زرینکوب: «تَرک عمیق» را بارها در ذهن ساخته بودم

برنا/ کارگردان فیلم سینمایی «تَرک عمیق» گفت: این فیلم را بارها در ذهنم ساخته بودم و میخواستم روایت متفاوتی درباره عشق و تنهایی ارائه دهم.
آرمان زرینکوب که تهیهکنندگی سریالهای پرمخاطبی چون «ستایش» و «مرگ تدریجی یک رویا» را در کارنامه دارد، اینبار در نخستین تجربه بلند سینمایی خود با فیلم «تَرک عمیق» سراغ فضایی متفاوت و تجربهگرایانه رفته است؛ اثری روانشناختی با روایت محدود، درونمحور و متکی بر شخصیت.
در گفتوگویی زرینکوب از دغدغههای اجتماعی، علاقهاش به ساختارهای روانشناختی، چالشهای فیلمسازی مستقل و خلق شخصیتهای مرزناپذیر سخن گفته است.
برنا: مخاطب نام آرمان زرینکوب را بیشتر با سریالهای تلویزیونی به خاطر میآورد اما در نخستین تجربه بلندتان، سراغ فیلمی رفتهاید که در ژانر روانشناختی طبقهبندی میشود؛ فضایی متفاوت با چیزی که از شما دیدهایم. چرا این مسیر را انتخاب کردید؟
زرینکوب: ذهن من همیشه حول این فضاها میچرخد. وقتی در جشنواره فیلم فجر از من درباره مضمون فیلم پرسیدند، گفتم که دغدغهام عشق و تنهایی است و این دو مفهوم در ذات خود پیچیدگی روانی دارند و طبیعی است که به سمت سایکودرام هدایت شوند. در مقاطعی از زندگی همه ما، این مضامین پررنگ میشوند. برای من اینها فقط یک موضوع دراماتیک نیستند بلکه ریشه در تجربه و علاقه شخصی دارند.
به سراغ موضوع و ژانری رفتم که چیزی برای افزودن داشت
برنا: یعنی شما از ابتدا به ژانر فکر کرده بودید یا ابتدا قصه شکل گرفت و بعد به سمت این قالب رفتید؟
زرینکوب: ترکیبی از هر دو. من از قبل به این حوزه علاقهمند بودم. هم مطالعه داشتم، هم تجربه و هم احساس میکردم در این فضا حرف بیشتری برای گفتن دارم. بهویژه آن دسته از آسیبهای اجتماعی که کمتر در سینمای اجتماعی ما مورد توجه قرار گرفتهاند. برای همین فکر کردم سراغ موضوعی بروم که هم آشنایی بیشتری با آن دارم، هم حس میکنم در آن چیزی برای افزودن هست.
برنا: و این علاقهمندی چطور به انتخاب لوکیشن محدود و روایت در فضای بسته منجر شد؟
زرینکوب: این هم بخشی از همان انتخاب آگاهانه بود. فیلم در یک جغرافیای محدود و بسته میگذرد. خانهای که روایت در چند اتاق آن میچرخد. ساخت یک تریلر روانشناختی در چنین فضایی آسان نیست اما من میخواستم تمام تمرکز را روی شخصیتها بگذارم. برای همین از ابتدا میدانستم قرار است همهچیز بر دوش بازیگرها و پرسونای آنها باشد.
پیش از این هم فیلمی ویدیوئی ساخته بودم که در آن هم به موضوع عشق و تنهایی پرداخته بودم. خانم شیرین یزدانبخش در آن بازی کرده بودند، هرچند که آن فیلم هیچوقت اکران نشد اما همان تجربه، مسیر فکریام را شکل داد. واقعیت این است که در جامعه امروز ما دائما با فشارهای روانی سروکار داریم. ذهن انسان مدام از محیط تاثیر میگیرد و واکنشهای پیچیدهای نشان میدهد که گاه خودش هم از آنها غافل است. این ساید افکتها برای من جذاب هستند چون میتوانند وارد قصه شوند و به مخاطب نشان دهند که کجا باید توقف کند یا با چه احتیاطی ادامه دهد. این دقیقا هدف من از ساخت این فیلم بود.
«تَرک عمیق» را قبل از آنکه جلوی دوربین برود بارها در ذهن ساخته بودم
برنا: فیلمتان در طول یک روز و در یک خانه روایت میشود. ساختاری محدود با زمان و مکان فشرده که ممکن است منجر به یکنواختی شود. در نخستین تجربه بلندتان، چه تمهیداتی اندیشیدید تا تنوع ریتم و جذابیت بصری حفظ شود؟
زرینکوب: اصولا وقتی مینویسم، اول در ذهنم میسازم. «تَرک عمیق» را آنقدر در ذهنم مرور کرده بودم که مطمئن بودم میتوانم در همان محیط بسته، فیلمی بسازم که مخاطب را خسته نکند. آگاه بودم که خطر تکرار و یکنواختی وجود دارد اما چون از ابتدا قصه را براساس شخصیتها نوشته بودم، تمرکزم را روی بازیها گذاشتم.
فیلمنامههایم «فیلمِ بازیگر» هستند
اگر شخصیتپردازی و بازیها درست درنیایند، آن وقت است که فضای محدود آزاردهنده میشود اما اگر مخاطب درگیر شخصیتها شود، دیگر نه تکرار را حس میکند نه محدودیت فضا را. من همیشه تلاش میکنم فیلمنامههایم «فیلمِ بازیگر» باشند؛ یعنی روایت با کنش و واکنش شخصیتها جلو برود. به همین دلیل سعی کردم دکوپاژ و ریتم را بهگونهای تنظیم کنم که همهچیز به پرسونای شخصیتها خدمت کند. اگر این اتفاق نمیافتاد، تماشاگر شاید در همان بیست دقیقه اول دلزده میشد اما خوشبختانه آن چیزی که در ذهن داشتم به اجرا نزدیک شد.
برنا: داستان فیلم شما حول شخصیتی است که (رضا بابک) نقش او را بازی میکند؛ مردی به نام (محمود) که دچار اختلالات روانی و رفتاری است. آیا در طراحی این روایت ذهنی و پرداخت به این شخصیت از مشاوره روانشناسی استفاده کردید؟
زرینکوب: نه، برای این سناریو از مشاوره روانشناسی استفاده نکردم ولی در سناریوی فیلم بعدیام این کار را کردهام. مثلا سناریوی بعدی را که تمام کردیم، فرستادیم برای دو روانشناس معتبر تا بخوانند و نظر دهند.
مطالعات روانشناسی کمک کرد بهتر شخصیتها را طراحی کنم
برنا: خودتان چقدر مطالعه در زمینه روانشناسی داشتید و چطور این مطالعات به شما کمک کرد؟
زرینکوب: من خودم زمان زیادی را صرف مطالعه مسائل روانشناسی کردهام و علاقه دارم شخصیتها و اختلالات روانی را دقیقتر بشناسم. این مطالعات به من کمک کرد تا بتوانم بهتر شخصیتهایم را طراحی و پرداخت کنم.
شخصیتپردازی «رضا بابک» بین ترحم و تنفر نوسان دارد
برنا: نقش رضا بابک(محمود) در این فیلم بسیار عجیب است. او هم قربانی است هم متجاوز. در ابتدا مخاطب برای او دلسوزی میکند اما در ادامه از او منزجر میشود. شما در خلق این شخصیت چه چالشهایی داشتید؟
زرینکوب: رضا بابک در این فیلم نقش پیچیدهای دارد که مرز میان قربانی و متجاوز را مدام جابجا میکند. واقعیتش کشمکش خلق این شخصیت برای من هم خیلی عجیب و غریب بود. هدفم این بود که تماشاگر بین دوست داشتن و تنفر از او در نوسان باشد. میخواستم مخاطب حس کند این مرد هم اشتباه کرده و هم پشیمان است اما خطاهایی هست که هیچوقت فراموش نمیشوند.
سکوت گلچهره سجادیه از سر درماندگی است
برنا: امتناع زنِ فیلم(گلچهره سجادیه) از گفتوگو و سکوتش بسیار پررنگ است. این سکوت چه معنایی دارد؟ شکلی از مقاومت است یا درماندگی؟
زرینکوب: به نظر من این سکوت بیشتر از سر درماندگی است تا مقاومت. زن از این مرد تنفر عمیقی دارد و نمیخواهد با او صحبت کند چون آسیب بزرگی به او و دخترش زده است؛ آسیبی که تا آخر عمر باقی میماند. در حقیقت، این سکوت ناشی از تنفر عمیق و درماندگی است. زنی که نمیتواند فراموش کند و حاضر نیست حرف بزند، چون زخمهای عمیقی در دل دارد. من دوست داشتم مخاطب این حس کشمکش را تجربه کند.
سینما جای عناد و فردگرایی نیست
برنا: در صحبتهایتان به دشواریهای فیلمهای مستقل اشاره کردید. بهطور خاص، فکر میکنید چرا سینمای اجتماعی کمتر مورد حمایت قرار میگیرد؟
زرینکوب: به نظرم سینمای اجتماعی مهمتر از فرد است. متاسفانه نگاه ما بیشتر معطوف به افراد و چهرهها شده تا محتوا و خود سینما. گاهی پیش میآید که چون از کسی خوشمان نمیآید برای حضورش بهنوعی مانعتراشی میکنیم. سینما جای عناد و فردگرایی نیست. این نگاه لطمه بزرگی به سینمای اجتماعی میزند.
بهجای حمایت، سانسهای فیلمم را حذف کردند
برنا: در پایان بگویید از سانسهایی که به فیلمتان تعلق گرفته و فروش راضی هستید؟
زرینکوب: همین حالا که فیلم «تَرک عمیق» در حال اکران است با کاهش سانسها مواجهایم. چرا؟ چون آن سالن باید به فیلم کمدی اختصاص پیدا کند که بفروشد. چون فیلم ما مستقل است نمیتواند مثل فیلمهای دیگر تبلیغات وسیع داشته باشد. بنابراین دیده نمیشود، اطلاعرسانیاش ضعیفتر است و سانسهایش هم کم میشود. این، اسمش حمایت نیست. اجازه بدهند که فیلم ما خودش را پیدا کند. بهخصوص حالا که شرایط اجتماعی خاص و عجیبوغریبی داریم باید بیشتر هم از این نوع سینما حمایت شود، نه اینکه روزی که بلیت نمیفروشد فورا حذفش کنیم. در کل این وضعیت به سینمای مستقل و اجتماعی آسیب میزند و فضا را محدود به چند فیلم کمدی تکراری میکند.