ماجرای بامزه فرهاد آئیش برای هنرمند شدن
سینما اعتماد/ تیزر گفتوگو با فرهاد آئیش به مناسبت اجرای نمایش «گالیله»:
بین زندگی و هنرم مرزی نیست
فقط یک دوربین به خودم آویزان می کردم که توی خیابان دخترها ببینند من دوربین دارم هنرمندم...
همان روز اول که ثبت نام کردم استاد آمد اولین طرح من را دید گفت: بیا پولت را پس بگیر برو، بعد دید من گریه می کنم، خیلی احساساتی شدم؛ گفتم من خیلی دلم میخواهد نقاش شوم...توی جوانان تئاتری خودمان چیزهایی دیدم که کاملا قابلمقایسه است با اتفاقاتی که در غرب دارد میافتد و آدم را امیدوار میکند...
دلم میخواست هنرمند باشم. تلاش میکردم به جایی نمیرسیدم. یعنی خوب نبودم. همه چیز را خودم یاد گرفتهام.
زندگی دارد من را میبرد جلو.
ایرانی ها خیلی کم با نگاه یاد میگیرند.
من دیگر دل و دماغ کارگردانی به آن صورت ندارم. از ابتدا هم من نوشتن را قبل از هر چیز دوست داشتم .بعد بازیگری، بعد کارگردانی.