داستانهایی با سه پایان
وینش/ جانی روداری، نویسندهی خلاق ایتالیایی، داستانهایی نوشته که برای هر کدام سه پایان در نظر گرفته است. بیست داستان در بخش منتهی به پایان متوقف شدهاند و پس از آن سه پایان به ترتیب پشت سر هم نوشته شده است. نویسنده در پایان کتاب، پایان موردنظرش را گفته است، پایانی که به نظرش پایان مناسبی برای هر داستان است.
یکی از مهمترین بخشهای داستاننویسی پایانبندی داستان است، معمولاً وقتی دو خوانندهی یک کتاب نظرشان را در مورد یک رمان و یا داستان میگویند، از نظر آنها آخر داستان نقش مهمی در غافلگیری و کلیت داستان ایفا میکند. جانی روداری، نویسندهی خلاق ایتالیایی، داستانهایی نوشته که برای هر کدام سه پایان در نظر گرفته است. بیست داستان در بخش منتهی به پایان متوقف شدهاند و پس از آن سه پایان به ترتیب پشت سر هم نوشته شده است. چنین ایدهای اگر تبحر و خلاقیت نویسنده وجود نداشته باشد، میتواند به مجموعهای ضعیف و بیکیفیت تبدیل شود که نتیجهی آن تنها پر کردن کاغذها است. خوشبختانه روداری در بیشتر داستانها سعی کرده دنیاهای تازهای بیافریند.
یکی از داستانهای طنزآمیز کتاب «روزی که در میلان از آسمان کلاه بارید» داستانی حیلهگر است. نویسنده با بازآفرینی این داستان معروف ایتالیایی، دنیای تازهای خلق کرده است. شخصیت این داستان که یک پینوکیوی دیگر است، از دماغش برای منفعت شخصی خود استفاده میکند. او مدام دروغ میگوید تا دماغش دراز شود و با چوب آن مبلمان میسازد. او کم کم صاحب یک انبار چوبفروشی بزرگ میشود. پینوکیو با دروغهایش ثروتمند میشود یک دستیار برای خود استخدام میکند تا به او کمک کند دروغهای جدیدتر بگوید. سه پایان این داستان و همینطور داستانهای دیگر خلاقانه و غافلگیرکنندهاند. اولین پایان آموزنده است، به پینوکیو با ثروت زیادی که دارد پیشنهاد میکنند تا شهردار شود اما او نمیپذیرد و به جایش یک مهدکودک به شهر اهدا میکند.
در دومین پایان مشاوران پینوکیو از او درخواست اضافه حقوق میکنند اما درخواستشان به خاطر خسیس بودن پینوکیو رد میشود. مشاوران تصمیم میگیرند تا این بار یک جملهی راست به او بدهند. پینوکیو نادانسته جمله را میخواند و تمام ثروتش به خاک اره و گرد و غبار تبدیل میشود. در سومین پایان نیز یک مرد از این حقیقت که اگر پینوکیو راست بگوید همهی اموالش پودر میشود، استفاده میکند و از او میپرسد که اموالش برای خود اوست یا نه؟ در آخر از روی عصبانیت یک پاسخ درست میدهد و اموالش پودر میشود.
از نقاط قوت وجود سه پایان میتوان گفت که مخاطب در ذهنش از خود میپرسد کدام پایان از نظرش قشنگتر است و یا کدام برای یک داستان جذاب تر به نظر میرسد. نویسنده در پایان کتاب، پایان موردنظرش را گفته است، پایانی که به نظرش پایان مناسبی برای هر داستان است.در مجموع داستانهای روداری در قالب فانتزی قرار دارد. او فضای ذهنش را باز گذاشته تا تخیل به راحتی در در داستانهایش وارد شود. در تلخترین اتفاقات داستانی این کتاب نیز رگههایی از فانتزی دیده میشود. در داستان «بیماری تینو» تینو به یک نوع بیماری دچار شده که نباید تنها بماند در غیر این صورت کوچک و کوچکتر میشود. شخصیتها با شرایطی روبرو هستند که هرگز در دنیای واقعی اتفاق نمیافتد و همین باعث میشود تخیل مخاطب کودک و نوجوان تقویت شود. البته اینکه مخاطب این داستانها دقیقاً کودکان هستند و یا نوجوانان نمیتوان به طور قطعی پاسخ داد چون به شکلی است که میتواند هر دو گروه را دربربگیرد.
روداری در داستاننویسی وقت را تلف نمیکند و ماجراها را با ریتم تندی تعریف میکند، همین اتفاق باعث میشود مخاطب در یک داستان کوتاه با کلی ماجرا روبهرو شود و به خواندن کل داستان ترغیب شود. گاهی ممکن است با خواندن برخی از داستانها مخاطبان از خود بپرسند این داستان زیادی عجیب و غریب است و یا چه هدفی پشتش میتواند داشته باشد؟ این در حالی است که لذت از داستانخوانی و سرگرمی و فارغ شدن از زندگی واقعی از اتفاقاتی است که با خواندن داستانهای فانتزی رخ میدهد. اما در لایههای زیرین هر داستان هم روداری به مطرح کردن مفاهیم و ارزشهای انسانی جهانشمول میپردازد.
تصویرگریهای داستانها نیز به طنزآمیز بودن داستانها اضافه کرده است، اندازهی اعضای بدن شخصیتها مثل سر و قد و دست و پا اغراقآمیز است و با داستانها همخوانی دارد.
انتشارات هوپا به مناسبت صد سالگی جانی روداری (۱۹۲۰-۱۹۸۰) تمام کتابهای این نویسنده را با رعایت حق کپیرایت منتشر کرده است که برخی از آنها برای نخستین بار در ایران ترجمه شدهاند. روداری مدتی در مقطع ابتدایی تدریس میکرد و بعد به روزنامهنگاری روی آورد. او تقریباً به شکل تصادفی نوشتن برای کودکان را شروع کرد و تنها نویسندهی ایتالیایی است که جایزهی هانس کریستین اندرسن را از آن خود کرده است.