
بررسی یک پرونده تاریخی؛ وقتی فورد، ماستنگ را ۴ در کرد

آخرین خودرو/ هیچ چیز مانند بحث افزودن یک سدان به خانواده موستانگ، طرفداران این اسب سرکش را به هیجان نمیآورد. مَچ-ای را میتوان نادیده گرفت، اما یک چهار در دیفرانسیل عقب با قلب V8، دقیقاً همان چیزی است که دل هواداران را میبرد و بحثهای داغی به راه میاندازد. میتوان درک کرد که مدیران دیربورن از کجا الهام گرفتهاند؛ با کاهش فروش، شاید این تنها راه نجات آخرین خودروی سواری معمولی فورد باشد. ایدهای بد نیست و اصلاً هم نو نیست. فورد برای مدت کوتاهی، چیزی عرضه کرد که عملاً یک موستانگ سدان بود، هرچند نام آن را بر آن نگذاشت. اکنون زمان آن رسیده که نگاهی دقیقتر به LTD/LX نادر بیندازیم، مدلی که در سایه تاریخ گم شده است.
فاکس و پونی
شاید دومین موستانگ محبوب تاریخ پس از مدل افسانهای ۱۹۶۵ همان باشد که پونیکار فورد را از باتلاق بحرانهای دهه ۷۰ بیرون کشید: موستانگ بدنه «فاکس» مدلهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۳. لاغر، سبک و چابک؛ «فاکستنگ» یکی از نقاط روشن فورد در آن دهه تاریک بود و سال به سال بهتر شد. پیچیدهتر از پونی کارهای کلاسیک، اما همچنان به اندازه کافی ساده برای ارتقا و تبدیل شدن به ماشینی واقعاً فرز. به همین دلیل، نسلهاست که در قلب علاقهمندان جا دارد.

با این حال، موستانگ نخستین خودروی بدنه فاکس نبود. این پلتفرم، تحولی بزرگ برای فورد به شمار میرفت و دوران تازهای از خودروهای کارآمدتر و خوش دست تر را آغاز کرد، هرچند هدف اولیهاش را به طور کامل محقق نساخت. بسیاری گمان میکنند اسکورت دیفرانسیل جلو ۱۹۸۱ نخستین شکست «خودروی جهانی» فورد بود، اما این تصور اشتباه است. در بحران انرژی ۱۹۷۳، فورد برنامهای جهانی کلید زد تا پلتفرمی واحد جایگزین مدلهای آمریکایی مانند موریک و تورینو، و نمونههای اروپایی چون کورتینا و تائونوس شود. قرار بود حداقل دو اندازه وجود داشته باشد تا راه حلی همهجانبه پدید آید. اما تنها یک سال طول کشید تا مشخص شود نیازهای قارههای مختلف، این برنامه را عملاً ناممکن میکند.
در نهایت، فورد آمریکا ابتکار عمل را به دست گرفت؛ بدنهای یکتکه با ظاهری جعبهای طراحی کرد که گویی تفسیر دیربورن از ولوو سری ۲۰۰ بود. محور عقب زنده با فنرهای کویل، همراه با تعلیق مکفرسون جلو و فرمان رکوپینیون، فضایی وسیع برای موتورهای گوناگون فراهم آورد از چهار سیلندر پینتو تا V8 ۳۰۲. فورد فیرمونت و دوقلوی مرکوری آن، زفیر، در سال ۱۹۷۸ معرفی شدند و در گونههای بدنه متنوعی عرضه گردیدند، از جمله سدانهای دو در و چهار در: با وجود تزئینات چوبی اختیاری، فیرمونت نزدیکترین گزینه آمریکایی به ونهای معیار ولوو ۲۴۵DL بود: یک کوپه با سقف «دستهسبدی» به نام فوتورا نیز وجود داشت که نوعی مینیتیبرد به شمار میرفت:

پلتفرم فاکس در چند طول و فاصله محوری مختلف طراحی شد، از جمله نسخهای کوتاهتر برای «کوپه اسپرت آینده» – حدس بزنید چه بود؟ نه، هیجانانگیز نبود، اما فیرمونت فروش خوبی داشت و در مقایسه با غولهای دیسکووار فورد، کاملاً اروپایی به نظر میرسید.
فیرمونت تا ۱۹۸۳ دوام آورد، تا اینکه تمپو دیفرانسیل جلو جای آن را گرفت و «میاناندازه» فورد را کوچکتر کرد. برنامه اولیه، توقف LTD بدنه بزرگ «پنتر» بود، اما کاهش قیمت سوخت فروش آن را چنان بالا برد که امکان کنار گذاشتنش وجود نداشت (هرچند بعید بود کسی تصور کند پنتر دو دهه دیگر زنده بماند). راهحل پشتیبان فورد، ارتقای پنتر قدیمی به «فولسایز فوقالعاده» LTD کراون ویکتوریا بود؛ در این میان، فیرمونت کهنه نقش «فولسایز» را به عنوان LTD جدید ایفا میکرد.
برای ساخت LTD جدید، فورد عملاً بخش میانی فیرمونت را حفظ کرد، اما دماغهای خوابیدهتر و عقبی زاویهدار افزود، همراه با شیشه عقب شیب دارتر. ظاهراً این تغییرات آیرودینامیک را به طور چشمگیری بهبود بخشید؛ فورد ادعا میکرد تنها ۶.۷ اسب بخار برای حفظ سرعت ۸۰ کیلومتر بر ساعت LTD لازم است.
نتیجه، ظاهری جذاب اما نه انقلابی بود؛ نگاهی که سن پلتفرم را به خوبی پنهان میکرد. فورد میتوانست این LTD را به شرکتهای اجاره خودرو و کسانی که حملونقل بیدردسر میخواستند بفروشد؛ اما کسی که موستانگ هموزن را دیده باشد، حساب کرده و دریافته که فرصتی برای چیزی متفاوت وجود دارد.

آچارها را بردارید، ایدهای دارم
در واقع، ایده LTD/LX شاید از سدان های فاکس تغییریافته فورد الهام گرفته شده باشد که باب بوندورانت، مربی رانندگی مسابقهای، در مدرسهاش به کار میبرد. بوندورانت تغییراتی روی LTDهای استوک اعمال کرده بود و نتیجه، ماشینی فریبنده سریع با هندلینگ جادهای عالی شده بود.
در سال ۱۹۸۴، فورد به صندوق قطعاتش دست برد تا نسخه کارخانهای از خودروی پیست بوندورانت بسازد؛ با موتور ۱۶۵ اسب بخاری High Output پنج لیتری از موستانگ GT همان سال (هرچند برخی منابع فورد ۱۷۵ اسب ادعا میکنند)، جفتشده با گیربکس اتوماتیک چهار سرعته اجباری.
نرخ فنرها به ۶۰۰ پوند بر اینچ در جلو و ۲۷۰ پوند بر اینچ در عقب تغییر کرد، و کمکهای گازی جایگزین نمونههای استاندارد LTD شدند. میلههای تعادل بزرگتر در جلو و عقب، ترمزهای دیسکی ۱۰ اینچی جلو و درام ۱۰ اینچی عقب، و دیفرانسیل ۳.۲۷:۱ با Traction-Lok تکمیلکننده بودند. لاستیکهای ۲۰۵/۷۰HR۱۴ گودیر ایگل شاید چشمگیر نباشند، اما برای سدانی در اواخر دوران بحران، لاستیک استانداردی قابل توجه بودند – تنها داشتن LTD بدون دیواره سفید، دستاوردی بزرگ به شمار میرفت!
انگار کسی موستانگ GT را که رانندهای بیش از حد مشتاق در پیست نابود کرده، برداشته و تمام قطعات مکانیکیاش را به سدان فروشنده بیمه منتقل کرده است. ایدهای فوقالعاده. از بیرون، اگر میخواستی درخشش این قدرت جادهای جدید را نشان دهی، شانسی نداشتی. ابتدا، از برگه فروش مشخص است که تنها در چند رنگ کمرنگ عرضه میشد. کرومها مشکی و اسپرتتر شدند، اما چرخهای «جادهای» به طرز دردناکی محافظهکارانه جایگزین روکشهای سیمی معمول LTDها شدند؛ جز اگزوزهای کرومی دوتایی (که واقعاً دوتایی نبودند)، چیزی مأموریت LX را فاش نمیکرد.
در کابین، خبری از روکشهای دکمهدار پشمی نبود؛ صندلیهای باکت، کنسولی با شیفتر کف برای گیربکس اتومات را احاطه کرده بودند. وقتی «فورد LTD» میشنوی، به صندلیهای جداگانه جلو با حمایت جانبی و کمرهای بادی فکر نمیکنی، مگر نه؟
حالا ترفند اصلی: صندلی عقب جادار. اگر LTD/LX را با چند دوست به رویداد موستانگ ببری، شاید سریعترین یا شیکترین نباشد، اما وقتی نوبت به رفتن به رستوران برای ناهار میرسد، تضمین میکنم همه سراغ ماشین تو میآیند. صندوق عقب بزرگ هم جایزه اضافی است. بله، نسخه استیشن واگن LTD هم وجود داشت (در واقع فیرمونت با کلیپ جلوی جدید و لنزهای چراغ عقب متفاوت)، اما متأسفانه فورد نسخه سقفبلند LTD/LX را نساخت.

خدایا، آن گیج بزرگ کنار سرعتسنج ۸۵ مایلی چیست؟ مگر تاکومتر ۷۰۰۰ دور واقعی دارد؟
در جاده، LTD/LX قرار نبود BMW 535i را شکست دهد، اما در تست جادهای موتورویک، جان دیویس با خوشحالی تعجب میکند که «حرکتی خوب برای رقابت با بهترینهای آلمان در پاسخگویی و حس دارد.» واقعاً جان؟در ۱۹۸۵، LX مدتی دیگر دوام آورد، اما به پایان رسید. هرچند تغییر فورد به بدنه فاکس در ۱۹۷۸ رادیکال بود، اما در ۱۹۸۶ انقلابی بزرگتر در بیضی آبی رخ داد. معرفی تاروس دیفرانسیل جلو آیرودینامیک جدید، پایان LTD فاکس و به همراه آن، LX را رقم زد.
برخلاف پیشنهادهای دیگر دیترویت، مانند داج ۶۰۰ES دیفرانسیل جلو یا پونتیاک ۶۰۰۰STE، LTD/LX تنها مدلی بود که تجربه سدان اسپرت سنتی را بدون تارک استیر ارائه میداد، هرچند قدرت بیشتری هم میشد به آن افزود. با این حال، با خریداران جور درنیامد. فروش ۱۹۸۴ تنها ۱۹۲۰ دستگاه بود و در ۱۹۸۵ نیز ۳۳۶۷ دستگاه از نمایندگیها خارج شد.
میخواهی واقعاً نادر؟ در کانادا، LX به نام مرکوری مارکیز LTS عرضه شد؛ اسناد نشان میدهند تنها ۱۳۴ دستگاه از این دوقلوهای LX ساخته شد! شاید موستانگ چهار در مخفی، بیش از حد نامرئی بود.
و درست وقتی شروع کرده بودند
LTD/LX تا حدی ناامیدکننده بود، اما تقصیر ماشین نبود، بلکه فرصتهای از دست رفته ایده بود. درست وقتی V8 ۳۰۲ از خواب بحران بیدار میشد، LTD مبتنی بر فیرمونت آنقدر دوام نیاورد تا قطعات واقعی تندرو را دریافت کند – همانهایی که موستانگ GT (و LX 5.0) اواخر دهه ۸۰ به دست آوردند.
امروز، ارزش LTD/LX به طرز دردناکی پایین مانده، با وجود نایاب بودنش. دیگر فاکس فیرمونت یا LTD را در جاده نمیبینید؛ بیشترشان مصرف شدند و دور ریخته شدند؛ بسیاری برای نجات موستانگهای مکانیکی مشابه، قطعهقطعه شدند. این نمونه از حراجی زیر، ناقص است، اما یک چراغ جلو جدید، رنگآمیزی مشکی اسپری و چرخهای پولیششده، معجزه میکند. کیلومترشمار ۲۰ هزار مایل نشان میدهد که احتمالاً ۱۲۰ یا ۲۲۰ هزار مایل واقعی است، اما برای این ماشین و موتور، این اعداد بیمعنیاند. زیر ۸۰۰۰ دلار فروخته شد، بالاتر از تخمین: در واقع، نمیفهمم ارزش پایین LTD/LX چگونه چیز بدی است. با این قیمتهای کف بازار و پتانسیل افزایش محدود، دلیلی ندارد نمونهای «مچ نامبرز» را قاب کنید و در نمایشگاه پارک کنید. میتوانید با خیال راحت به اوراقیها شیرجه بزنید و کار فورد را تمام کنید: یک V8 5.0 با انژکتور پورت ۲۲۵ اسب بخاری، گیربکس دستی پنج سرعته، ترمزهای دیسکی عقب، و هر قطعه دیگری از موستانگ فاکس بعدی، تیبرد توربو یا مارک VII LSC که ارزان به دستتان برسد، تا LTD/LX را به Q-ship واقعیاش تبدیل کنید – چیزی که واقعاً پتانسیلش را داشت.
ارزانترین راه ورود به دنیای فاکس پرفورمنس امروز. مهمتر اینکه، درمییابید ایده «موستانگ چهار در» آنقدرها هم بد نیست.










