نگاهی به سریال پُر سوز و گداز تلویزیون/ کمی آرامتر!
هفت صبح/ 54 شب همراه سریال «طوبی» شدیم و در نهایت قصه آن، هفته پیش به پایان رسید. این سریال را سعید سلطانی کارگردانی کرده و فیلمنامهاش را حسین امیرجهانی براساس کتاب «اربعین طوبی» نوشته است؛ کتابی به قلم محسن امامیان. البته در برگردان رمان به سریال، تغییراتی در شیوه روایت و سرنوشت شخصیتها اعمال شده. در گزارش امروز نگاهی داریم به سریال «طوبی».
مورد اول| روایت
داستان از جایی شروع شد که طوبی به همراه خانواده یک زندگی خوش و خرم داشتند. پای پدر بهطور ناخواسته به یک اتفاق باز شد و ساواک او را تعقیب کرد و در نهایت کشته شد. ماجرا این است که فخرالدین از عراق با یک نامه آمده بود که لیستی از کسانی که حکومت پهلوی قصد اعدام آنها را داشت، در آن نوشته شده بود. با مرگ پدر خانواده، همسر و سه دختر او آواره شدند.
طوبی نیز مجبور به اقامت در عراق شد و در نهایت با فخرالدین ازدواج کرد. خوشبختیاش در کشور همسایه دوام نیاورد و ضمن افتادن فرزند خردسالش در رودخانه، جدایی از پری (خواهر میانی که او هم در عراق ازدواج کرد)، به زندان افتاد، بیمار شد و سختیهای فراوانی را به جان خرید. «طوبی» شروعی خوب نداشت و داستان کند و کشدار پیش میرفت. هرچند در چند قسمت ریتم تند شد و قابل قبول بود. شیوه مواجهه سریال با اتفاقات هم اغلب سادهانگارانه بود و این چیزی نیست که مطلوب مخاطب سختپسند باشد. هرچند روایت سوزناک این ملودرام، همانی است که همچنان طیفی از مخاطبان را درگیر میکند.
مورد دوم| تلخیها
وجه مشترک انتقادات از «طوبی» تلخی و خشونت آن است. حتی خیلیها عقیده دارند این سریال از «ستایش» دیگر ساخته سعید سلطانی، غمبارتر بوده. فقط چند قسمت ابتدایی و چند قسمت میانی، توام با یک زندگی سرخوشانه بود و بعد از آن نوبت به بیچارگی رسید. سرآغاز این اتفاق قتل پدر مهربان خانواده بود و در ادامه ماجراهای دیگر رخ داد؛ مثل سقوط نوزاد در رودخانه، تن دادن اجباری طوبی به ازدواج دوم و مصلحتی همسر، سوز و گداز او در فراق خواهران، مرگ مادر همراه با اشک و اندوه فراوان، کشته شدن همسر و تنها ماندن در کشور غریب، از دست دادن یک زندگی باشکوه و گذران ایام با سختی، افتادن به زندان و تحمل رنجهای بیشمار، ابتلا به بیماری سرطان و ...
طبعا تماشای این اتفاقات نتیجهای نداشت جز تزریق غم و غصه به مخاطب. همان ایرادی که هفته پیش اشاره کردیم سریالهای فعلی خانگی از آن برخوردارند. تازه، «طوبی» خشونت و قتل هم زیاد داشت. باورتان میشود در تلویزیون صحنهای به نمایش در آید که پدری عراقی روی فرزندش اسلحه بکشد تا موقعیت خودش در حزب بعث تثبیت شدهتر شود؟ گیریم که اصل ماجرا واقعی است؛ آیا نیاز به نشان دادن این خشونت هست؟ سریال باز هم قتل داشت و پیشتر اشاره کردیم از این منظر چیزی شبیه سریال «زخم کاری» است.
مورد سوم| بازیها
نقطه قوت سریال «طوبی» بازیهای آن است. شبنم قربانی در نقش طوبی عملکردی خوب داشت و توانست شمایل شخصیت از جوانی تا میانسالی را درست و اصولی به تصویر بکشد. امین زندگانی در نقش فخرالدین، همسر طوبی هم به اندازه مقابل دوربین حاضر شد. سودابه بیضایی در قامت آنیه تحسینها را برانگیخت. او همان کسی است که برای نجات فخرالدین حاضر شد زن دوم او شود.
با این حال زندگی خود را داشت و جوانیاش را صرف عشق یکطرفه کرد. بهترین اتفاق قسمت آخر هم مربوط به بازی اوست که با دیدن وصال دوباره فخرالدین و طوبی اشک در چشم و لبخند بر لب داشت. حق سودابه بیضایی بیش از جایگاه فعلی است. پرویز فلاحیپور در اغلب قسمتها مواجههای کلیشهای با شخصیت شیث داشت.
در چند قسمت آخر اما هنر بازیگری خود را به رخ کشید و برگردان کاراکتری زخمخورده، پشیمان و افسرده شد. انتخاب هومن برقنورد برای نقش پدر طوبی از اساس درست نبود و این شخصیت نتوانست حس همراهی مخاطب را برانگیزد. مهدی سلوکی در یک نقش منفی هم ناموفق عمل کرد. بازی دیگران بهویژه جوانها هم عاری از ایراد فاحشی بود.
مورد چهارم| هندیبازی و خوشبختی
یکی از ضعفهای «طوبی» گرهگشاییهای غیرقابل باور بود. مثلا پسر طوبی عاشق سحر دختر جهانگیر (مامور ساواک) شد و در حالی که میرفت همه چیز خراب شود، سحر اعتراف کرد که جهانگیر پدر واقعیاش نبوده! فخرالدین تیر خورد و خبر آمد کشته شده اما جانسخت بود و نمرد! همسه اعتراف کرد خودش قاتل همسرش (شیث) بوده و پری بعد از سالها از عذاب وجدان خلاصی یافت.
طوبی یکی از کلیههایش را به نامزد حمود داد و مشخص شد سرطان نگرفته! همچنین پسرش را پس از 30 سال زنده دید. دیبا به حرف طوبی گوش داد و با همسرش مهربان شد و بار دیگر ازدواج خواهند کرد. حمود (محمد رشنو) فهمید عمویش درباره طوبی دروغ گفته و در حرکتی محیرالعقول خود را از بند نجات داد و با کمک یوسف و مصطفی بمب را به محلی امن بردند!