با این همه شوخی جنسی، ادعا میکنید شان خانواده را در فیلم رعایت کردهاید؟
هم میهن/ صوفیا نصرالهی منتقد سینما می گوید: دیدم که کارگردان فیلم «کفایت مذاکرات» در نشست مطبوعاتی گفته کمدی ساختهاند که شأن خانواده در آن حفظ شود. کاش این مسئله بیشتر باز میشد چون آنچه من دیدم حتی شأن سینما و ژانر کمدی را هم از بین برده بود، چه برسد به اینکه خانواده بخواهد به دیدن آن برود. شوخی با انگشت اشاره و وسط، اشارههای جنسی و اینها، برای حفظ شأن خانواده است؟ حالا خیلی هم نمیخواهم به این جمله گیر بدهم.
اساساً بهنظرم اگر شأن هنر سینما رعایت شود، بقیهی شئون را دربرخواهد گرفت. مشکلم این است که فیلم سهیل موفق اگه در نیمهی دوم دههی 80 ساخته میشد، لقب «فیلم شانه تخممرغی» نصیباش میشد که به فیلمهای نازلی اطلاق میکردند که آنقدر در ساخت و فیلمنامه موفق نبودند که در شأن روی پردهی سینما رفتن باشند؛ درنتیجه دیویدی آنها در سوپرمارکتها کنار شانههای تخممرغ موجود بود که مردم به قیمت ارزانتر از بلیت سینما بخرند و آخر شبی در خانهشان ببینند. بهنظرم با حذف دیویدیها، بزرگترین ظلم را به سینما کردیم.
از آنجایی که «کفایت مذاکرات» اسم کمدی را یدک میکشد، یک اکران خوب هم میگیرد و هیچ بعید نیست پرفروش هم بشود. مثل همهی این فیلمهای فلهای سه، چهار سال اخیر که پرفروش هم شدند و نام و نشانی از آنها در ذهن مخاطب نمانده و حتی در حد یک جوک هم از این کمدیها یادمان نمانده. این فرمول کمدی برادرزن یا شوهرخواهری که مایهی دردسر برای مردی میشود را زیاد دیدهایم. از متأخرترینهایش «ویلای ساحلی» کیانوش عیاری که آنهم فیلم فاجعهای بود. اینجا بحث رحم اجارهای مطرح است و آدم بیعار و بیکاری که از استانبول آمده و سربار شوهرخواهرش شده.
اول اینکه انقدر این کاراکتر نفرتانگیز است که نمیدانم چطور میشود به آن خندید. محسن کیایی هم هرچقدر سعی میکند شیریناش کند، فایدهای ندارد. وقتی فیلم بد است، شخصیتپردازی نادرست است و کاراکترها در میزانسنهای زشتی قرار میگیرند (زشت اینجا نه بهمعنای ناپسند که به همان معنای نازیبا)، خب معلوم است که بازی کیایی و غفوریان هم فاجعه میشود.
در این کمدیها، شوخی نوشته نمیشود، موقعیت کمیک هم خلق نمیشود. هر دوی اینها نیازمند فیلمنامهی دقیق است. مرحوم بیلی وایلدر کبیر میگفت، فیلمنامههای کمدیاش را جوری مینویسد که میداند بین هر دو شوخی چقدر فاصله بدهد که مردم بخندند. زبانم لال ما که توقع نداریم کارگردان و فیلمنامهنویسمان وایلدر، براکت و اینها باشند ولی حداقل میشود آن شابلون را از روی فرمولهای لعنتی جوابدادهی این چندسال که نتیجهاش فیلمهای زشت و پایین آمدن سلیقهی مخاطب شده، برداشت و لااقل یک طرح جدید داد. ریسکی کرد برای خندهگرفتن از تماشاگر. با لگد زدن در شکم یکدیگر، کمدی اسلپ استیک نمیشود و با کلمات را نصفهونیمه و پسوپیش گفتن، شوخی کلامی نمیتوان کرد. بعد از دیدن «کفایت مذاکرات»، عجیب حس بیهودگی میکنم!