نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
  2. برگزیده
سینما و چهره ها

بازنمایی فجر۴۳/ از فقر و میهن تا اعتیاد و پدر  

منبع
فرهيختگان
بروزرسانی
بازنمایی فجر۴۳/ از فقر و میهن تا اعتیاد و پدر  

فرهیختگان/ محمدحسین سلطانیخبرنگاردر نشست خبری فیلم «آنتیک» وقتی سونیا پوریامین سوالات را می‌خواند، حجم ارتباط سوالات به محتوای اثر صدای نائیجی کارگردان فیلم را درآورد و از خبرنگاران به‌خاطر عدم اهمیت دادن به فرم کارش گله کرد. این اتفاق در چندین نشست خبری دیگر هم افتاد، سوالات عموماً به محتوای اثر معطوف می‌شدند و به جز یک یا دو سوال خبری از فرم نبود. اینکه نگاه محتوایی خبرنگاران به آثار درست است یا نگاه فرمی فیلمسازان، الان دیگر موضوع بحث نیست اما از همین جنجال‌ها و برآیند آثار روی پرده می‌شود به چند یک نکته مهم رسید. فیلم‌ها در فجر 43 مخرج مشترک دارند.
فیلم‌های روی پرده جشنواره امسال موضوعاتشان مشترک است اما با پرداخت‌هایی متمایز. فیلم‌های دولتی هم به شکل در پرداخت روی نقاط متفاوتی ایستاده‌اند. برای پرداختن به این موضوعات مختلف اما با مخرج مشترک‌های یکسان باید یک‌به‌یک و صحنه‌به‌صحنه به آثار فجر امسال بپردازیم. برای انتخاب موضوع اول چاره‌ای نداریم جز رفتن به سراغ نقل دهان آثار اجتماعی چند سال اخیر یعنی فقر.

می‌دانستید فقیر می‌تواند شریف باشد؟!
«آبستن»، «داد»، «دست‌تنها»، «رها»، «شوهر ستاره»، «فریاد»، «کفایت مذاکرات» و «گوزن‌های اتوبان» هشت اثری‌اند که در فجر 43، در پیرنگ اصلی یا در خرده‌پیرنگ و یا در ساخت کاراکتر به فقر پرداختند. گل‌درشت‌ترین اثر که فقر داستان اصلی آن بود «رها» ساخته حسام فرهمند است که قصه‌اش را حوالی یک خانواده متوسط ضعیف قرار داده و تا جای ممکن در قالب و زبان و دیالوگ درباره وضعیت خانواده‌های متوسط و فقیر می‌گوید اما نکته جالب توجه «رها»، «داد»، «آبستن» و باقی آثار درباره فقر در جشنواره در این است که در ساخت یک انسان فقیر ناتوانند.
انسانی که فقیر است در مرتبه نخست یک انسان است و پرداختن به زندگی او وجوه مختلفی دارد. فقیر می‌تواند خوشحال باشد، فقیر می‌تواند زندگی کند و در ساحت زندگی فقیرانه نظمی در زندگی‌اش داشته باشد. شاید این نکته برای کارگردانان آثار اجتماعی چند سال اخیر ایران عجیب باشد ولی فقیر می‌تواند شریف باشد. در «کفایت مذاکرات» فقرای داستان به دنبال اجاره دادن رحم یک دختر مادرمرده‌اند، در «فریاد» پسربچه فقیر داستان در وضعیتی تهوع‌آور به تصویر کشیده می‌شود و هیچ همراهی‌ای را بر نمی‌انگیزد، در «گوزن‌های اتوبان» او یک پیک موتوری هوس‌باز است، در «آبستن» فقرا درگیر دعواهای میان خودشانند. در «داد» اسامی عجیب‌وغریب دارند و افعال غیرمنتظره از آن‌ها سر می‌زند؛ گویا فرازمینی‌اند. در «دست‌تنها» هم روایت تصنعی نمی‌تواند به فقر عمیق شود و کیلومترها با فقر فاصله دارد.

«شوهر ستاره» هم آنقدر مسئله و مفهوم برای خودش طرح کرده که نمی‌داند آن‌ها را چطور کنار هم بچیند. مضمون‌زدگی، ناتوانی فیلمساز در بدل کردن مفهوم به قصه، دوربین مستندگونه بی‌معنا و تقلای اضافی برای تعمیم‌پذیر کردن قصه از نقاط مشترک فجر آثار در فجر امسال است.

در جست‌وجوی فردیت خارج از خانواده
فجر امسال پر بود از شخصیت‌هایی که خانواده ندارند، کاراکترهای که یا در قامت قهرمان یا ضدقهرمان قصه، نداشتن خانواده و بحران‌های خانوادگی گریبانگیرشان شده، به‌خصوص در فیلم‌هایی که شخصیت نوجوان در آن حضور دارد، این موضوع به شکل واضح‌تری به چشم می‌خورد. فیلم‌هایی چون «مرد آرام»، «فریاد»، «زیبا صدایم کن»، «داد» و«بچه مردم» از آثاری‌اند که در آن نوجوانان قصه دچار بدسرپرستی و بی‌سرپرستی‌اند.
البته وقتی از قصه نوجوان‌ها عبور کنیم، وضع خانواده هم در آثار بدتر می‌شود؛ در فیلم‌هایی نظیر «آنتیک» و «کفایت مذاکرات» ما با خانواده‌های شارلاتانی مواجهیم که نسبت‌های میانشان تنها بر مبنای ثروت کارکرد دارد. در «رها»، «شوهر ستاره»، «گوزن‌های اتوبان» ما خانواده‌ای فروپاشیده را روی پرده می‌بینیم و عملا در میان آثار فجر امسال یک خانواده کامل شامل پدر، مادر و فرزندان را نشان دهد که اعضای خانواده از سلامت روان برخوردار باشند به‌ندرت دیده می‌شوند.
شاخص‌ترین اثری که در نمایش میل به ساخت خانواده موفق عمل کرده، «زیبا صدایم کن» است و در فیلم‌هایی چون «صیاد» و «پیشمرگ» به‌صورت تنها تصویری در کلیشه مانده از خانواده برای نمایش خانواده شهدا به تصویر کشیده می‌شود.  

مادر قهرمان، پدر ضدقهرمان
اگر آثار ارگانی را از فجر 43 حذف کنیم در هیچ‌کدام از فیلم‌های فجر امسال تصویری درست از پدر دیده نمی‌شود. فیلم‌ها برای آنکه گره‌شان به اجتماعی که در ذهن صورت‌بندی کرده‌اند را حفظ کنند، با هرگونه از نمادهای اقتدار جهت می‌گیرند و آن را سلاخی می‌کنند. نبود پدر و یا کشتن پدر یا حتی ضدقهرمان مرد دربرابر قهرمان زن، نشان‌دهنده این میل در آثار غیرارگانی فجر است. «رها» با یک پدر دگرآزار، ماریا با یک پدر سنتی (البته پدر در فیلم ماریا، بهترین تصویر را میان چند فیلم دارد)، خاتی با پدری سنتی و بی‌منطق نشان از وضعیت بد تصویر پدر در آثار خصوصی فجر دارد.
در طرف دولتی ماجرا، وضعیت پدر بسیار بهتر به نمایش گذاشته شده، پدر به‌مثابه مصلح اجتماعی در آثاری همچون «زیبا صدایم کن»، «ناتوردشت» و «چشم بادومی» از این دست فیلم‌ها هستند. با این حال اگر تصویر پدر و مادر را در یک کفه ترازو بگذاریم و بخواهیم میزان مثبت بودن هر یک از آن‌ها را بسنجیم، تصویر مادر مانند تمام چند سال اخیر مثبت‌تر از تصویر پدر است. دلیل آن هم به نظر واضح است. ضدقهرمان بودن مادر نه‌تنها نمی‌تواند فیلم‌ را در زمره آثار مرسوم چند سال اخیر سینمای ایران قرار دهد، بلکه بر ضد این تصویر است و به چهره مظلوم زن در چند سال اخیر خدشه وارد می‌کند؛ از طرفی هم این موضوع می‌تواند نشان‌دهنده مادرسالاری در جامعه ایران باشدکه با تخریب چهره پدر و اقتدار او به اقتدار مادر متوسل شده و اگر بخواهد از آنارشی فرار کند و به یک اقتداری متوسل شود، اقتدار زنانه را انتخاب می‌کند.
تنها آثاری که در فجر امسال چهره منفی یا تا حدی منفی از مادر نشان دادند،  انیمیشن «ژولیت و شاه» (در به تصویر کشیدن مادر ناصرالدین شاه)، «چشم‌بادومی» و «رکسانا» ( البته با اغماض) از فیلم‌های بخش ویژه را می‌شود نام برد؛ فیلم‌هایی که به جز ژولیت و شاه سعی کردند اگر بنا بر نمایش تصویری منفی هم در آن‌ها وجود دارد حداقل با اضافه کردن نقاطی در قصه با همان شخصیت همذات‌پنداری کرده و حتی در بخش‌هایی از قصه بدل به کاراکتری سمپاتیک می‌شود. به جز این دو تصویر چهره زن و مادر در اکثر آثار ایرانی مثبت است. از «اشک هور» گرفته که یک مادر شهید را به تصویر می‌کشد تا «شوهر ستاره»، «رها»، «لولی»، «موسی کلیم‌الله» و دیگر آثار که زن در آن‌ها اگر قهرمان نباشد، ضد قهرمان هم نیست.

نسل و قابلیتی که هنوز نمی‌شناسیم
در فجر امسال پرداختن به تکنولوژی و البته نسل جدید از نقاط بدیع فجر امسال بود. «گوزن‌های اتوبان»، «چشم بادومی»، «ناتوردشت» تنها آثاری بودند که به موضوع شبکه‌های اجتماعی پرداختند و «چشم بادومی» و «رکسانا» تنها فیلم‌هایی بودند که با موضوع نسل جدید(z) اکران شدند.
نکته جالب فجر امسال پرداختن به موضوع شبکه‌های اجتماعی از دید مثبت توسط یک فیلم (ناتوردشت) و پرداختن به این شبکه‌از دید منفی توسط (گوزن‌های اتوبان) بود. در «گوزن‌های اتوبان» با پرداختن به مسئله بلاگری در فضای مجازی، این فضا را در مقابل با مفاهیمی چون خانواده، عشق و هویت واقعی افراد قرار داده و «ناتور دشت» به شبکه‌های اجتماعی به چشم موجودی وحدت‌آ‌فرین( البته در حاشیه روایت فیلم) پرداخته شده بود و آن را نه به معنای وسیله‌ای هویت‌ساز بلکه به معنی ابزاری در نظر گرفته که می‌تواند وسیله ارتباط جمعی و اطلاع‌رسانی باشد.
بر خلاف این دو اثر فیلمی چون «چشم بادومی»، ضمن آنکه مسئله کی‌‌پاپ و فضای مجازی در آن مسئله است اما دوربین را به سمت کاراکترها گرفته و به جای اولویت دادن به شبکه‌های اجتماعی خانواده و بحران‌های درون خانواده را باعث و بانی جنون نوجوان در قصه می‌داند.
«چشم بادومی» جدای از پرداخت به شبکه‌های اجتماعی، تنها فیلم مربوط به نسل z در بخش مسابقه را هم نمایندگی می‌کند. فیلمی که در کنار «رکسانا»ی بخش ویژه تنها آثار مربوط به این نسل در فجر هستند و از دو منظر کاملا متفاوت روایت خودشان را به تصویر کشیده‌اند. با آنکه هر دو فیلم سعی دارند در بستر روابط کاراکتری از این نسل با والدین، برادر و خواهر، جنس مخالف و جامعه قصه را پیش ببرند اما در نحوه جایی که دوربین را می‌گذارند کاملا متفاوت عمل می‌کنند.
«رکسانا» تماماً روایت کاراکتری از این نسل است و رنج‌نامه‌ای از وضعیت این شخصیت در روابطش است. در طرف دیگر، «چشم بادومی» در سمت پدر و مادر و البته پدربزرگ می‌ایستد و به جای طرح رنج‌نامه، مفهوم الگو و هویت را مسئله اصلی داستانش قرار می‌دهد. همین مسئله باعث می‌شود «رکسانا» ذیل درام اجتماعی قرار بگیرد و در مخاطب خود را محدود نکند و در سمت دیگر «چشم بادومی» با گرفتن وجوه و توصیه‌های تربیتی، تبدیل به اثری برای خانواده‌ها شود که چندان در جذب مخاطب جوان موفق نیست.

فرار از زیرنویس
یکی از نکات مهم فجر امسال که در آثار مختلف، می‌شد شاهد آن بود پرهیز در استفاده از زبان دیگر و حتی کم‌رنگ شدن لهجه‌‌ها بود. به غیر از «سونسوز»، هیچ فیلم دیگری در فجر امسال حضور نداشت که با زبان دیگری ساخته شده باشد. دلیل این موضوع را کارگردانان فیلم‌ها، عدم اقبال مخاطب به آثاری می‌دانند که زیرنویس در آن پررنگ است. البته همین مسئله عدم استفاده از زبان و لهجه دیگر در آثاری چون خاتی به فیلم‌ها ضربه زد و فضای آثار را به سمت کارت‌پستالی شدن و بی‌اهمیت شدن قول بختیاری در این اثر برد. در «ناتوردشت» هم داستان از همین قرار بود، فیلمی که در یکی از روستاهای گلستان ساخته شده و تنها شخصیتی که در آن به لهجه دیگری حرف می‌‌زند یک جوان کرمانی ا‌ست.

با این حال جور عدم پرداختن به لهجه و زبان دیگر را آثار مربوط به دفاع مقدس یا آثاری که خط و ربطی به افغانستان دارند، کشیدند. «اشک هور» و «اسفند» به‌عنوان فیلم‌هایی که در آن‌ها لهجه حضوری پررنگ دارد مهم‌ترین فیلم‌هایی‌اند که تغییرات زبانی در آن‌ها شنیده می‌شود و از طرف دیگر «لولی» و« مرد آرام» دو اثری‌اند که از فارسی دری بهره بردند. جدای از این آثار «بازی را بکش»، «خدای جنگ» و «ماریا» هم رگه‌هایی از لهجه در آن‌ها دیده می‌شود.

بی‌امید در سینمای خصوصی
اگر «صددام» را از میان آثار خصوصی فجر امسال حذف کنیم هیچ فیلم دیگری از سینمای خصوصی، به مفاهیمی چون وطن نپرداخته‌ است. حتی در اثری چون «آبستن» که مسئله مهاجرت را در روایت اصلی خود قرار داده، باز هم مفهومی از وطن گفته یا به تصویر کشیده نمی‌شود. این مسئله در آثار ارگانی و حتی انیمیشن‌ها به کلی متفاوت است.
«خدای جنگ»، «پیشمرگ»، «اسفند»، «اشک هور»، «تاکسیدرمی»، «شمال از جنوب غربی» و «صیاد» به تمرکز روی مفهوم ملیت و ملت، قصه‌هایشان را روایت کرده‌اند. با این حال آنچه به‌وضوح می‌توان در میانه این آثار تماشا کرد، به تصویر کشیدن ملیت در زمان جنگ است و بستر دیگری را برای روایت پیدا نمی‌کند. چنین اتفاقی نشان‌دهنده شکاف اساسی میان مفهوم میهن در میان فیلم‌سازان ایرانی است. فیلم‌سازان خصوصی به‌وضوح نمی‌توانند صورت‌بندی‌ای از میهن در آثار اجتماعی‌شان داشته باشند و عملا کاراکترهایی بی‌وطن خلق می‌کنند که می‌تواند در هر کشور جهان سومی دیگری چشم به جهان باز کند.
این اتفاق حتی در پرداخت به قومیت‌ها هم دیده می‌شود و قومیتی جدید در برخی از آثار به عنوان موجودی بیگانه به تصویر کشیده می‌شود؛ اتفاقی که در «ماریا»ی مهدی اصغری‌ازغندی می‌افتد و شخصیت بلوچ داستان تنها موجودی متمایز است و بلوچ بودنش چندان اهمیتی در قصه ندارد.
در مفهومی چون امید باز هم شکاف میان آثار خصوصی و ارگانی مشهود است، تصویری که از موجودی به نام انسان و شهر در فیلم‌های خصوصی به تصویر کشیده می‌شود چندان قابل دیدن نیست. انسان فیلم‌های خصوصی در ایران بلاتکلیف، مستاصل یا در بهترین حالت کنشگری بدبخت است که در میانه مکافاتی که می‌کشد نمی‌داند با کدام یکی از آن‌ها باید مبارزه کند. بر خلاف این وضعیت در آثار اصطلاحاً اجتماعی وضع در انیمیشن بسیار متفاوت است. انیمیشن‌هایی چون «پسر دلفینی2» هم از نظر کیفیت فیلمنامه و قصه‌پردازی و هم از نظر پرداختن به موضوعاتی چون امید، عملکرد درخشان‌تری نسبت به آثار خصوصی و حتی برخی از آثار ارگانی دارد.
رجعت سینمای اجتماعی به آثاری با شکل روایت دهه 90 سینمای ایران، نشان از عدم طرح مسئله جدید و تصلب در مسائلی است که گویا نمی‌شود، دایره آن گسترده‌تر یا نحوه پرداختی متفاوت‌تر پیدا کنند. آنچه در فجر می‌شد از زبان کارگردان‌ها فیلمسازان به‌وضوح شنید این جمله تکراری است که سینمای اجتماعی باید زنده شود اما آنچه روی پرده می‌بینیم انگار فیلمسازان ایرانی در حال نبش قبر آثار اجتماعی دهه 90 هستند، آثاری که بعید به نظر می‌رسد مخاطب باز هم اقبالی به تماشای آن‌ها داشته باشد.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

00:00/00:00

بازنمایی فجر۴۳/ از فقر و میهن تا اعتیاد و پدر  

بازنمایی فجر۴۳/ از فقر و میهن تا اعتیاد و پدر  
00:00
00:00
بازنمایی فجر۴۳/ از فقر و میهن تا اعتیاد و پدر  
1 / 1
بازنمایی فجر۴۳/ از فقر و میهن تا اعتیاد و پدر  
00:00
00:00
0 MB
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره