نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
سینما و چهره ها

نقدی تند بر فیلم جدید مهران مدیری/ بازی‌های مسخره!

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
نقدی تند بر فیلم جدید مهران مدیری/ بازی‌های مسخره!

فرهیختگان/ مهران مدیری یکی از مهم‌ترین چهره‌های سینما و تلویزیون در ایران بوده و تاکنون در گونه کمدی موفقیت‌های زیادی را به دست آورده است. مدیری برای دستیابی به این موفقیت‌ها تنها نبوده و تیم نویسندگانش بخش بزرگی از بار صعود این کارگردان به قله را به دوش کشیده‌اند و اگر قلم افرادی همچون پیمان و مهراب قاسمخانی، خشایار الوند، سروش صحت و حتی امیرمهدی ژوله در میان نبود بدون شک مدیری به این میزان از محبوبیت و اعتبار نمی‌رسید. از این حرف‌ها گذشته، «ساعت ۶ صبح» هم به مانند سلفش « ساعت ۵ عصر» یک شکست تمام‌عیار برای سازندگانش، به‌خصوص مهران مدیری به حساب می‌آید. فیلم قرار است داستان دختری به اسم سارا با بازی سمیرا حسن‌پور را برای ما تعریف کند که می‌خواهد برای ادامه تحصیل به کانادا برود ولی درست چند ساعت قبل از پرواز به اصرار دوستانش به میهمانی خداحافظی‌ای که آنها برای وی ترتیب داده‌اند می‌رود و درست در انتهای مراسم با ورود پلیس قضیه بیخ پیدا می‌کند و برنامه سارا برای سفر به کانادا به‌هم می‌ریزد. 
این ایده، ایده تمام بکری نیست ولی طبیعتا یک پرداخت درست و کارشده سینمایی می‌تواند از آن فیلمی کلیشه‌ای اما جذاب به مخاطب تحول دهد. «ساعت ۶ صبح» ورژن جدی‌تر «ساعت ۵ عصر» مدیری ا‌ست و جز تغییر لحن نه‌تنها هیچ کار خاصی روی آن برای بهتر شدن صورت نگرفته، بلکه فیلم به‌مراتب از نسخه به‌اصطلاح کمدی « ساعت ۵ عصر» هم ضعیف‌تر است. 
ایراد اصلی این فیلم آن است که مدیری به‌عنوان فیلمساز بیش از حد‌ خود و سوژه کارش را جدی گرفته است و همین جدی گرفتن بی‌اندازه موجب شده سوژه در مرحله پرداخت به حال خود رها شود و سرنوشت سارا و سفرش به کانادا از جایی به بعد برای مخاطب کمترین اهمیتی نداشته باشد.

یکی از دلایل جدی نگرفتن عاقبت سفر تحصیلی سارا در ساختمان روایت این اثر را می‌توان مقدمه طولانی فیلم در فصل میهمانی درنظر گرفت. ساعت ۶ صبح خیلی دیر آغاز می‌شود و ریتم یک‌دستی هم ندارد. شوخی‌های خنک و کم‌کارکرد افراد حاضر در میهمانی نفس فیلم را می‌گیرد و عملا برگ برنده مدیری در پرداخت داستان تا گره اصلی را به برگ بازنده و مهره سوخته بدل می‌کند. 
سارا وارد میهمانی‌ای که دوستانش ترتیب داده‌اند می‌شود، مدت زیادی به حرف‌های بی‌مزه و بی‌اهمیت می‌گذرد ولی هیچ کدام از افراد درون خانه بود و نبودشان در روند پیشبرد قصه موضوعیت پیدا نمی‌کند.

می‌شد دقایق بسیار کمتری را به این امر اختصاص داد و خیلی زودتر از آنچه ما شاهدش بودیم به اصل ماجرا که همان ورود پلیس به میهمانی‌، یعنی صحنه‌ای که زنگ در به صدا در‌می‌آید پرداخت ولی گویا برای مهران مدیری اشاره به دغدغه‌های طبقه متوسط بیشتر از خود اثر اهمیت داشته که مسائل بی‌ربط و باربط با ساختار روایی فیلمنامه را به این قبیل مسائل پیوند زده است؛ وگرنه هیچ دلیلی برای اشاره به این به‌اصطلاح دغدغه‌ها وجود نداشته است. 
معضل اساسی دیگر این فیلم ورود غیرمنطقی پلیس به میهمانی خداحافظی ساراست. همسایه‌ها به‌خاطر مزاحمتی که سر و صدای این میهمانی (کدام سر و صدا؟) برای آنها به‌وجود آورده با ۱۱۰ تماس می‌گیرند و ماموران فی‌الفور در محل حاضر می‌شوند و از در و دیوار خانه را به محاصره درمی‌آورند. اگر اتفاقات موجود در فیلمنامه را براساس شکل ظاهری آن در قالب یک فهم رئالیستی درنظر بگیریم، ورود پلیس به گودبای پارتی سارا نه‌تنها منطقی نیست، بلکه بسیار فضایی و تخیلی درنظر جلوه می‌کند. تو گویی انگار ذهن مهران مدیری به‌عنوان کارگردان و نویسنده اثر در ۳۵ سال پیش فریز شده و هیچ تکانی نخورده است، وگرنه چطور می‌شود که در قرن جدید هجری شمسی، نیروی انتظامی رفتاری شبیه به ماموران کمیته در دهه 60 داشته باشد؟ آن هم در شمال تهران که این میهمانی‌ها زیاد اتفاق می‌افتد و شکایات نسبت به آن، چندان برای پلیس اهمیت ندارد و در بهترین حالت تنها به خاطیان تذکر می‌دهند. درام می‌تواند در دورترین نقطه از ذهنیت مخاطب شکل بگیرد ولی همان هم باید منطق خود را داشته باشد و روی خلأ شکل نگیرد.

اگر قرار است پلیس به ماجرا ورود کند و نقطه اتکا و عزیمت درام را به‌وجود بیاورد باید براساس منطق درونی موجود در اثر این اتفاق رقم بخورد وگرنه هرکس می‌تواند با برخورداری از حداقل فهم نسبت به فیلمنامه‌نویسی و هنر نمایش به موفقیت در سینمای ایران دل خوش کند و وارد این کارزار شود. 
حرفی که مهران مدیری می‌خواهد به میانجی جهان‌بینی طبقه متوسط بیانش کند آنقدر برای این کارگردان مهم است که عملا پرداخت حوادث و اتفاقات موجود در ساختمان روایی و حتی بصری فیلمش را به هیچ می‌گیرد و مخاطبش را هم بازی می‌دهد. ولی فیلمساز حتی در بیان حرفش هم با لکنت مواجه است و نمی‌داند که از چه چیزی دفاع می‌کند. او قصد دارد از پلیس یک چهره منفی بسازد تا مظلومیت طبقه‌اش را جار بزند، اما پلیس فیلم ساعت ۶ صبح بیش از آنکه ضدقهرمان قصه مدیری باشد، فرد بی‌دست‌وپا و ابلهی است که حتی از انجام ماموریت خودش هم موفق بیرون نمی‌آید و اسیر شخصی دست‌وپا‌چلفتی‌تر از خودش می‌شود.

حتی ورود مدیری به ماجرا در یک‌سوم پایانی فیلم هیچ کارکرد خاصی ندارد؛ او نه جلوه‌ای مصلح و انسان‌مدارانه از خودش نشان می‌دهد و نه با انجام یک عملیات محیرالعقول گره نهایی را باز می‌کند. درنهایت عشق و علاقه مهران مدیری برای قرار گرفتن در متن تصویر و نمایش خود به‌عنوان حلال مشکلات باعث شده تا نه‌تنها فیلمنامه از مسیر منحرف‌شده خود نجات پیدا کند، بلکه با ورود به گل و لای قدم از قدم برندارد. 
مهران مدیری پس از مجموعه تلویزیونی مرد دوهزار‌چهره در سراشیبی سقوط قرار گرفته و تنها با حضور پرترافیک در رسانه ملی تلاش کرده تا از یادها نرود و از اعتبار گذشته‌اش استفاده کند. آنطور که پیش‌بینی می‌شود ساعت ۶ صبح در اکران عمومی به فروش خوبی دست پیدا نمی‌کند چون نه به اندازه کمدی‌های بفروش بازیگر چهره و شناخته‌شده دارد و نه می‌تواند در دل سینمای جدی راهی برای خود باز کند. فیلم نمی‌فروشد ولی مدیری باز هم با سرمایه بیشتر فیلم می‌سازد و کار می‌کند و در درون سینمایی که هنوز تبدیل به صنعت نشده کارش را ادامه می‌دهد و هیچ‌کس هم نمی‌تواند فیلمساز را به‌خاطر نفروختن فیلم‌هایش مورد بازخواست قرار دهد! 

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره