کتابی که بزرگ علوی در زندان نوشت
وینش/ ورق پارههای زندان روایتهایی است که بزرگ علوی بر روی تکه کاغذ پارههایی که اینجا و آنجا در زندان گیر میآورده نوشته است؛ کاغذ سیگار اشنو، باقیمانده جعبه شیرینی یا کاغذ قند. نوشتن جرم بزرگی در زندان داشت و بزرگ علوی در مقدمه این کتاب مینویسد با آگاهی از این موضوع این خاطرات را یادداشت میکرده است. او باور داشته که ملت ایران از این جریانات اطلاع کافی نداشته است و میخواسته نسلهای آینده بدانند که در این دوران سیاه با جوانان باغیرت چه میکردند.
پادنگ، ستاره دنبالهدار،انتظار، عفو عمومی و رقص مرگ فصلهای کتاب ورق پارههای زندان است. هر فصل درباره یک اتفاق یا یک آدم است. فصل پادنگ درباره غلامحسین که مثلا به اتهام قتل کسی که شاید فرزندخواندهاش بوده به سه سال زندان محکوم شده است. ستاره دنباله دار درباره ایرج و روشن است که قرار بود خوشبخت شوند اما سر عقد دستگیر شده بودند. فصلهای آخر بیشتر درباره زندانیان سیاسی و چپ است و این که چطور با آنها رفتار میکنند. این که چطورمادرهایشان پیش نمایندگان مجلس میروند و درخواست آزادیشان را دارند.
کتاب هم جزییات زندان را در برگرفته و هم به زندگی و سرگذشت چندتن از زندانیان میپردازد.
درباره نویسنده
سید مجتبی آقابزرگ علوی متولد ۱۳ بهمن ۱۲۸۳ در محله چال میدان تهران است او را در عرصه ادبیات با نام «بزرگ علوی» میشناسند.
پدرش از روشنفکران مشروطهخواه بود. علوی در 1302 همراه پدر به برلین رفت و درس خواند و 5 سال بعد به تهران بازگشت. در همین سالها با سه تن دیگر ازجمله صادق هدایت گروه «ربعه» را تشکیل دادند و نشریه منتشر کردند و مجموعه داستان کوتاه چمدان نوشتهشده در سال ۱۳۱۳ نخستین اثر علوی است.
در سال ۱۳۱۵ به اتهام داشتن افکارچپ با جمعی دیگر از همفکرانش با عنوان 53 نفر به زندان افتاد و به 7 سال زندان محکوم شد اما شهریور ۱۳۲۰ با سقوط رضا شاه آزاد شد. 53 نفر و ورق پاره های زندان حاصل خاطرات آن سالهای او در زندان است.
بزرگ علوی علاوه بر داستان نویسی به ترجمه هم رو آورده بود و باغ آلبالو از چخوف، دوشیزه اورلئان اثر شیللر و حماسه ملی ایران اثر تئودور نولدکه از جمله آثار او در این زمینه هستند. البته او در داستان «موریانه» که در سال 1372 نوشت، اتفاقات چند سال پیش از انقلاب را از زاویه نگاه یک مقام ساواکی روایت کرد و رمان «روایت» نیز زندگی یک فعال سیاسی پیش و پس از کودتای ۲۸ مرداد است که در سال 1377 نوشته است.
او در ۲۸ بهمن ۱۳۷۵ در شهر برلین که بیش از چهاردهه درآن زندگی میکرد، درگذشت.
بخشی از کتاب
*همه ماها وقتی زیر یوغ شکنجه زندگی افتادیم، مجبور هستیم دست و پا بزنیم، فریاد کنیم و همین وسیله بروز احساسات ماست، همین لختههای خونی است که از جگر ما ریخته میشود، همین پارههایی از روح ماست که به این شکل تجلی میکند. موضوع این است که دردها و شادمانیهای خودمان را به هر راهی که هست بیان کنیم. اما درد کشیده بهتر پی به درد دیگران میبرد.
*زندان؟ که میفهمد یعنی چه؟ برای بیشتر مردم این کلمه مفهومی گنگ دارد. ولی یک مرتبه باید از پشت میلههای آهنی لبهای خشک و ترکیده، دماغ تیرکشیده و گونههای استخوانی ایرج را تماشا میکرد و آنوقت حدس زد، سعی کرد حدس زد، که این کلمه یعنی چه؟