميکند». دکتر سرامي درباره انس و علاقه و آشنايياش با شعر شهريار و ويژگي اصلي اشعار او ميگويد: «من به شعر شهريار از زمان دبيرستان خوگر هستم. اين غزلش را بيشتر مردم آن زمان به خاطر دارند: آمدي جانم به قربانت ولي حالا چرا/ بيوفا حالا که من افتادهام از پا چرا. استاد روحا...خالقي روي اين غزل کار کرد و يکي از گوشههاي موسيقي ايراني را در مايه اصفهان ساخت و زندهياد غلامحسين بنان هم آن را به زيبايي اجرا کرد. هيچکس از شعراي معاصر به اندازه شهريار شهرت پيدا نکرده است. شاملو و فروغ و بهار هم شعر خوب دارند، اما اينقدر شهرت پيدا نکردهاند. غزل ديگري هم از شهريار با مطلع «يار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم/ تو شدي مادر و من با همه پيري پسرم» خيلي معروف شد که يادآور عشق نافرجام او بود. اينها همه باعث شهرت بسيار زياد اين مرد پيش از انقلاب و پس از آن شد. شهريار هم مورد توجه حکومت بود و هم مردم دوستش داشتند. او اهل عشق بود و واقعاً عاشق بود. از طرفي اعتقاد مذهبي عميقي هم داشت که نمونهاش را در شعر «علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را» ميتوان ديد».
دشمن در کمين زبان فارسي
دکتر اسماعيل اميني، شاعر و استاد ادبيات فارسي که اين روزها در صفحه شخصياش در اينستاگرام به موضوعات و مباحث مرتبط با شعر و زبان فارسي ميپردازد و اشکالات گفتاري، نوشتاري و... را نقد ميکند، درباره وظيفه اهالي ادبيات فارسي در حفظ و پاسداري از اين گنجينه ارزشمند ميگويد: «چون من به زبان و ادبيات فارسي علاقهمند هستم، وقتي هم مشکلي پيش ميآيد به دليل همين علاقه واکنش نشان ميدهم. گمان ميکنم مجموعه سوءبرداشتهايي که درباره زبان فارسي، شعر و ادبيات در فضاي مجازي است، همهاش اتفاقي نيست و بخشي از آن از طرف دشمنان ما طراحي شدهاست. براي اينکه به هر حال اين پشتوانه بزرگ فرهنگي ما، يعني شعر و زبان فارسي را نميتوانند تحمل کنند و ميخواهند از بين برود. يا اگر از بين نرفت، آشفته و نازل شود. علت سهلانگاري بعضيها در داخل نسبت به شعر و زبان فارسي هم اين است که اهميتش را نميدانند و نسبت به شعر و ادبيات خيلي حساسيتي ندارند و اين براي کشوري که يکي از مراکز فرهنگي جهان اسلام است، خوب نيست». اين پژوهشگر درباره نقش شعر و ادب فارسي در ايجاد حال و روحيه خوب براي مردم جامعه امروز معتقد است: «انسان بدون غذاي خيلي مرغوب هم ميتواند زندگي کند، ولي بدون فرهنگ متعالي از انسانيت خارج ميشود. بنابراين ادبيات کاري که ميکند مثل بقيه هنرها مثل موسيقي، نقاشي و... است و هويت انسان را حفظ ميکند؛ به تاريخ و ابديت پيوند ميدهد و در شرايط سخت کمک ميکند که ما احساس تنهايي و وحشت نکنيم و بدانيم اين شرايط سخت، به نحوي براي گذشتگان هم بوده و بالاخره تغيير کردهاست. چنانکه در شرايط گشايش و پيروزي و برخورداري هم کمک ميکند که احساس غرور و تکبر نکنيم.»
الهه آرانيان