اظهارات متفاوت سعید حدادیان درباره «پایتخت»، «ماه عسل» و «جوکر»
فرهیختگان/ شبی یا روزی گوشی محسن تنابنده زنگ خورده و سعید حدادیان پشت خط از او برای ساخت سریال «پایتخت» تشکر کرده است. دو نفری که مطمئناً هیچ ربطی به هم پیدا نمیکنند اما مداح معروف بر خود لازم دانسته به خاطر یک حرکت اجتماعی و به گفته خودش دینی درست از یک نویسنده و بازیگر تشکر کند. قرار نیست از جزئیات این مکالمه حرف بزنیم که حتماً جز آن دو نفر، شخص دیگری از این موضوع خبر ندارد. اما دو نکته مهم در این صحبتها وجود دارد که نمیتوان به راحتی از کنارش گذشت و در این یادداشت نقطه اصلی را روی همین دو نکته میگذاریم.
1- سعید حدادیان در مراسمی که برای اختتامیه جایزه کتاب مداحان مؤلف برگزار شده، صحبتهایش را به سمت اثرگذاری کار دینی میبرد و از نقش مداحان در تعلیم و تربیت صحبت میکند. در بخشی دیگر باز هم از کار اثرگذار میگوید و از همه کسانی که در حوزه دین فعالیت میکنند یا به قول خودش فکر و نگاه مشترک با او دارند، خواستهای دارد. خواستهای که طبیعتاً در شرایط فعلی جامعه میتواند مؤثر باشد. «من بعدِ ساخت پایتخت به محسن تنابنده زنگ زدم و از او تشکر کردم. ما باید قدردانی از کارهای خوب هم داشته باشیم. محسن تنابنده هم گفت فقط چهار نفر به من زنگ زدند؛ یکی شما، ابراهیم حاتمیکیا، رخشان بنیاعتماد وگوگوش!» خیلیها در فضای رسانهای فقط به همین تکه آخر و 4 نفری که او اسمش را برده بود، پرداختند درحالیکه دال مرکزی حرفهای او به نکاتی دیگر برمیگردد؛ کار خوب و اثرگذار. حتماً حدیث حضرت علی(ع) را شنیدهاید اما بد نیست در این مجال باز هم آن را تکرار کنیم: «اُنظُر إلی ما قالَ و لاتَنظُر إلی مَن قالَ؛ به گفته بنگر نه به گوینده آن.»
اگر همین حرف را بپذیریم، دیگر حواشی شکلگرفته پیرامون تشکر حدادیان از تنابنده مورد توجه قرار نمیگیرد. البته محسن تنابنده هم تشکر حدادیان از خودش را تکذیب نکرد و در واکنش به آن حرفها گفت: «من در هیچجایی نگفتهام که فقط ۴ نفر به من زنگ زدهاند. اغلب اهالی فرهنگ و هنر و مردم کوچه و خیابان، هر وقت با من مواجه شدهاند، نسبت به سریال پایتخت لطف داشتهاند.» همین نشان میدهد که حرف حدادیان غلط نبوده است. در اوضاعی که برخی تجمعهای هماهنگشده یا نشده را علیه رئیسجمهور برگزار میکنند و هرآنچه دلشان میخواهد، میگویند و یا در شبکههای اجتماعیشان به دنبال استعفای رئیسجمهورند، حالا یک نفر با تفکر انقلابی حرفی را میزند که اکثریت جامعه آن را میگویند؛ او از جامعه حزباللهی و متدیّن میخواهد از کار خوب حمایت و تشکر کنند، حتی اگر بیرون از دایره خودشان است. این دقیقاً همان چیزی است که این روزها به آن احتیاج داریم.
2- «حدود ۱۰ سال برنامه ماه عسل را در بهترین زمان سال، برای ۳۰ شب تولید کردند و امروز کار آنها به «جوکر» رسیده است. برای این افراد با چه هدفی هزینه شد؟» این بخش دیگری از حرفهای سعید حدادیان است که مورد بحث در فضای مجازی قرار گرفت. قبل از پرداختن به این موضوع، کمی به عقب برگردیم. به زمانی که احسان علیخانی در تلویزیون برنامه «ماه عسل» میساخت. برنامهای که بعد از تمام شدنش همه شبکهها به سراغ تولید مشابه آن رفتند و هنوز که هنوز است از روی آثار او مشق مینویسند. دوباره برگردیم به همان حرفهای حاشیهای این چند روز اخیر. اگر قصد حدادیان نقد مصلحانه است، بد نیست که کمی لبه تیز انتقادش را تغییر دهد. ممکن است همه ما به برنامه جوکر و برخی قسمتها و مدل عملکرد و انتخاب احسان علیخانی نقد داشته باشیم و به همه وجوه این برنامه بپردازیم؛ اما بیاید لبه این نقد را کمی تغییر دهیم.
وقتی او توصیه میکند کار خوب را ببینید، در این مصداقش هم میتواند نگاه انتقادآمیزش را غیر از سازنده جوکر به سمت کسانی ببرد که در دور شدن او از تلویزیون تأثیرگذار بودند. باز هم باید تأکید کنم نقد داشتن به یک برنامه حق هرمخاطبی است اما در اینجا نقد فقط به احسان علیخانی برنمیگردد. او در زمان حضور در تلویزیون، برنامههایی را ساخت که همچنان ایدهاش مورد توجه است و همه به سمت ساخت چنین برنامههایی میروند. وقتی به سراغ ساخت «عصر جدید» رفت، برایش استعدادیابی و در کنارش ایجاد برنامهای که مردم را سرگرم کند، در اولویت بود. بارها در همین صفحات روزنامه گفتهایم که سرگرمی در تلویزیون اهمیت بالایی دارد و البته تعریف و جایگاه سرگرمی، مانند سدههای قبل نیست. اوقات فراغت الزاماً بهمعنی اوقات بیکاری نیست و این چیزی است که در تحولات اجتماعی و اقتصادی جوامع بهوضوح شاهدش بودهایم. عصر جدید نه شبیه به مسابقه محله و نه شبیه به برنامههای استعدادیابی جدی با موضوعات تخصصی بود. سرگرمی در این برنامه مسئله مهمی قلمداد میشد و اتفاقاً در دل همین سرگرمی است که پیام بهخوبی و صحیح منتقل میشود.
برای همین است که سعید حدادیان وقتی از ماه عسل و رسیدن به جوکر میگوید، اول باید به این موضوع توجه کند که چطور راه برای برنامهسازی مانند علیخانی در تلویزیون به بنبست رسید و او مجبورشد تا خانهاش را تغییر دهد و به فضای نمایش خانگی برود. بارها گفتیم که سرگرمی لازمه رسانه جمعی است. بیننده حرفهای تلویزیون میداند که چه میخواهد و نشان داده که برای تولیدات خوب داخلی هم صبر دارد و هم هزینه میکند. سرگرمی همان آبمعدنی است که نیاز به تشنگی را برطرف میکند؛ نیازی که اگر مخاطب در تلویزیون پیدا نکند، او را به سمت نمایش خانگی و حتی خارج از مرزها میبرد. همین چند خط گفته شده میتواند پایه و اساس نقدی باشد که یک بخش آن به احسان علیخانی برمیگردد، اما بخشهای دیگر هم دارد که توجه نکردن به آن باعث گم شدن خط و مسیر نقد میشود.