شاعری که اشعارش برای اولین بار در وین به چاپ رسید
![شاعری که اشعارش برای اولین بار در وین به چاپ رسید](https://app.akharinkhabar.ir/images/2023/03/31/71fd6013-7914-4194-9589-63c50f2230c7.jpeg)
باشگاه خبرنگاران/ یک استاد زبان و ادبیات فارسی بیان کرد: لبید بن أبی ربیعة صاحب دیوانی است که برای اولین بار در وین به چاپ رسیده است.
طاهره کیایی تنکابنی، استاد زبان و ادبیات فارسی و محقق گفت: لَبید بن ربیعه بن مالک أبو عقیل العامِری از شخصیتهای به نام دوران صدر اسلام و از مردان شجاع و دلیر قوم خود به نام قبیلـه مضر بود، مردی بخشنده، دلیر، جسور و مددکار ناتوانان بود و سفره اش برای پذیرایی مهمانان همواره گسترده بود، تا سال ۶۲۹ میلادی که به اسلام درآمد شعر میگفت و در سال ۶۶۱ میلادی در حالی که بیش از ۱۰۰ سال از عمرش گذشته بود از دنیا رفت.
کیایی تنکابنی ادامه داد: او صاحب دیوانی است که برای اولین بار در وین به چاپ رسیده و مشهورترین شعر دیوان او معلقهی او است که شامل ۹۸ بیت در بحر کامل میباشد، او شاعری بدوی و به دور از زندگی شهری و تاثیر آن بود.
وی افزود: هنر او در صمیمت، صداقت و سادگی آمیخته با خشونت است که او در وصف دقیق و از ذکر جمال گریزان بود، شعر لبید از سادگی و صلابت برخوردار است، مورخ «ابن قتیبة» نوشتهاست، نقل شده که حاکم کوفه روزی «لبید» به مجلس فراخواند و گفت؛ یا لبید، چند بیت از اشعارت برای ما بخوان، لبید برخاست و سوره را تاآخر خواند، و در پایان گفت خدا این را عوض شعرم به من دادهاست، بعد اینکه مسلمان شدم.
او میگوید: شعرها و روایات جهت یافتـه ای که وجود دارد بر اسـاس آنها شاعـر پس از اسلام آوردن مدعی سربـاز زدن از شـعرپردازی شده است و در عصـر جاهلی کمتر شاعری مفهوم خدای واحد و اجراخروی را دربرداشته است، همان گونه در مقـدمـه شعر و شعرای ابن قتیبه مثـال هـایی از اصمعی آورده است که میگوید: لبید پس ازاسلام دیگری شعری نسرود.
این چند بیت از مطلعهٔ معلقهٔ مشهور «لبید بن أبی ربیعه العامِری» که به معلقهٔ (عَفَتِ الدِّیَارُ مَحَلُّهَا فَمُقَامُهَا) معروف است:
مطلع معلقه
عَفَتِ الدِّیَارُ مَحَلُّهَا فَمُقَامُهَا
بِمِنَیً تَأَبَّـدَ غَوْلُهَا فَرِجَامُهَـا
فَمَدَافِعُ الرَّیَّانِ عُرِّیَ رَسْمُهَـا
خَلَقَاً کَمَا ضَمِنَ الوُحِیَّ سِلامُهَا
دِمَنٌ تَجَرَّمَ بَعْدَ عَهْدِ أَنِیسِهَا
حِجَجٌ خَلَوْنَ حَلالُهَا وَحَرَامُهَا
رُزِقَتْ مَرَابِیْعَ النُّجُومِ وَصَابَهَا
وَدْقُ الرَّوَاعِدِ جَوْدُهَا فَرِهَامُهَا
مِنْ کُلِّ سَارِیَةٍ وَغَادٍ مُدْجِنٍ
وَعَشِیَّةٍ مُتَجَـاوِبٍ إِرْزَامُهَا
فَعَلا فُرُوعُ الأَیْهُقَانِ وأَطْفَلَتْ
بِالجَلْهَتَیْـنِ ظِبَاؤُهَا وَنَعَامُهَـا
وَالعِیْـنُ سَاکِنَةٌ عَلَی أَطْلائِهَا
عُوذَاً تَأَجَّلُ بِالفَضَـاءِ بِهَامُهَا
وَجَلا السُّیُولُ عَنْ الطُّلُولِ کَأَنَّهَا
زُبُرٌ تُجِدُّ مُتُونَهَا أَقْلامُـهَا
أَوْ رَجْعُ وَاشِمَةٍ أُسِفَّ نَؤُورُهَا
کِفَفَاً تَعَرَّضَ فَوْقَهُنَّ وِشَامُهَا
فَوَقَفْتُ أَسْأَلُهَا وَکَیْفَ سُؤَالُنَا
صُمَّاً خَوَالِدَ مَا یَبِیْنُ کَلامُهَا
عَرِیَتْ وَکَانَ بِهَا الجَمِیْعُ فَأَبْکَرُوا
مِنْهَا وَغُودِرَ نُؤْیُهَا وَثُمَامُهَا
شَاقَتْکَ ظُعْنُ الحَیِّ حِینَ تَحَمَّلُوا
فَتَکَنَّسُوا قُطُنَاً تَصِرُّ خِیَامُهَا
مِنْ کُلِّ مَحْفُوفٍ یُظِلُّ عِصِیَّهُ
زَوْجٌ عَلَیْـهِ کِلَّـةٌ وَقِرَامُـهَا
زُجَلاً کَأَنَّ نِعَاجَ تُوْضِحَ فَوْقَهَا
وَظِبَاءَ وَجْرَةَ عُطَّفَـاً أرْآمُهَا
حُفِزَتْ وَزَایَلَهَا السَّرَابُ کَأَنَّهَا
أَجْزَاعُ بِیشَةَ أَثْلُهَا وَرِضَامُهَا