انتقاد تند منتقد شناخته شده از اُفت آثار «مهران مدیری»
سینما دیلی/ حسین لامعی، کارگردان و مستندساز، نویسنده و تهیهکننده شناخته شده در یادداشتی در مورد افت مهران مدیری در ساخت آثار طنز نوشت:
یک- «مهران مدیری»؛ از برترین کمدیسازانِ تاریخِ تصویرِ ماست. فانتزیسازِ درجه۱ ؛ و نمادسازی باهوش و سطحِ بالا. ولی سالهاست؛ دیگر همچو سابق نیست. آثارش حتی نزدیک به سابق نیست. دیگر همچو «مَردِ هزارچهره» نمیسازد. دیگر خبری از «قهوه تلخ» و «شبهای بَرره» نیست. و حتی به نزدیکیِ «نقطهچین» و «باغ مظفر» نمیرسد. این؛ سقوطیست که بیش از ۱ دهه دامنگیرِ اوست...
دو- سریال «ویلای من» چه بود؟ «عطسه» چه بود؟ «شوخی کردم» چه بود؟ کسی حتی اسمِ اینها به یادش نیست. هر ۲ فیلمِ سینماییاش هم؛ سرد و مصنوعی؛ کمجان و ناتوان. برنامههایش هم، یکی از یکی بدتر... هرچند سریالِ «هیولا» و بخشهایی از «دورهمی»؛ متفاوت از آثارِ این دههاش بود؛ اما مسیرِ کلّیاش: آشکارا سقوط است. سقوطی که هر سال؛ شدتِ بیشتر گرفته. با ساختِ برنامههای دِیمی و دَمِ دستی همچو «اسکار»؛ یا بازی در آثاری همچو «پدر گواردیولا»! و اوجِ فاجعه هم که سریالِ جدیدش؛ «قهوهی پدری».
سه- با همه این حال؛ همهجا به او جایزه میدهند! و برای همه کارهاش، سوت و کف میزنند! مهم نیست چه کاری؛ هر کاری! به او «تندیسِ بهترین» میدهند!... در همه این سالها، در رسانهها، حتی اندازه انگشتانِ ۱ دست، نقدِ آثارِ مدیری نیست. همه حامیاند! همه شیپورچی!..
چهار- در سقوطِ مدیری؛ همانقدر که او مقصّر است؛ «رسانه» هم مقصّر است. رسانهای که به جای حقیقت؛ فقط مَجیزَش گفت. برای استوریشدن توسطِ مدیری و تیمِ او و ویو گرفتن؛ یا برای پولِ آگهی... همه میبینند سقوط را؛ اما نمیگویند. اگر میگفتند، کار به «گل یا پوچ» نمیرسید. و از فیلمِ مَعیوبِ «۵ عصر»؛ به فاجعهی «۶ صبح» نمیرسید. و تازه گمان نمیکرد هر ۲ شاهکار است!.. حتی در اطرافِ مدیری؛ همه دستبوسَند! وگرنه سرِ صحنهی «ساعت ۶ صبح»؛ یکی به او میگفت: بازیاش فاجعهست. اصلا غلط بازی میکند. همه «شخصیت» بازی میکنند؛ او «تیپ» بازی میکند! همانطور که در «قهوه پدری»؛ همه «فانتزی» بازی میکنند، اما ژاله صامتی «رئال»! یعنی در کارهای جدیدِ مدیری؛ دیگر حتی بازیها ۱ دست نیست!.. با این حال؛ هنوز رسانهها و فستیوالها؛ کف میزنند و جایزه میدهند!..
پنج- پادشاه؛ لُخت است ولی هر سال: «تندیس بهترین لباس» را میگیرد! و این فاجعهایست فراگیر... در موسیقی هم چنین است. در ورزش؛ سیاست و همهجا... «رسانه» که باید چشم همه را باز میکَرد؛ چشم همه را میبَندد! و در مملکتی که رسانه بیمار است؛ همهچیز بیمار است.