نماد آخرین خبر

یک ضدفانتزيِ بامزه در دنیای لگوها

منبع
مهر
بروزرسانی
مهر/ انيميشن «لگو» اوايل سال 2014 راهي پرده هاي نقره اي شد و با فروش 200 ميليون دلاري در کمتر از دو هفته، کمپاني فيلم برادران وارنر را وادار کرد اعلام کنند قسمت دوم اين انيميشن را از 26 ماه مي 2017 راهي سينماهاي جهان مي کنند. «فيلم لگو» در واقع به نقطه عطفي براي اين کمپاني بدل شد که تاکنون محصول چشمگيري در عرصه انيميشن نداشت. کارگردانان اين انيميشن 100 دقيقه‌اي کريستفور ميلر و فيل لرد هستند و خودشان هم داستان آن را نوشته اند. گروهي قوي از بازيگران هاليوودي از کريس پرت گرفته تا ويل فارل، اليزابت بنکس، ويل آرنت، ليام نيسون و مورگان فريمن از جمله صداپيشگان اين انيميشن 60 ميليون دلاري هستند. اين انميشن با مخلوط کردن دنياي لگويي با هم يک دنياي جديد را بوجود آورد؛ دنيايي که در آن قهرمان، جادوگر، دزد، اهريمن و... درهم آميخته شده است. داستان فيلم در دنياي لگوها روي مي‌دهد و درباره يک لگوي کوچک و عادي به نام اِمت است که به اشتباه تصور مي شود بايد يک لگوي قوي باشد و از او مي‌خواهند براي مقابله با لگويي اهريمني که قصد نابودي دنياي لگوها را دارد، وارد عمل شود. امت فردي کاملا معمولي است اما به اشتباه به عنوان موجودي خارق العاده و نجات بخش جهان شناخته مي شود. او براي عضويت در يک گروه انتخاب مي شود؛ گروهي که دلاورانه مي کوشد تا حاکمي ستمگر را متوقف کند و به اين ترتيب امت بدون اين که خودش تصميم گرفته باشد، راهي سفري نامعين مي شود. لرد و ميلر که انيميشن «ابري با احتمال بارش کوفته قلقلي» را چند سال پيش ساخته بودند، با آن کار کاملا به شهرت رسيدند و اين بار شخصيتي خلاف شخصيت آن انيميشن که يک عقل کل بود و هرچيزي را در مدت کوتاهي اختراع مي‌کرد، خلق کرده‌اند. يک مجموعه کامل از صداپيشگان کريس پرات به جاي اِمت، شخصيت نقش اول داستان سخن مي گويد. ويل فرل گوينده صداي دشمن اصلي امت است. اين دشمن يک مدير بازرگاني باهوش و رييس يک شرکت بزرگ است؛ شرکتي که به سختي مي‌کوشد بر جهان مسلط شود. ليام نيسون گوينده شخصيتي است که طرفدار قدرتمند رييس شرکت است او به عنوان يک افسر پليس فاسد شناخته مي شود و براي دستگيري امت از هيچ تلاشي فروگذار نمي کند. نقش مسافر همراه امت با صداي مورگان فريمن ظاهر شده که ويتروويوس نام دارد و يک فرد مسن و اهل عرفان است. اليزابت بنکس گوينده نقش لوسي ريز جثه است. او به اشتباه تصور مي کند امت نجات دهنده جهان است و وي را در مسير اهدافش ياري مي کند. ويل آرنت، گوينده نقش بتمن است؛ بتمني اسرار آميز که با لوسي پيشينه اي مشترک دارد. نيک افرمن گوينده نقش يک دزد دريايي مغرور و دمدمي مزاج است که در پي باج خواهي از رييس شرکت است و اليسون بري گوينده نقش شخصيت دوست داشتني و محبوب گروه است که رازي بزرگ با خود دارد. اين گويندگان با ترکيبي از طنز و اکشن، انيميشني به ياد ماندني و زيبا خلق کرده اند. ويل آرنت با صدايي خشن و خشک نقش بتمن بامزه و تا حدي خل را ايفا مي‌کند و در مواقعي با صداي خشن و کمدي‌اش حرف هايي را از زبان اين ابرقهرمان بيان مي‌کند که لبخند را بر لب تماشاگر مي آورد. لگويي که قهرمان نيست اِمت قهرمان اصلي اين انيميشن اصلا قهرمان نيست. او ناخواسته به عنوان يک نجات بخش شناخته مي‌شود، اما در واقع کمي ساده لوح هم هست چون يک لگوي مؤنث و جذاب به نام ويالدستايل او را فريب داده و سر کار گذاشته است. براي همين او سرخورده شده و با گروهي از افراد شکست خورده و حاشيه اجتماع همراه مي شود. در چشم آنها او کسي است که مي تواند رييس شرکت بزرگ را که رييس بيزينس ناميده مي شود، از کار بر کنار کند. اين شخصيت مدير اجرايي تمام ساخت و سازهاست. او رييس همه است و هر تجارتي زير نظر او انجام مي شود. اين شخصيت يادآور شخصيت خبيث دارث ويدر در مجموعه فيلم هاي «جنگ ستارگان» است. ويتروويوس يک جادوگر موسفيد و گروهي از ابرقهرمان هاي پر حرف از بتمن تا فانوس سبز (با صداپيشگي جوناه هيل) و حتي شخصيتي مانند آبراهام لينکلن (با صداپيشگي اورويل فورته) در برابر اين شخصيت خبيث جاي دارند. از ترکيب همه اين شخصيت ها فيلمي ساخته شده که در عين بامزگي و طنز، همه دنياي فانتزي و ابرقهرماني را که در فيلم هاي ديگر شاهدش هستيم با طنزي گزنده دست مي‌اندازد. در فيلم هاي ابرقهرماني قهرمان داستان يکه تاز است، از کسي پيروي نمي کند، خودش در شرايطي وارد عمل مي شود که همه چيز به او بستگي دارد و اوست که همه به هم ريختگي را درست مي کند و همه چيز را به روال اصلي و معمول برمي گرداند اما امت، قهرمان اصلي اين انيميشن واقعا شخصيت متفاوتي نيست. امت بريکوسکي يک کارگر ساختمان سازي معمولي است که هر روز همراه همسايه‌هايش با لذت مي‌نشيند تا يک قسمت از مجموعه کمدي «شلوار من کجاست؟» را از تلويزيون تماشا کند. وقتي يک ليوان قهوه مي خرد مي گويد 37 چوخ چاپيده شده و دوست دارد با ترانه هاي باحال همراهي کند و آواز بخواند. در دنيايي واقعا لگويي ساخت «فيلم لگو» هم واقعا ماهرانه است؛ کارگردانان اثر، فيل لرد و کريستوفر ميلر هر چند اين فيلم 100 دقيقه‌اي را با تصويرسازي ديجيتال ساخته‌اند اما شيوه ابتدايي استاپ موشن را به کار گرفته اند و به همين دليل دنياي ساخته شده از لگوها که تکه تکه روي هم چيده مي شوند، کاملا ملموس مي شود و مخاطب فکر مي کند در حال تماشاي چيزهاي پلاستيکي واقعي است که حرکت مي کنند. به همين دليل «فيلم لگو» مثل انيميشن «دنياي اسباب بازي‌ها»، دنيايي مورد علاقه کودکان را خلق مي کند که در آن اسباب بازي‌ها در دنياي ماورايي زندگي مي کنند، هر چند شکل آنها که لگويي است و يک اسباب بازي دم دست هر کودک، يادآوري مي کند که همه چيز بازي است، اما آنها در دنيايشان بايد تلاش کنند و در برابر يک دشمن بزرگ يعني همان آقاي رييس بايستند. به همه اين دلايل منتقدان نيز آن را تحسين کرده اند و درباره لگو گفته شده: لگو ريتم تندي دارد و اصيل و تازه است، از نظر مفهومي بي پرواست، از نظر بصري خيره کننده است و ده ها بار هوشمندانه تر، زيرکانه تر و خنده دار تر از آن است که لازم بود و در آخر يک کمدي انيميشني است که در هيچ لحظه‌اي دست از غافلگير کردن شما بر نمي دارد. يک دنيا با ابرقهرمانان متفاوت اين انيميشن حتي شخصيتي مانند بتمن را که جدي است و کمتر با لبخند ديده شده، به يک شخصيت بامزه تبديل مي‌کند مثلا او از سلاح مخصوصش تعريف مي‌کند يا آن را به رخ ديگران مي‌کشد. در هر حال او يک بتمن متفاوت است که حتي وسط دعوا از خودش تعريف مي کند و ويژگي هاي ابزار مبارزه اش را توضيح مي دهد. همه اين نگاه هاست که دنياي انيميشن لگو را متفاوت کرده و جايگاهي متفاوت با فيلم هاي فانتزي و ابرقهرماني يا انيمشن‌هاي ديگر به آن مي دهد. خود امت هم قهرماني است که هيچ گونه قدرتي ندارد و خودش هم مايل نيست که زندگي آرامش را ترک کند و براي نجات دنيا وارد عمل شود. با اين حال احساس مسئوليت موجب مي شود به عنوان يک لگوي کوچک و بي دست و پا وارد نبرد با يک ابر لگو شود. در يکي از سکانس ها که امت روي بالاترين پله مي ايستد و براي ابر قدرت ها سخنراني مي‌کند، اميدوار است با اين کار بتواند روحيه آنها را براي ادامه کار بيشتر کند. اما اين تلاش او شکست مي‌خورد و همه او را با هر چه که دم دستشان مي رسد، مي‌زنند. اين فيلم در هر قسمت به يک موضوع اشاره مي‌کند و تنها يک موضوع مد نظرش نيست. در هر قسمت از اين فيلم امت و گروهش با هم به دنيا هاي مختلفي مي روند و همين موجب مي شود تا فيلم کسل کننده نشود و بتواند در هر بخش مخاطب خود را غافلگير کند. شخصيت ها هم تغيير ماهيت مي دهند و ناگهان وياندستايل که يک لگوي دست و پا چلفتي است تبديل به يک نابغه مي‌شود که مي‌تواند در عرض چند دقيقه يک ربات غول پيکر با تمامي سلاح هاي فوق پيشرفته بسازد. انيميشن «لگو فيلم» که هم با تاييد منتقدان روبه رو شد و براي سبک بصري، طنز، صداپيشگي قوي و پيام دلگرم کننده‌اش تحسين شد و هم فروشي موفق داشت، در مجموع بيش از 257 ميليون دلار در آمريکا فروش کرد و در ديگر کشورها نيز به فروشي 210 ميليون دلاري دست يافت. ادامه اين انيميشن را کريس مک‌کي کارگرداني مي‌کند و فيل لرد و کريستفور ميلر در نقش تهيه کننده در پروژه حضور خواهند داشت. و اما اين فيلم در لايه‌هاي پنهان خود چه پيامي براي بچه‌ها دارد؟ اثري که به نوعي مقابل فيلم هاي آخرالزماني هاليوود است که مي خواهند القا کنند يک نجات دهنده از غرب و با مختصاتي که آنها برايش تعريف مي کنند، ظهور مي‌کند. «لگو» اما جايگاه اين نجات بخش را به يک موجود معمولي تغيير مي دهد، مرد کوچکي که به مرور به اين باور مي رسد که مي تواند کارهاي مهمي انجام دهد. در هر حال اين سينماي غرب است که هر بار به شکلي و با يک تئوري خاص خود تصميم مي گيرد که چه کسي را به عنوان ناجي انتخاب و به مخاطبانش معرفي کند. اين نوع قهرمان سازي در حالي رخ مي دهد و در ذهن مخاطبان جا مي افتد که فلسفه وجود يک ناجي و قيام‌کننده مقابل ظلم و استبداد از اديان توحيدي و به ويژه از شرق بروز و ظهور يافته و نقطه اوج آن در دين اسلام و مذهب تشيع ديده مي شود. سينماي ايران به عنوان قدرتمندترين هنر - صنعت در جهان اسلام لازم است که آثاري با تفکر ايراني - اسلامي در اين زمينه ارائه کند.