شاعرانه/ رب آن ساعت که خلق از ما نیارد هیچ یاد

آخرین خبر/یا رب آن ساعت که خلق از ما نیارد هیچ یاد
رحمت خود کن قرین ما الی یوم التّناد
نامه نیکان شده برطاعت آیا چون کنم
نامههای ما بدان چیزی ندارد جز سواد
اینچنین کالای پرعیبی که گردد روز ماست
گر نبودش روز بازارش بنامت جز کساد
عید شد عیدی به رحمت ده خداوندا به ما
ورتو ندهی ازکه جویند بندگان نامراد
رد مکن یا رب تو ما را چون به بازار الست
عیبهای ما همه دیدی و کردی نامراد
شب رسن در گردن اندازم بگریم زار زار
از غم عمر عزیز خود که بر دادم به باد
این زمان از بس که بی او زندگانی میکنم
وقت مردن جان نمیدانیم چون خواهیم داد
آه از آن ساعت که عزرائیل قصد جان کند
جان شیرین را بباید داد و لب نتوان گشاد
تا دم آخر چه خواهد کرد با ما آه، آه
ای خوشا وقت کسی کز مادرش هرگز نزاد
نامه میخوانند و میگویند کرام الکاتبین
در جمیع عمر این بنده نیاورد خوف یاد
پیش تابوتم منادی کن بگو این بندهای است
کو گنه بسیار کرده برخدا کرد اعتماد
یا رب آن کس را بیمرزی که بعد از مرگ ما
روح ما را او به تکبیری کند گهگاه یاد
گر بخاکم بگذری یا بگذرم بر خاطرت
این دعا میکن که یا رب گور او پر نور باد
رحم خواهد کرد بر من خواهد آمرزیدنم
روی زرد خود چو بر خاک لحد خواهم نهاد
محیی گر چه بس بدی کرده ندارد نیکوئی
لیک میدارد به جان درحق نیکان اعتماد
عبدالقادر گیلانی