نماد آخرین خبر
  1. جذاب ترین ها
سینما و چهره ها

چرا دو قسمت اخیر سریال پایتخت مورد توجه قرار گرفت؟

منبع
قدس آنلاين
بروزرسانی
چرا دو قسمت اخیر سریال پایتخت مورد توجه قرار گرفت؟

قدس آنلاین/ دو سکانس قسمت‌های 19 و ۲۰ مجموعه پایتخت یعنی دعوای بهتاش و نقی و سکانس پرهیجان حمله خرس به کمپر ارسطو و نبرد بهتاش با آن، در فضاهای مجازی همه‌گیر شد و موجی از واکنش‌ها را به راه انداخت.
سکانس حمله خرس که به دلیل صحنه‌های دلهره‌آور با هشدار سنی مثبت ۱۴ سال همراه بود پس از پایان قسمت 20 پایتخت به سرعت به موضوع داغ بحث کاربران تبدیل شد و ترکیبی از تحسین، انتقاد و طنز را در فضای مجازی رقم زد. بسیاری از کاربران این سکانس را یکی از نقطه‌های اوج سریال در فصل هفتم دانستند اما عده‌ای دیگر معتقد بودند که این سکانس بیش از حد غیرواقعی یا اغراق‌آمیز به تصویر کشیده شده و ضعف‌های مشهودی در اجرای جلوه‌های ویژه داشته است و یا وجود خرس در 80 کیلومتری مشهد !
در مجموع، دو قسمت اخیر سریال پایتخت بحث‌های گسترده‌ای به راه انداخت که نشان می‌دهد یک سریال اگر با استانداردهای لازم ساخته شود قدرت دارد مردم را پای تلویزیون بنشاند که سریال پایتخت توانسته تا حدودی از این قدرت استفاده کند.
دردی آشنا برای همه ایرانی‌ها
با آنکه هر روز آمارهای تکان‌دهنده فروپاشی خانواده‌ها منتشر می‌شود اما توجه به دو قسمت اخیر سریال پایتخت نشان داد خانواده برای مردم ایران همچنان جایگاه ویژه ای دارد و هر آنچه جزییات این خانواده را به تصویر بکشد، جذاب خواهد بود. سکانس چالش بهتاش با خانواده یکی از نمونه‌های واقعی از درامی‌ است که کاملاً با روان جمعی جامعه ایران هم‌راستا است. درد این سکانس عمومی است چون یک دردِ آشنا برای همه ایرانی‌ها بود.
بهتاش نماینده‌ نسل جوانی است که با هزار رویا بزرگ شدند، اما در واقعیت زمین خوردند. دل پُری دارد و احساس فریب خوردگی می‌کند و در جمله‌اش رو به نقی که می‌گوید: «تو همه‌اش بهم توهم دادی که یه چیزی‌ام، ولی آخرش هیچی نشدم» نشان‌دهنده‌ همان شکاف بین رویا و واقعیتی است که در زندگی خیلی از جوانان وجود دارد. نقی اما شخصیتی نمادین از نسل قبل، قربانی فداکاری و فشارهای بیرونی است که خودش را قربانی شرایط می‌داند. نماد یک نسل کارگر، خانواده‌محور، وفادار و فروخورده‌ است که می‌گوید: «من نرسیدم به رویاهام چون باید خرج خانواده رو می‌دادم». حرفی که بهتاش درکی از آن ندارد چون احساس می‌کند این حرف‌ها به نوعی منّت گذاشتن است و این نقطه دقیقا همان جایی است که تضاد عمیق بین دو نسل به اوج می‌رسد.

سکانس با جمله ساده ولی عمیق هما ادامه پیدا می‌کند وقتی می‌گوید: «قضاوت تو از نقی، فقط یه بُعدشه. اما برای ما، نقی آدمیه که واقعاً ایستاد، جنگید، نذاشت ما کم بیاریم. اون قهرمان ماست، حتی اگه برای تو نباشه.» نگاه هما مقابل نگاه بهتاش است که از بیرون به نقی نگاه می‌کند. هما از دیدن شکست و مقاومت هر روزه نقی صحبت می‌کند و اینجا برخوردی بین معنای اسطوره‌ اجتماعی و قهرمان خانوادگی شکل می‌گیرد که قهرمان بودن فقط روی سکو نیست و قهرمانی در دوام آوردن هم خلاصه می‌شود و این شاید مهم‌ترین پیام پنهان سکانس بود. این سکانس اما با سیلی فهیمه تمام می‌شود و شاید گویای این باشد که «بس کنید. همه‌مون باختیم، حالا دنبال مقصر نگردین.»
من گنگستر بیمه من جنگی بیمه
ماجرا همین‌جا تمام نشد در قسمت 20 سریال پایتخت خانواده‌ای نشان داده شد که اعضایش مقابل هم ایستاده‌اند و حرف‌هایشان را به هم زده‌اند. حالا شب شده، بهتاش از کمپر بیرون آمده و با خودش دودوتا چهارتا می‌کند که چرا عصبانی شده و آیا واقعا باید دایی‌اش را تا این حد مواخذه می‌کرده؟!
شرِی وسط این دعواها سعی می‌کند آرام باشد و بریونی‌اش را برای افراد خانواده درست کند. نقی خودش را به آن راه زده و نمی‌داند باید از اتفاق پیش آمده ناراحت باشد یا شاد؛ ناراحت از اینکه با حرف‌های بهتاش تحقیر شده و خوشحال از اینکه همسرش همه این سال‌ها، جان‌کندن‌های او را دیده و قدردان تلاش‌هایش هست. از آن طرف هما ناجی همیشه خانواده و شخصیت آگاه و بالغ می‌خواهد میانجی‌گری کند و مثل همیشه با یک بیان زنانه و مادرانه آشوب دعوا را بخواباند. با آن شرایط جسمی نامناسب به سمت بهتاش می‌آید، روبروی او می‎نشیند و با همان بیان مادرانه می‌گوید:«ما یک خانواده‌ایم، بین خانواده از این جر و بحث‌ها پیش می‌آد، آدم‌ها که الکی هم رو ول نمی‌کنن و برن، مگه بار اولمونه؟!»
بالاخره با ورود بهتاش به کمپر دعوا تمام می‌شود و اعضای خانواده دور هم جمع می‌شوند. کمپر دچار نقص فنی می‌شود و حرکت نمی‌کند و همه مجبور می‌شوند در همان 80 کیلومتری مشهد بخوابند. دل‌درد هما همچنان ادامه دارد تا آنکه متوجه می‌شود یک خرس وارد کمپر شده. ماجرا ادامه پیدا می‌کند تا سکانسی که بهتاش تصمیمی شجاعانه می‌گیرد و برای نجات خانواده خودش را در معرض خطر قرار می‌دهد و با آن درگیر می‌شود. کپسول آتش‌نشانی را بر می‌دارد و ادامه ماجرا که باعث می‌شود خرس از کمپر خارج شود. بهتاش زخم دستش را پنهان می‌کند اما بعد همه متوجه خونریزی او و جراحت دلخراش دست او می‌شوند. بهتاش که چند دقیقه قبل به هما گفته بود:« «من از خودم خسته شدم، من از خودم عاصی‌ام، من پیش شما نباشم شماها راحتترید، من اعتماد به نفسم رو از دست دادم و...» با از خودگذشتگی و بدون هیچ منتی جان خانواده را نجات می‌دهد. حالا او یک گنگستر جنگی است اما مقابل خرس و هر آنچه خانواده او را تهدید کند. او نماینده نسلی است که بی ادعاست چون احساس می‌کند کسی او را قبول ندارد اما با خرس رودررو می‌جنگد بدون آنکه غش کند، بدون آنکه بترسد بدون آنکه فرار کند، شجاعانه می‌ایستد و دفاع می‌کند.
خرس چیست؟ خرس می تواند هر چیزی باشد که یک خانواده ایرانی را تهدید می‌کند. می‌تواند نماد دشمن باشد، می‌تواند نماد هزاران مشکلی باشد که مثل قارچ هر روز در خانواده‌های ایرانی می‌روید و ما با آن ها دست و پنجه نرم می‌کنیم و آنچه ما را در مقابل این دشمن و یا مشکل حفظ می‌کند با هم بودن ماست و اعتماد تک تک ما به هم فارغ از تفاوت نگاه‌ها، اختلاف نسل‌ها و شکاف‌ها.
همه ما در شرایط امروز به داشتن چنین خانواده‌ای نیاز داریم. خانواده‌ای که با اعضای آن با هم گفتگو کنند حتی اگه پر از داد و بیداد باشد، حتی اگر سخت و تلخ باشد یا حتی اگر به گریه و قهر ختم شود. خانواده‌ای که اگر قهر هم می‌کنند اما بعد آشتی می‌کنند و دور هم بریونی می‌خورند، یک خانواده که تا سر حد مرگ پای هم می‌مانند تا یکدیگر را از چنگ خرس مشکلات برهانند نه خانواده‌ای که از پشت هم را هل بدهند توی دهان خرس و مصیبت بپاشند بر زندگی هم. خانواده‌ای که بهتاش‌ها را می‌بیند و او را جدی می‌گیرد.
سکانس‌هایی انسانی
دو سکانس اخیر سریال پایتخت فارغ از ضعف‌هایی که داشت و اول این نوشته به آن اشاره شد اما سکانس‌هایی دقیق و انسانی بودند. هر دیالوگ شخصیت‌ها به گونه‌ای بود که مخاطب با آن همذات‌پنداری می‌کرد و با خودش می‌گفت: «انگار یکی بالاخره گفت اون چیزی رو که من سال‌ها دلم می‌خواست بگم ولی نتونستم.» این سکانس‌ها توانست جرقه‌ای باشد برای یادگرفتن حرف زدن اعضای خانواده با هم.
تلویزیون می‌تواند با قدرت و امکاناتی که دارد اعتماد افراد کاربلد را جلب کند و باز هم از این نوع سریال‌ها بسازد، آثاری که نمایش درد جمعی باشند نه اینکه از جیب مردم آثاری تولید کند برای عده‌ای خاص؛ سریال‌هایی که می‌آیند و می‌روند و کسی هم متوجه شروع و اتمام آن‌ها نمی‌شود و وقتی می‌فهمیم پخش شده‌اند که آمار 3 یا 10 درصدی گستره مخاطبش را در تلوبیون می بینیم.

به پیج اینستاگرامی «آخرین خبر» بپیوندید
instagram.com/akharinkhabar

اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره