نماد آخرین خبر

شاعرانه/ کس نشد پیدا که در بزمت مرا یاد آورد

منبع
خراسان
بروزرسانی
شاعرانه/ کس نشد پیدا که در بزمت مرا یاد آورد

خراسان/ کس نشد پیدا که در بزمت مرا یاد آورد
مشت خاکم را مگر بر درگهت باد آورد
یک رفیق دستگیری در جهان پیدا نشد
تا به‌پای قصر شیرین نعش فرهاد آورد
در دل خوبان نمی‌بخشد اثر آیا چرا
سنگ را آه و فغان من به فریاد آورد
آرزوی مرغ‌دل زین شیوه حیرانم که چیست
تیر خون‌آلود خود را نزد صیاد آورد
در صف عشاق می‌بالد دل ناشاد من
گر به دشنامی لب لعلت مرا یاد آورد
دل کند لخت جگر را نذر چشم گلرخان
همچو آن طفلی که حلوا پیش استاد آورد
باشد آن روزی که آن شوخ فرامُش کار من
یاد از حال من غمگین ناشاد آورد
کیست تا از روی غمخواری درین دشت جنون
بهر دست و پای من زنجیر فولاد آورد
عشقری از روی علم و فن نمی‌سازد غزل
این‌قدر مضمون نو طبع خداداد آورد
***
به این تمکین که ساقی باده در پیمانه می‌ریزد
رسد تا دور ما دیوار این میخانه می‌ریزد
گرفتی چون پی مجنون ز رسوایی مرنج ای دل
که دایم سنگ طفلان بر سر دیوانه می‌ریزد
به یاد شمع رخسار که می‌سوزد دل زارم
که امشب بر سرم از هر طرف پروانه می‌ریزد
زلیخا گر برون آرد ز دل آه پشیمانی
ز پای یوسف زندانی اش زولانه می‌ریزد
شود هرکس به کوه عشق‌بازی پیرو فرهاد
به‌روز جان‌فشانی خون خود مردانه می‌ریزد
رسانی بر من ای مشاط تا زنار خودسازم
ز زلف یار هر تاری که وقت شانه می‌ریزد
اگر سیم و زر عالم به دست عشقری افتد
شب دعوت به‌پیش پای آن جانانه می‌ریزد
 

 غلام نبی عشقری

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره