11
0
1.1K
11
0
1.1K
آخرین خبر/ از حرم برگشتیم، شام خوردیم، مسعود گفت: شعر ..بخوان... این ترانه را خواندم، صادق گفت: ضبطش کنیم من یه ادیت بزنم... ضبط کردیم صادق خزید گوشهی دفتر پشت سیستمش، من و مسعود نشستیم به حدیث اوضاع و احوالتمان، اذان صبح دادند صادق دست لاله کرد و چقّهی فندک ...که یعنی تمام شد، گفتیم ای ول... دیدیم. دوسه ایراد جوجهگانیِ ریز داشت، بر طرف شد، تلگرام کرد، تقدیم به همهی فرودگاههای غمگین جهان، به همهی رفتنها، به همهی آنهایی که ماندند...آدمیزاد هکتارها زمین داشته باشد و سرزمین نداشته باشد تا کمر توی غربت است... بگذریم زیاد حرف نزنم... ترجیحا زحمت رفقا را با هندزفری بشنوید.
نام عصر فرارمغزها
برگرفته از hamedaskari777