صلای پرطنین فردوسی همبستگی ایرانیان در برابر بیگانگان
خراسان/ در شاهنامه، رویارویی تمام عیار مردم ایران با تورانی ها و رومی ها چگونه تصویر شده است؟
کمتر کسی پیدا میشود که شاهنامه فردوسی را بخواند و علاقهاش به ایران بیشتر نشود. شاهنامه یکی از نماد های هویت و ملیت ماست. یکی از بخشهای مهم شاهنامه، شرح دلاوری پهلوانانِ بزرگ ایرانی در دفاع از این مرزوبوم است. آنها در بیش از 100 جنگ، برابر دشمنان ایستادهاند که از این تعداد 84 جنگ با تورانیها، یعنی نوادگان تور و 14 بار هم جنگ با رومیها بوده است. شاهنامه فردوسی یکی از جلوههای همبستگی و یکپارچگی مردم ایران هم هست. حفظ وحدت ملی در بسیاری از داستانهای شاهنامه به ویژه در بخشهای پهلوانی و تاریخی به چشم میخورد. علاوه بر این، فردوسی با کار بزرگی که انجام داد، به حفظ زبان فارسی به عنوان عامل مهم وحدت ما ایرانیها هم کمک کرد. این روزها که حفظ وحدت و یکپارچگی ملی در برابر بیگانگان بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است، از جلوههای دفاع از وحدت ملی در شاهنامه فردوسی نوشتهایم.
وحدت ایرانیها در برابر تورانیها
تورانیها (نوادگان تور) از زمانی که فریدون قلمرویش را بین سه پسرش یعنی ایرج، سلم و تور تقسیم کرد، تا روزگار کیخسرو، چشم دیدن ایرانیها (نوادگان ایرج) را نداشتند. این دشمنی دیرینه از زمانی که افراسیاب به پادشاهی توران رسید، پررنگتر شد؛ تا جایی که بین آنها 84 جنگ درگرفت و سرانجام افراسیاب به دست کیخسرو کشته شد. ایرانیها در تمام این جنگها با جان و دل از کشورشان دفاع کردند و علیه دشمن متحد شدند. یکی از طولانیترین جنگهای ایران و توران به قضیه کشته شدن سیاوش برمیگردد. ایرانیها برای این که انتقام سیاوش، شاهزاده بیگناه ایرانی را که به دستور افراسیاب کشته شد، بگیرند، وارد یک نبرد طولانی با تورانیها شدند. گودرز، پهلوان ایرانی در جنگ دوازده رخ در گفتوگو با هومانِ تورانی، سپاه ایران را به شیر و تورانیان را به روباه تشبیه میکند: «کنون آمدم با سپاه گران/ از ایران گزیده دلاور سران/ شما هم به کردار روباه پیر/ به بیشه در از بیم نخجیر گیر/ دلیری مکن جنگ ما را مخواه/ که روباه با شیر ناید به راه». در دوره پادشاهی گشتاسب، دوباره سر و کله تورانیها پیدا میشود. گشتاسب، پادشاه ایران در نامهای به ارجاسبِ تورانی که خیال حمله به ایران را در سر دارد، وحدت ایرانیها و آمادگیشان در برابر حمله دشمن را این طور توصیف میکند: «بیاریم گُردان هزاران هزار/ همه کاردیده همه پایدار/ همه نیزهدارانِ شمشیرزن/ همه لشکرآرا و لشکرشکن/ چو جوشن بپوشند روز نبرد/ ز چرخ برین بگذرانند گرد/ چو ایشان بپوشند ز آهن قبای/ به خورشید و ماه اندر آرند پای».
همبستگی در برابر رومیها
یکی از نمونههای نبرد ایرانیها با رومیها به روزگار کسری برمیگردد. ماجرا از این قرار است که وقتی قیصر روم میمیرد، کسری به فرزند و جانشین او نامه تسلیت میفرستد، اما قیصر جوان به سفیر ایران بیاحترامی میکند و گستاخانه پاسخ میدهد. این گونه میشود که کسری با سپاهی به روم حمله و 30 هزار نفر را اسیر میکند: «سپاهی گذشت از مداین به دشت/ که دریای سبز اندرو خیره گشت/ ز نالیدن بوق و رنگ درفش/ز جوش سواران زرینه کفش/ به دو هفته از رومیان سیهزار/ گرفتند و آمد بر شهریار/ بیاندازه کشتند ز ایشان به تیر/ به رزم اندرون چند شد دستگیر». سرانجام بزرگان روم از ایران به دلیل رفتار قیصر عذرخواهی میکنند. یکی دیگر از جنگهای ایرانیها با رومیها مربوط به روزگار شاپور است. این پادشاه ایرانی به قیصر روم و یارانش که بیخبر از همه در تیسفون (در خاک ایران) به سر میبردند، شبیخون میزند و او را اسیر میکند.