نماد آخرین خبر
  1. برگزیده
سینما و چهره ها

رسانه ملی چرا مساله فقر را نمایندگی نمی‌کند؟

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
رسانه ملی چرا مساله فقر را نمایندگی نمی‌کند؟

فرهیختگان/ حتما برخی از مخاطبان این یادداشت درباره استقبال از سریال «انتهای شب» مطالبی را مطالعه کرده‌اند یا خودشان مخاطب این سریال بوده‌اند. پرسشی که درباره چرایی استقبال از این سریال مطرح می‌شود، پاسخی ساده دارد. انتهای شب، نماینده طیف وسیعی از طبقات متوسطی بود که در بحران‌های دهه 90 مجبور به کوچ از مراکز شهر به حاشیه شهر شده بودند. به‌نوعی این سریال نماینده فقر جدید است که در کلانشهر‌های ما شکل گرفته است. فقر جدیدی که این‌بار مربوط به دهک‌های پایینی بوده و همیشه در موقعیتی ثابت نیست. طبق آمار در دهه 90 دهک‌های 4، 5، 6 و 7 به‌طور عجیبی در سیالیت قرار داشته‌اند به‌نوعی که با هر شوک اقتصادی و افزایش تورم ‌جابه‌جایی وسیعی بین این دهک‌ها به ‌وجود آمده است. به‌طور مثال فردی که سال‌‌ها در دهک 6 خودش را تعریف می‌کرده است به جهت اتفاقات پرسرعتی که در حوزه مسکن روی داده و تورم‌هایی که به‌صورت پیاپی شکل گرفته در کمتر از چند سال به دهک 4 یا 3 تنزل پیدا کرده است. حال چنین فردی دیگر نمی‌تواند به مدل سابق خود زیست کند و مجبور است با تغییر و جابه‌جایی محیط زندگی یا تحمل فشار‌های روانی زیاد خود را در منطقه مرزی بین فقر و طبقه متوسط حفظ کند. این وضعیت جدید را تا حدودی سریال انتهای شب نمایندگی می‌کند و چون به‌لحاظ تجربه و میدان، بسیاری با این وضعیت زیست می‌کنند این سریال می‌تواند جامعه هدفش را پیدا کند و اثرگذاری خود را هم به همراه دارد. 
اما رسانه ملی که حدود سه سال با شعار تحول شروع به کار کرده است در این لحظه دقیقا چه ایده‌ای را نمایندگی می‌کند و از چه مفهومی از فقر دفاع می‌کند؟ به نظر می‌رسد آنچه در رسانه ملی در جریان است به‌نوعی عدم‌شناخت محیط جدید و تحولات اجتماعی در حوزه فقر و مساله فقرزدایی است. اگر بخواهیم دسته‌بندی در دهه‌های مختلف را نسبت به وضعیت رسانه‌ای و سینمایی کشور در حوزه فقر داشته باشیم، با سه مدل روبه‌رو هستیم: 
1. فقر فضیلت: دهه 60 تقریبا گفتار و گفتمان مستضعفین دست بالا را به خود اختصاص داده بود و بازنمایی مساله فقر در این دوره به‌نوعی نشان داد وضعیت فقر به فضیلت و آگاهی تعبیر می‌شود و سوژه‌های انسان فقیر در آن دوره نماد انسان‌های آگاهی بودند که فقر مانع از درک و فهم سیاسی و اجتماعی آنها نشده بود و این گفتار هرچند گفتاری مطلوب در دهه 60 بود اما با پایان جنگ و با شروع دوره سازندگی در کشور دچار پارادوکس شد و دیگر فقر فضیلت معرفی نمی‌شد. به‌نظر می‌رسد این روایت هم از اساس به‌علت فهم نادرستی که از ایده مستضعفین امام‌خمینی(ره) شکل گرفته و رواج پیدا کرده بود، خیلی زود به حاشیه رفت.
 2. فقر تهدید زندگی: با شروع دولت سازندگی و با سرعتی که در شکل ایده عبور از جنگ صورت گرفت بود و به پیروزی گفتاری مبنی‌بر توسعه سیاسی و دولت اصلاحات منجر شد. همچنین موجب آن شد طبقه متوسط شهری در حدود کمتر از دو دهه شکل بگیرد که حالا فقر و انسان فقیر را نوعی تهدید زندگی بازنمایی می‌کردند. اوج این روند در سینما را اصغر فرهادی نمایندگی می‌کرد که مخاطب خود را هم به همراه داشت، به‌طور مثال فیلم‌های «چهارشنبه‌سوری»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» همه درمورد سوژه‌های فقر است که مانع از زندگی انسان‌های طبقه متوسط هستند. در این لحظه مشخص است بازنمایی انسان فقیر دچار تحولی شده که اتفاقاتی مثل وقایع 88 و پیروزی مجدد گفتار شبه‌اصلاح‌طلبی در سال 92 را می‌توان ادامه فهم همین دگردیسی قلمداد کرد.
3. فقر آسیب اجتماعی: با شروع دهه 90 و ظهور پلتفرم‌های متعدد و افزایش مشکلات اجتماعی، فقر در این دهه در تمامی آمار‌ها افزایش پیدا کرد و دیگر انسان فقیر پنهان‌شدنی یا فردی در گوشه‌ای از شهر نبود. حالا شکل و شمایل فقر به همه افراد نزدیک شده و در چنین اتمسفری بود که گفتاری قصد داشت برای سازماندهی شهری، فقر را نوعی آسیب اجتماعی معرفی کند که مانع از سازماندهی شهری شده است. در سینما فیلم‌های «متری شیش و نیم»، «ابد و یک روز» و «مغز‌های کوچک زنگ‌زده» را می‌توان نماینده این فرم از فهم اجتماعی توصیف کرد. این فیلم‌ها قصد داشتند به مخاطب نشان دهند فقر مساله‌ای است که حالا باید در شهر با آن زندگی کرد یا به‌نوعی فقر آسیب جدیدی است که نمایان شده است و باید برای رفع آن تلاش کرد. این روایت از فقر، به ‌شدت تقلیل‌گرایانه و رمانتیک بود و بیش از آنکه به چرایی مکانیسم فقر توجه کند، فقر را تماشایی جلوه داده بود تا فقط ایده خیریه‌گرایی یا دلسوزی‌های رمانتیک را ترویج کند، مشابه همان اشتباهی که فرهادی در دهه 80 صورت داد و تصور می‌کرد انسان‌های فقیر نوعی تهدید هستند و باید فقیر‌زدایی به سبک خشن را به تصویر بکشد. 
حال در چنین شرایطی و با درک تحولاتی که در ساختار اجتماعی و سینمایی به‌عنوان نمادی از وضعیت شکل گرفته و براساس گزارش‌های رسمی، فقر بعد از پاندمی کرونا و شوک ارزی افزایش یافته است رسانه ملی به‌عنوان پیشران رسانه کشور باید از چه زاویه‌ای و با چه ایده‌ای نمایندگی را شکل دهد؟ آنچه مشخص است رسانه ملی در سه سال اخیر درکی از تحولات اجتماعی نداشته و با شعاری که در حوزه عدالت رسانه‌ای داراست باز هم نمی‌داند چگونه فقر و فرودستان را نمایندگی کند و درگیر کلیشه‌ها شده که به نظر می‌رسد دو مساله در این لحظه واضح است؛ مساله ابتدایی مصرف ایده فقر و فرودست است. طی سه دهه گذشته همیشه از زبان فقرا و فرودستان حرف زده شده و روایتی را برای آنها شکل داده‌اند که قابل مصرف باشد. روزی فقر، فضیلت است و تقدیس می‌شود روزی تهدید زندگی است و روز دیگر آسیب اجتماعی است و هیچ‌گاه بیرون از دایره مصرف در باره‌ فقر و فقرا بحثی نشده و رسانه ملی باید بتواند از مصرف فقرا و فرودستان جلوگیری کند. 
مساله بعدی روایت فرادستان برای فرودستان است که سال‌هاست باب شده است و قصه خود فرودست، انسان فقیر، زندگی و ذهنیت او چیست؟ آنچه درباره فرودستان و فقرا مدام در رسانه ملی تا دیگر رسانه‌ها بیان می‌شود، فهمی است که فرادست یا فردی که قصد دارد فرودست را ابژه کند، بیان می‌شود. این دقیقا مصداق طرد فقرا و فرودستان است و آنچه باعث بازتولید مکانیسم فقر می‌شود همین است؛ چراکه هیچ رسانه‌ای فرودست را از زبان خودش نمایندگی نمی‌کند. به‌نظر می‌رسد رسانه ملی باید به‌جز دقت در باب دو مساله آخر که بیان شد به راه طی شده‌ای که تا امروز تکرار شده است هم تاملی کند. در رسانه ملی اما بعد از گذشت سه سال، هیچ ایده و تفکری از تغییرات بنیادی که در سطح اجتماعی شکل گرفته است، دیده نمی‌شود. این فرم با گفتاری که قرار است از فقر و فرودستان دفاع کند، ‌این مساله را روشن می‌کند که رسانه ملی در این هدف‌گذاری خود یا دقت نظری نداشته یا فهمی از وضعیت متاخر در این لحظه برای او شکل نگرفته است. امید است در عصری که فرودستان هیچ نماینده رسانه‌ای ندارند، رسانه ملی بتواند از این انسان‌های عزیز دفاع کرده و حق آنها را به مطالبه فکری و سیاستگذارانه تبدیل کند.  

نویسنده: سیدجواد نقوی

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره