فیلمهای الهامبخش بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما چه بودند؟
فیلم نت نیوز/ فیلمهای مورد علاقه کارگردانان بزرگ تاریخ سینما، دریچهای به جهانبینی و ایدههای سینمایی آنها هستند و راهنمایی برای اینکه دنیای آنها را بهتر بشناسید.
وقتی نام هر کارگردانی به میان میآید، تصویری از ذهنمان میگذرد: فردی خلاق و پرشور که دنیایی را در قاب تصویر میسازد. کارگردانان بزرگ، هر کدام با دنیایی متفاوت به سینما جان میبخشند. از تارانتینو با دیالوگهای جذاب و ارجاعاتش به فیلمهای کلاسیک، تا نولان با پیچیدگیهای ذهنی آثارش، هر کارگردانی سبک و سیاق منحصر به فردی دارد، اما این همه خلاقیت از کجا میآید؟ وقتی به فیلمهای مورد علاقه آنها نگاه میکنیم، به دنیای الهامبخش آنها قدم میگذاریم و میبینیم که چه آثاری بر آنها تاثیر گذاشته است. پس بیایید نگاهی به فیلمهای مورد علاقه بزرگترین کارگردانان تاریخ سینما داشته باشیم.
مارتین اسکورسیزی: عاشق سینما، نابغه روایت
مارتین اسکورسیزی، آنطور که خودش میگوید، نه فقط فیلم میسازد، بلکه عاشق سینماست؛ آنقدر عاشق که سینما در جان و خونش ریشه دوانده است. او را با آثاری چون «رفقای خوب» و «راننده تاکسی» میشناسیم؛ آثاری که در آنها شخصیتهایی پیچیده و تکنیکهایی نوآورانه در هم تنیده شدهاند.
یکی از بزرگترین کارگردانان الهامبخش اسکورسیزی، اورسن ولز و فیلم بینظیرش «همشهری کین» است. نوآوریهای روایی و تکنیکی این فیلم، تاثیر عمیقی بر جهانبینی سینمایی اسکورسیزی گذاشته است اما علاقه او تنها به سینمای هالیوود محدود نمیشود. فیلمهایی چون «داستان توکیو» و «هفت سامورایی» نیز در فهرست مورد علاقه او دیده میشوند. این آثار به اسکورسیزی آموختهاند که شخصیتها را چگونه پیچیدهتر کند و به روایتهایش عمق بیشتری ببخشد.
کریستوفر نولان: ذهنپردازی در سینما
کریستوفر نولان، کارگردانی که با آثاری چون «تلقین»، «پرستیژ» و سهگانه «شوالیه تاریکی» به شهرتی جهانی دست یافته، به واسطه روایتهای پیچیده و پرسشبرانگیز خود شناخته میشود. نولان در آثارش به کاوش در اعماق ذهن انسان، ماهیت واقعیت و مرزهای حافظه میپردازد.
فیلمهایی همچون «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» و «بلید رانر» به عنوان منابع اصلی الهام نولان شناخته میشوند. این آثار کلاسیک بر شیوه روایتگری نولان تأثیر شگرفی گذاشتهاند و او را به سمت خلق دنیایی پیچیده و پر رمز و راز سوق دادهاند.
فیلم «خط باریک قرمز» ساخته ترنس مالیک نیز تأثیر قابل توجهی بر نولان داشته است. نولان تکنیکهای خاص این فیلم را در ساخت «ممنتو» به کار گرفت تا بتواند پیچیدگیهای حافظه را به تصویر بکشد. همچنین، تحسین نولان از آثاری مانند «سولاریس» و «جنگ ستارگان» نشاندهنده علاقه او به ژانر علمیتخیلی و عناصر سورئال است؛ عناصری که به طور برجستهای در تمامی آثار او دیده میشود.
دیوید لینچ، نقاش رویاهای تاریک
دیوید لینچ، کارگردانی است که با روایتهای سورئال و اغلب آزاردهندهاش، جهان سینما را به چالش میکشد. سبک منحصر به فرد او، ریشه در علاقهاش به آثاری چون «هشت و نیم» فلینی و «سانست بلوار» وایلدر دارد؛ فیلمهایی که به اعماق تاریک و پیچیده روان انسان میپردازند.
لینچ نیز در آثارش مانند «مخمل آبی» و «جاده مالهالند»، با بهرهگیری از نمادها و تصاویر مبهم، به کاوش در ناخودآگاه و جنبههای تاریک وجود انسان میپردازد. تاثیر فیلم «پنجره عقبی» هیچکاک بر او نیز آشکار است؛ لینچ با الهام از این فیلم، توانایی بالایی در ایجاد فضای محدود و پر از تعلیق دارد.
به عبارت دیگر، دیوید لینچ با آثارش، ما را به سفری به اعماق روان میبرد؛ سفری که هم هیجانانگیز است و هم آزاردهنده. او با زبان سینما، رویاها، کابوسها و ترسهای پنهان ما را به تصویر میکشد.
اسپیلبرگ: شاعر سینمای حماسی
استیون اسپیلبرگ، کارگردانی که با فیلمهای حماسی و احساسیاش شناخته میشود، تحت تاثیر عمیق فیلم «لورنس عربستان» قرار گرفته است. این فیلم کلاسیک، الهامبخش اسپیلبرگ برای خلق دنیای سینمایی گسترده و پرجزئیات بوده است. همانطور که در فیلمهای «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان» میبینیم، اسپیلبرگ به استفاده از مناظر وسیع و حماسی برای روایت داستانهای بزرگ علاقهمند است. او همچنین به آثار کلاسیک مانند «همشهری کین»، «۲۰۰۱: ادیسه فضایی» و «جویندگان» ارادت خاصی دارد و تاثیر این فیلمها را میتوان در توجه او به روایتهای پیچیده و زیباییشناسی بصری بینظیر مشاهده کرد.
کوئنتین تارانتینو؛ قصهگویی که سینما را میپرستد
کوئنتین تارانتینو نه تنها عاشق سینماست، بلکه در خلق دنیای سینمایی خودش هم استاد است. او با آثاری چون «داستان عامهپسند» و «بیل را بکش» خودش را بهعنوان یکی از مهمترین فیلمسازان معاصر معرفی کرد. تارانتینو از سینما الهام میگیرد؛ از وسترنهای کلاسیک گرفته تا فیلمهای سیاهپوستانه دهه ۷۰. علاقه او به فیلمهایی مثل «ریو براوو»، راننده تاکسی و خوب، بد، زشت نشان میدهد که چقدر به داستانهای شخصیتمحور و صحنههای پرتنش علاقهمند است.
وس اندرسن: دنیایی رنگارنگ و عجیب
وس اندرسن، کارگردانی که با آثاری چون «هتل بزرگ بوداپست»، «راشمور» و «پادشاهی طلوع ماه» شهرت جهانی یافته است، دنیایی تصویری منحصر به فردی خلق کرده است؛ دنیایی پر از رنگهای زنده، تقارنهای دقیق و شخصیتهایی عجیب و دوستداشتنی.
سبک خاص اندرسن، با الهام از سینمای کلاسیک سیاه و سفید و آثار کارگردانان بزرگ اروپایی، به ویژه شوهی ایمامورا با فیلمهایی چون «خوکها و کشتیهای جنگی»، «زن حشره» و «نیات قتل»، شکل گرفته است. او بارها تأکید کرده که فیلم «بچه رزماری» نیز تأثیر عمیقی بر او گذاشته است؛ فیلمی که با فضای وهمآلود و روایتی پر اضطراب، ویژگیهایی را به نمایش میگذارد که اندرسن با مهارت در آثار خود به کار میگیرد.
در آثار اندرسن، ما با دنیایی روبهرو هستیم که همزمان رنگارنگ و عجیب است؛ دنیایی که در آن واقعیت و خیال در هم میآمیزند و شخصیتها با دغدغههای عمیق انسانی دست و پنجه نرم میکنند.
جوئل و اتان کوئن: برادران تاریخساز
جوئل و اتان کوئن برادران نابغهای هستند که با درهمآمیزی بینظیر ژانرها، طنز تلخ و شخصیتهای پیچیدهای که گویی از اعماق روح آدمی بیرون کشیده شدهاند، جایگاه ویژهای در تاریخ سینما دارند. از فارگوی ماندگار تا «جایی برای پیرمردها نیست» که همچون بمبی در سینما منفجر شد، فیلمهای آنها همواره غافلگیرکننده و بدیع هستند.
فیلمهای الهامبخش اصلی آنها، «شکارچی شب» و «مرد سوم» است؛ آثاری که در آنها شخصیتهایی با عمق اخلاقی مبهم و روایتی پیچیده و جذاب به تصویر کشیده شده است. علاقه این دو برادر به ژانرهای وسترن و نوآر نیز در فیلمهایی چون «شهامت واقعی» و «عبور از میلر» به وضوح دیده میشود.
نتیجهگیری
فیلمهای مورد علاقه کارگردانان، تنها فهرست تاثیراتی که از سایر فیلمها گرفتهاند نیستند بلکه پنجرهای رو به روح خلاقانه آنها هستند. این فیلمها نشان میدهند که چه چیزی آنها را به خلق آثار جدید و جذاب واداشته است. علاقه وس اندرسون به سینمای سبکدار اروپایی، برادران کوئن به فیلمهای نوآر، کریستوفر نولان به فلسفه و اسپیلبرگ به داستانهای حماسی، همگی به شکلگیری چشمانداز سینمایی امروزی کمک کرده است. این کارگردانان با الهام از فیلمهایی که مرزهای سینما را جابهجا کردهاند، به دنبال خلق آثاری هستند که با مخاطب ارتباط عمیقی برقرار کند.