چند بازیگر بدی که سینما و تلویزیون ارث پدریشان شده است!

برترین ها/ این روزها سریالهای تازهوارد صداوسیما بیش از آنکه بهخاطر کیفیت چشمگیرشان دیده شوند، به دلایلی دیگر در کانون توجه قرار گرفتهاند. در حالی که ضعفهای ساختاری و محتوایی این آثار بر کسی پوشیده نیست، در این مطلب قصد نداریم به همه آنها بپردازیم. این بار نگاهی داریم به پدیدهای آشنا اما بحثبرانگیز: حضور پررنگ بازیگرانی که نه بر اساس توانایی حرفهای، بلکه به واسطه پیوندهای خانوادگی، به طور مداوم در تولیدات تلویزیون دیده میشوند؛ بازیگرانی که با وجود سالها حضور، هنوز نتوانستهاند توقعاتی را که از یک بازیگر حرفهای میرود، برآورده کنند.
شبکهی یک سیما در سال جاری با سریال «ناریا» به میدان رقابت تلویزیونی آمد؛ سریالی که نه با سوژهای تازه، بلکه با داستانی تکراری و پیشبینیپذیر به روی آنتن رفت. با این حال، مشکل اصلی «ناریا» نه در سطح داستان، بلکه در ترکیب بازیگرانی است که بیش از آنکه بر مبنای شایستگی در قاب تلویزیون ظاهر شده باشند، سایهی سنگین نام خانوادگیشان را با خود حمل میکنند.
در صدر این فهرست میتوان به امیریل ارجمند و سپند امیرسلیمانی اشاره کرد؛ چهرههایی که بیشتر بهواسطه پیشینه خانوادگی شناخته شدهاند تا بازیگری. حضور امیریل ارجمند – فرزند داریوش ارجمند – در این سریال، بار دیگر این پرسش را مطرح میکند که آیا داشتن یک نام شناختهشده برای بازیگری در قاب رسانه ملی کافیست؟
نقشآفرینی امیریل ارجمند در ناریا نهتنها از عمق و باورپذیری کافی برخوردار نیست، بلکه در بسیاری از لحظات کلیدی سریال، ضعف در انتقال احساس و نداشتن تسلط بر دیالوگگویی باعث میشود بیننده نتواند با شخصیت او ارتباط برقرار کند.
با وجود سابقه درخشان نسل اول خانواده ارجمند – بهویژه داریوش ارجمند - که با نقشهایی چون مالک اشتر در سریال ماندگار «امام علی» در ذهن مخاطب حک شده امروز شاهد افولی آشکار در این میراث هنری هستیم. گویی استعداد بازیگری، نسل به نسل، از این خانواده کوچ کرده و جای خود را به اتکای صرف به شهرت خانوادگی داده است.
سپند امیرسلیمانی، دیگر نام آشنای سریال ناریا است. او طی سالهای اخیر عمدتاً در قالب چهرهای تلویزیونی در رئالیتیشوها، مسابقات و برنامههای سرگرمی ظاهر شده بود؛ تا جایی که حتی بسیاری از مخاطبان فراموش کرده بودند که سپند، برخلاف فعالیتهای رسانهای اخیرش، فرزند سعید امیرسلیمانی و برادر کمند امیرسلیمانی است و بازیگری هم میکند.
بازگشت سپند امیرسلیمانی با ناریا میتواند شاید به عنوان تلاشی برای احیای چهرهی بازیگرانهاش تلقی شود، اما حاصل کار – همانطور که در اغلب نقشآفرینیهای پیشین او هم دیدهایم – چندان شایسته و کافی نیست. بازی او در ناریا با شخصیتپردازی سطحی، اجرای بیرمق و ناتوانی در انتقال حسهای کلیدی، باعث شده نقش او در روند داستان بیشتر به یک عنصر تزئینی شباهت داشته باشد تا مهرهای مؤثر در پیشبرد حل یک معمای جنایی.
بازگشت او به سریالسازی تلویزیون نهتنها نتوانسته مخاطب را غافلگیر کند، بلکه بار دیگر نشان داده که اتکا به نام خانوادگی و سابقه هنری اعضای خانواده، بدون پشتوانه حرفهای و رشد فردی، نمیتواند راه موفقیت در دنیای امروز بازیگری باشد.
تقریبا حضور فرزندان چهرههای شناختهشده در قاب تلویزیون، این روزها به بیشترین سطح خود رسیده است. یکی دیگر از نمونههای این پدیده را میتوان در سریال یزدان، محصول جدید شبکه سه، مشاهده کرد.
در میان بازیگران این سریال، "دارا حیایی" نقش یکی از شخصیتهای اصلی را ایفا میکند. در حالیکه امین حیایی امسال با بازی تحسینبرانگیزش در فیلم «زیبا صدایم کن» توانست یکی از متفاوتترین نقشآفرینیهای دوران حرفهایاش را رقم بزند، دارا حیایی هنوز در سطحی باقی مانده که نشان میدهد در بازیگری هیچ شباهتی به پدر ندارد. بازی او در یزدان از ضعف در بیان، کنترل احساسات و باورپذیری رنج میبرد که البته برای مخاطبان جدید و دور از ذهن نیست. گویی تنها اتکایی که برای حضور در این پروژه وجود داشته، نام خانوادگیاش بوده است.
اگر تصور میکنید شایستهسالاری در سینما و تلویزیون تنها در سالهای اخیر رو به افول گذاشته، باید گفت که این روند سابقهای بسیار طولانیتر دارد. نامهای خانوادگی آشنا، سالهاست که همچون کلیدهایی طلایی، درهای ورود به صحنههای سینما و تلویزیون را برای فرزندان چهرههای مشهور گشودهاند.
نمونهی بارز این موضوع، "ملیکا شریفینیا" است؛ چهرهای که از ابتدای ورودش به تلویزیون و سینما، مسیرهای متعددی را برای دیدهشدن طی کرده؛ از اجرای مسابقات تلویزیونی گرفته تا ایفای نقشهای فرعی در سریالهای گوناگون. با این حال، هیچکدام از این تلاشها نتوانستهاند جایگاه محکم یا محبوبیتی قابلتوجه برای او رقم بزنند. او همچنان در حاشیهی جریان اصلی بازیگری باقی مانده و بیشتر از آنکه به عنوان یک بازیگر مستقل شناخته شود، در سایهی نام خانوادگیاش حضور دارد.
وضعیت تنها به او محدود نمیشود. حتی فرزندان بازیگران باسابقه و محبوبی که در ذهن و دل مخاطبان جایگاه ویژهای دارند، نیز نتوانستهاند مسیر پدرانشان را تکرار کنند. سام قریبیان، فرزند فرامرز قریبیان، یکی از همین نمونههاست. با وجود حضور مستمر در چند پروژهی سینمایی و تلویزیونی، هنوز هیچ نقشآفرینی ماندگار یا تأثیرگذاری از او به چشم نخورده است؛ اجراهایی که اغلب متوسط، و در مواردی کاملاً فراموششدنی بودهاند.
بررسی این موارد نشان میدهد که مشکل اصلی نه در وجود چهرههای خانوادگی، بلکه در فقدان معیارهای حرفهای در انتخاب بازیگران است. تا زمانی که «نام» جای «توانمندی» را بگیرد، نه تنها شایستهسالاری جایی در ساختار هنری کشور نخواهد داشت، بلکه مخاطب نیز همچنان ناامید از کشف استعدادهای واقعی، با تلویزیون و سینمایی روبرو خواهد بود که به گذشته تکیه دارد، نه آینده.